به روزه، صوم و امساک نیز میگویند؛ امساک به معنی: اجتناب، احتراز، بخل، پرهیز، حذر، خِسِت، خودداری، دوری و صرفهجویی است.
روزه تاریخی کهن و ریشه در نزد تمدّنهای باستان و مذاهب و آیینهای گوناگون دارد. در نزد بسیاری از آیینها با عناوینی غیر از روزه، مشهور است. مانند: ریاضت، ممارست، تربیت و تهذیب نفس …؛ و در آیینهایی که جنبۀ مذهبی و الهی دارند، بیشتر با عنوان روزه مشهور شده است.
شکل روزهداری در هر مذهب و آیینی کمی متفاوت از دیگری است. حتّی هدف از روزهداری نیز در نزد آنان کمی متفاوت تعریف شده است و دیدگاههای گوناگونی وجود دارد، ولی به طور قطع، قصد همۀ آنها، عبور از محدودیّتهای جسم و مسلّط شدنِ بر بدنِ خود، برای حصولِ قوّات روحانی است.
لذا همۀ مذاهب و آیینهای مختلف، با هر فلسفه و هدف، نام و شکلی که مبادرت به این کار میکنند حداقل در سه وجهِ عملی با هم مشترک هستند: اجتناب از خوردن و آشامیدن، اجتناب از امیال جنسی، و سختی دادن به بدن؛ و علاوه بر اینها، مذاهبِ یکتا پرستی، روزه را وسیلهای به جهت آماده کردن فرد، برای نزدیک شدن به خدا میدانند.
امّا ریشه و خاستگاه روزهداری در قالب یک فریضۀ آسمانی از سوی خدا، در ابتدا نزد قوم بنیاسرائیل استوار گردید. اوّلین و تنها شریعتی ( مجموعۀ قوانینی ) که خدا به بشر داد، شریعتی بود که توسّط موسی به قوم اسرائیل سپرده شده بود و خدا برای قوم روزهایی را به جهت روزۀ واجب مقرّر فرمود. و در ادامه، مسیحیّت که از دلِ همان شریعت بیرون آمد و در راستا و ادامۀ آن جریان دارد، به همان سان باید به پیش میرفت. چنان که خود خداوند عیسی مسیح نیز همیشه با استناد به شریعت موسی و مطابق آن، عمل مینمود و به شاگردان خود نیز به همان گونه سفارش مینمود.
خود خداوند همیشه در گفتههای خود مخاطبین را به ابتدای هر موضوعی سوق میداد و بارها با استناد به پیشینۀ قوم آنان را ملزم میساخت: «6لیکن از ابتدای خلقت، خدا ایشان را مرد و زن آفرید» ( مرقس 10 : 6 ). و ایضاً «8ایشان را گفت: موسی به سبب سنگدلیِ شما، شما را اجازت داد که زنان خود را طلاق دهید. لیکن از ابتدا چنین نبود» ( متّی 19 : 8 ). لذا هر فرد مسیحی باید بداند که نمیتواند کلام خدا و پیشینۀ قوم را نادیده بگیرد و به خواهش دل خود و یا به طرق دیگری، خارج از کتاب مقدّس برای خود تعلیمی بسازد و فلسفهای را باب نماید.
کپی برداری از تفکّراتِ سایر مذاهب و آیینهای دیگر، با هر فلسفه و هدف، نام و شکلی، در خصوص عمل روزهداری، از نظر خدا مردود و باطل است.
عمل روزه در زبان عبری، به معنی”تعنیت”است. به روزهداری در دیدگاه خدای کتاب مقدّس تعنیت گفته میشود، هر چند بیشتر با عنوان روزه مشهور است، امّا حقیقت این است که واژۀ روزه تنها به مدّت زمان تعنیت اشاره دارد، و یکی از ارکان تعنیت میباشد، نه مفهوم کاملِ عمل تعنیت. این نام ارتباط بسیار عمیقی با مفهوم و شکل روزۀ پسندیده در نزد خدا دارد.
