به نام خداوند عیسی مسیح

از سری درسهای کوتاه

«واکنش خدا در خصوص شکستن لوحها»

 
چرا خدا در خصوص شکستن دو لوح توسّط موسی سکوت نمود و واکنشی نشان نداد؟
 

موسی رسول عهد و دارای اختیارات تام نسبت به قوم اسرائیل بود. به آیات 7 تا 14 کتاب خروج باب 32 به سخنان خداوند و موسی دقّت کنید.

«7و خداوند به‌ موسی‌ گفت‌: روانه‌ شده‌، به زیر برو، زیرا که‌ این‌ قوم‌ تو که‌ از زمین‌ مصر بیرون‌ آورده‌ای‌، فاسد شده‌اند.8و به‌ زودی‌ از آن‌ طریقی‌ که‌ بدیشان‌ امر فرموده‌ام‌، انحراف‌ ورزیده‌، گوسالۀ ریخته‌ شده‌ برای‌ خویشتن‌ ساخته‌اند، و نزد آن‌ سجده‌ کرده‌، و قربانی‌ گذرانیده‌، می‌گویند که‌ ای‌ اسرائیل‌ این‌ خدایان‌ تو می‌باشند که‌ تو را از زمین‌ مصر بیرون‌ آورده‌اند.9و خداوند به‌ موسی گفت‌: این‌ قوم‌ را دیده‌ام‌ و اینک‌ قوم‌ گردنکش‌ می‌باشند.10و اکنون‌ مرا بگذار تا خشم‌ من‌ بر ایشان‌ مشتعل‌ شده‌، ایشان‌ را هلاک‌ کنم‌ و تو را قوم‌ عظیم‌ خواهم‌ ساخت‌.11پس‌ موسی‌ نزد یهوه‌، خدای‌ خود تضرّع‌ کرده‌، گفت‌: ای‌ خداوند چرا خشم‌ تو بر قوم‌ خود که‌ با قوّت‌ عظیم‌ و دست‌ زورآور از زمین‌ مصر بیرون‌ آورده‌ای‌، مشتعل‌ شده‌ است‌؟12چرا مصریان‌ این‌ سخن‌ گویند که‌ ایشان‌ را برای‌ بدی‌ بیرون‌ آورد، تا ایشان‌ را در کوه‌ها بکشد، و از روی‌ زمین‌ تلف‌ کند؟ پس‌ از شدّت‌ خشم‌ خود برگرد، و از این‌ قصد بدیِ قوم‌ خویش‌ رجوع‌ فرما.13بندگان‌ خود ابراهیم‌ و اسحاق‌ و اسرائیل‌ را به یاد آور که‌ برای‌ ایشان‌ به‌ ذات‌ خود قسم‌ خورده‌، بدیشان‌ گفتی‌ که‌ ذرّیّت‌ شما را مثل‌ ستارگان‌ آسمان‌ کثیر گردانم‌، و تمامی‌ این‌ زمین‌ را که‌ دربارۀ آن‌ سخن‌ گفته‌ام‌ به‌ ذرّیّت‌ شما بخشم‌، تا آن‌ را متصرّف‌ شوند تا ابدالآباد.14پس‌ خداوند از آن‌ بدی‌ که‌ گفته‌ بود که‌ به‌ قوم‌ خود برساند، رجوع‌ فرمود.15آنگاه‌ موسی‌ برگشته‌، از کوه‌ به‌ زیر آمد، و دو لوح‌ شهادت‌ به‌ دست‌ وی‌ بود، و لوحها به‌ هر دو طرف‌ نوشته‌ بود، بدین‌ طرف‌ و بدان‌ طرف‌ مرقوم‌ بود.16و لوحها صنعت‌ خدا بود، و نوشته‌، نوشتۀ خدا بود، منقوش‌ بر لوحها.17»

 خدا به عنوان موکّل، وکیل خود موسی را برای منظوری خاص به نزد قوم بر می‌گرداند و اعلام می‌کند که قصد تنبیه و هلاکت شدید قوم را دارد؛ و حال موسی به عنوان وکیل با خدا صحبت می‌کند، او را آرام می‌کند و امور را به دست می‌گیرد؛ امّا چه کار می‌کند؟ او با طریقی که می‌داند اراده و مسرّت خدا مبنی بر تنبیه قوم را به انجام می‌رساند.