تعنیت در لغت به معنی: رنجاندن بدن، سختگیری کردن، مشقّات و تکالیف سنگین تحمیل کردن، و در گردن کسی انداختنِ کاری دشوار است. که وجه تسمیۀ آن خودداری کردن از خوردن و آشامیدن طی یک روز ( شرعی ) است. لذا همان گونه که از اسمش بر میآید، تعنیت به هیچ وجه عملی سهل و راحت نباید باشد و شخص حتماً میبایست در انجام این فریضه، کمال سختی و مشقّت را بر خود روا دارد.
حتّی اگر احتمال رسیدن آسیبِ بدنی نیز باشد، شخصی که در تعنیت هست، حتماً میبایست با همان دشواری به پیش برود و هر تفکّر و فلسفه و تعریف دیگری غیر از این، کتاب مقدّسی نیست و عمل تعنیت او باطل خواهد بود. تمام کسانی که در کتاب مقدّس مبادرت به تعنیت ( روزه) نمودند، همه در سختی بودند و هیچ کدام در راحتی تن قرار نداشتند. حتّی یک نمونه راحت طلبی در کتاب مقدّس در این خصوص وجود ندارد.
کتاب مقدّس به ما میآموزد که روزه ریشهای کهن در قوم بنیاسرائیل دارد. برای اوّلین بار در کتاب لاویان میخوانیم که خداوند قوم اسرائیل را مخاطب قرار داده و به این مهم امر فرموده است. اوّلين و معروفترين روزۀ يهوديان، روزۀ يوم كيپور نام دارد. اين روزه با هدف بخشش گناهان ( ميان انسان و خداوند ) انجام ميشود و تنها روزهاي است كه دستور مستقيم خداوند در تورات دربارۀ آن صادر شده است: «29و اين براي شما فريضۀ دائمي باشد، كه در روز دهم از ماه هفتم جانهاي خود را ذليل سازيد ( روزه بگیرید )، و هيچ كار مكنيد، خواه متوطن، خواه غريبي كه در ميان شما مأوا گزيده باشد.30زيرا كه در آن روز كفّاره براي تطهير شما كرده خواهد شد، و از جميع گناهان خود به حضور خداوند طاهر خواهيد شد.31اين سَبَّت آرامي براي شما است، پس جانهاي خود را ذليل سازيد ( روزه بگیرید ). اين است فريضۀ دائمي» ( لاویان 16 : 29 – 31 ).
ريشۀ اين روزه، به عفو بنياسرائيل از جانب خداوند در صحراي سينا باز ميگردد. زمانی که موسي برای اوّلين بار، چهل روز در كوه سينا توقّف كرد تا تورات را دريافت نماید ( ده فرمان )، پس از بازگشت از كوه، با تمرّد بنياسرائيل مواجه شد. پس از توبيخ نمودن قوم و ابراز پشيماني آنها، باری ديگر به بالاي كوه رفت تا براي قوم طلب عفو کند، به فرمان خداوند، 40 روز ديگر در بالاي كوه ماند تا براي دوّمين بار لوح ده فرمان را دريافت كرد. موسي در دهم ماه هفتم از كوه پايين آمد و چون اين روز براي بنياسرائيل، نشان عفو خطاهاي آنها از سوي خداوند بود، اين روز به عنوان يُوم كيپور يعني روز بخشش گناهان تعيين شد.
يهوديان جهان در اين روز كه مهمترين روز تقويم عبري محسوب ميگردد، روزۀ 25 ساعته ( غروب تا غروب ) گرفته و از انجام هر كاري دست كشيده و تمام وقت در كنيسهها به عبادت ميپردازند.
پس از این واقعه، در کتاب مقدّس با وقایع و روزههای متعدّد دیگری در راستای با آن وقایع مواجه میشویم. به دلیل شهرتِ زیاده یافتنِ نام و آوازۀ قوم اسرائیل در میان اقوام دیگر، از آن جایی که همۀ اقوام فهمیدند که خدای اسرائیل خدایی زنده و قهّار است و چگونه پشتیبان این قوم میباشد، برای آن که در میان قومهای خود نیز چنین حمایتی را از سوی خدایان ساخته شدۀ خود احساس کنند، شروع کردند به کپی برداری از بسیاری قوانین و رسوم شریعت اسرائیل در میان خود، از جمله ساختن شریعتِ مختص به خود و مقرّر نمودن قوانینی مانند قوانین رایج در اسرائیل مانند: احکام نجاست و طهارت، عبادات، روزه، و …
روزه را حتماً شرایطی لازم است تا کاربردی گردد و ثمر آورد. هیچ کس بر خود سختی وارد نمیکند مگر به خاطر حصول به بهرهای بزرگتر؛ و این ثمر به بار نخواهد آمد مگر این که عمل شخص، مورد توجّۀ خدا قرار گیرد.
امروزه هر مذهب و آیینی برای خود فلسفهای از روزه ارائه میدهد، آیا همۀ آنها دریافتهایی از سوی خدای واحد حقیقی دارند؟! آیا نباید روزۀ پسندیدۀ خدا مطابق با شکل و اراده و رضایتمندی او باشد؟ آیا مسیحیّت که خود را تحتِ ارادۀ خداوند میداند، و بر این نیز پر ادّعا میباشد، نمیبایست به تمامیّت در مسیر اراده و تعالیم خدا در کتب مقدّس حرکت کند، و نباید نگاهش را از سمت و سویی دیگر بردارد؟
امّا این سختیهایی که در ایّام روزه، هر شخصی باید بر خود روا دارد از منظر کتاب مقدّس شامل چه چیزهایی میشود؟ مردان و زنان کتاب مقدّسی چگونه روزه میگرفتند؟
وقتی در کلیّتِ کتاب مقدّس به تمام کسانی که به دلایل مختلف اقدام به روزهداری نمودند نگاه کنید، در همۀ آنان هشت اصل مهم و مشترک را خواهید دید، که همگان خود را به آنها مکلّف میکردند. این هشت اصل اجرایی عبارتند از: نخوردن، نخوابیدن، عبادت کردن، تجرّد گزیدن، رنجاندن بدن، ماتم و زاری، روزهداری، جدال روحانی.
به عملی که به واسطۀ آن، چیزی از طریق دهان فرو رود و وارد معده گردد، خوردن میگویند. حال چه جامدات باشد مانند خوراکی و میوهها و …، و چه مایعات باشد مانند آب و قهوه و هر نوشیدنی دیگر. به این عمل خوردن میگویند به واسطۀ عمل خوردن، چه خوراکی و چه مایعات، بدن نیاز خود را تأمین میکند و شخص قوّت مییابد. لذا در این ارتباط هیچ رنجشی بر بدن نخواهد بود. هرگاه رنجش از بدن برداشته شود، این اتمام روزه خواهد بود. پس خوردنِ هر قِسم خوراکی و حتّی آشامیدنی به میزانی که به بدن ( معده) برسد، روزه را باطل میکند.
در نتیجه، هر تعلیمی مبنی بر این که در هنگام روزه نمیتوان خورد امّا میتوان آشامید باطل است. حکم بر هر دو صادق است. این تعلیم که اگر شخص گرسنه شد میتواند برای جلوگیری از ضعف و آسیب به بدن، اندک لقمهای بخورد، باطل است. هر استدلال و فلسفه و دلیلی مبنی بر اجازه دادن به بلعیدنِ چیزی، باطل است. در هنگام روزهداری دهان کاملاً میبایست از فرو بردن هر چیزی بسته باشد. در هیچ کجای کتاب مقدّس حتّی یک مورد دیده نشده که کسی بخورد و یا بیاشامد و کتاب مقدّس او را روزهدار معرّفی کرده باشد.