حال او در طریقی که به پیش می‌گیرد دو لوح شریعت را که مرقوم به دستان خدا بوده، می‌شکند. مأموریّت او تنبیه قوم در آن لحظه بود، موسی آن قوم منحرف و خطاکار را شایستۀ داشتن شریعت خدا که در عهد عتیق برای عاملین آن، راه نجات و حیات بود نمی‌بیند؛ پس با خشمی که از خدا در وجود او نیز بوده، احکام شریعت را می‌شکند.او کلام خدا را وارد قومی که به سمت خدایان دروغین و بت پرستی رفته بودند و رجاسات را در قوم خدا به انجام رساندند، نمی‌کند. و آنان را بر پایین کوه مقدّس و پیش از رسیدن احکام به قوم می‌شکند. آیا می‌دانید اگر آن دو لوحِ شریعت وارد قوم می‌شد، یعنی شریعت به قوم می‌رسید، همة آنان حسب همان احکام شریعت محکوم به هلاکت ابدی بودند؟

شاید شکستن لوحهای شریعت در نزد خدا ناپسند بوده باشد، امّا در نظر داشته باشید خداوند پیش‌ از آن از هلاکت کامل قوم منصرف شده بود و اگر آن دو لوح به قوم می‌رسید همان احکام مرقوم بر لوحها، آنان را محکوم به هلاکت همگانی می‌کرد و اثری از قوم برجای نمی‌ماند.

پس از آن خدا نسبت به کار موسی کلاً سکوت کرد و واکنشی بر او نشان نداد، هر دلیلی که در این واقعه وجود داشته باشد، امّا حقیقت این است که هیچگاه در کتب مقدّس هیچ ردی از خشنودی یا ناخشنودی، و واکنشی از خدا نسبت به این کار موسی نمی‌بینید. او رسول عهد و وکیل خدا بود تا ارادۀ او را به انجام برساند، که این کار را کرد. چون خدا در این ارتباط سکوت کرد و واکنشی نشان نداد، هیچ کسی نیز اجازه ندارد این کار موسی را سرزنش یا تأیید نماید؛ فقط باید از آن درس گرفت.

اگر موسی ارادۀ خدا را به انجام نمی‌رسانید، قطعاً سخت تنبیه می‌شد. به یاد بیاورید که چه چیزی باعث آن شد که موسی وارد سرزمین موعود خدا نگردد. چه چیزی او را مغضوب خدا کرد؟: «7و خداوند موسی‌ را خطاب‌ کرده‌، گفت‌:8عصا را بگیر و تو و برادرت‌ هارون‌ جماعت‌ را جمع‌ کرده‌، در نظر ایشان‌ به‌ این‌ صخره‌ بگویید که‌ آب‌ خود را بدهد. پس‌ آب‌ را برای‌ ایشان‌ از صخره‌ بیرون‌ آورده‌، جماعت‌ و بهایم‌ ایشان‌ را خواهی‌ نوشانید.9پس‌ موسی‌ عصا را از حضور خداوند، چنان که‌ او را فرموده‌ بود، گرفت‌10و موسی‌ و هارون‌، جماعت‌ را پیش‌ صخره‌ جمع‌ کردند، و به‌ ایشان‌ گفت‌: ای‌ مفسدان‌ بشنوید، آیا از این‌ صخره‌ آب‌ برای‌ شما بیرون‌ آوریم‌؟11و موسی‌ دست‌ خود را بلند کرده‌، صخره‌ را دو مرتبه‌ با عصای‌ خود زد و آب‌ بسیار بیرون‌ آمد که‌ جماعت‌ و بهایم‌ ایشان‌ نوشیدند.12و خداوند به‌ موسی‌ و هارون‌ گفت‌: چون که‌ مرا تصدیق‌ ننمودید تا مرا در نظر بنی‌اسرائیل‌ تقدیس‌ نمایید، لهذا شما این‌ جماعت‌ را به‌ زمینی‌ که‌ به ‌ایشان‌ داده‌ام‌، داخل‌ نخواهید ساخت‌.13این‌ است‌ آب‌ مریبه‌ جایی‌ که‌ بنی‌اسرائیل‌ با خداوند مخاصمه‌ کردند، و او خود را در میان‌ ایشان‌ تقدیس‌ نمود» ( اعداد 20 : 7 – 13 ).

خدا هیچگاه از کسی که کلام او را بی‌حرمت می‌کند، نمی‌گذرد. اگر از موسی که غلام امین در تمام خانۀ او بوده نگذشت، از هیچ کس دیگر نیز نمی‌گذرد.