این را پیوسته به یاد داشته باشید که اساس روزهداری بر رنجاندن بدن است، پس با مطرح کردن دلایلی از قبیل این که”بدن ایماندار هیکل روحالقدس است و نباید به آن آسیب رساند”و با چنین ادلّهای، یا بنا به هر دلیل دیگری، چنین عمل شود که روزهدار میتواند بیاشامد یا اندکی خوراک بخورد، این یک استفادۀ ابزاری از کتاب مقدّس برای حصول به خواست ارادة شخصی خود و مغایر با کتاب مقدّس و یک انحراف و تعلیم غلط است.
نظری میاندازیم به روزۀ پولس رسول که در کتاب اعمال رسولان باب 9 مکتوب است. خود خداوند عیسی مسیح در تأیید شخصیّت پولس رسول میفرماید: «15… او ظرف برگزیدۀ من است تا نام مرا پیش امّتها و سلاطین و بنیاسرائیل ببرد» ( اعمال رسولان 9 : 15 ). پولس، همان گونه که کتاب مقدّس شهادت میدهد یک معلّم بزرگ کتاب مقدّسی برای قوم و امّتها بوده است. لذا این ظرف برگزیدۀ خدا همیشه به شایستگی رفتار نموده است.
«8پس سولس از زمین برخاسته، چون چشمان خود را گشود، هیچ کس را ندید و دستش را گرفته، او را به دمشق بردند،9و سه روز نابینا بوده، چیزی نخورد و نیاشامید.10و در دمشق، شاگردی حنّانیا نام بود که خداوند در رؤیا بدو گفت: ای حنّانیا! عرض کرد، خداوندا لبیک!11خداوند وی را گفت: برخیز و به کوچهای که آن را راست مینامند بشتاب و در خانۀ یهودا، سولس نامِ طرسوسی را طلب کن زیرا که اینک، دعا میکند،12و شخصی حنّانیا نام را در خواب دیده است که آمده، بر او دست گذارد تا بینا گردد. … 17پس حنّانیا رفته، بدان خانه در آمد و دستها بر وی گذارده، گفت: ای برادر شاؤل، خداوند یعنی عیسی که در راهی که میآمدی بر تو ظاهر گشت، مرا فرستاد تا بینایی بیابی و از روحالقدس پر شوی.18در ساعت از چشمان او چیزی مثل فلس افتاده، بینایی یافت و برخاسته، تعمید گرفت.19و غذا خورده، قوّت گرفت و روزی چند با شاگردان در دمشق توقّف نمود» ( اعمال رسولان 9 : 8 – 19 ).
به این واقعه دقّت کنید! در آیۀ 9 به سه روز روزهداری پولس اشاره دارد که در آن سه روز، نه خورد و نه آشامید.حال خوب دقّت کنید! اشتباه نکنید! هر چه از مجرای دهان فرو رود، خوردن است، چه جامد باشد و چه مایعات. همهاش همین است. حال گاهی اوقات، فقط از واژۀ خوردن استفاده شده و گاهی نیز واژۀ نوشیدن هم با آن آمده است.
ترفندهای شریر برای به انحراف کشیدن ایمانداران بسیار ظریف است، امّا خفیّه نیست، فقط کافی است تا هوشیار بود.
یک نکتۀ بسیار مهم، برای این که هیچگاه از ارادۀ خداوند خارج نشوید و به خطا نروید، به کتب مقدّس نگاه کنید، و چنان چه نتوانستید تعلیم لازم را دریابید، حتماً به قوم زمینی خدا ( اسرائیل – یهود ) بنگرید و ببینید آنان چگونه رفتار میکردند. این قوم از دیرباز تا کنون همچنان پایبند به اصول شریعت خود هستند، و تاریخ قوم خود را با دقّت نگاه داشتهاند. شما در عهد جدید آموزۀ جامعی در خصوص روزه نمییابید، امّا وقتی به کلیّت کتب مقدّس و عملکرد این قوم بنگرید، همه چیز آشکار خواهد شد.
همیشه باید یک نگاهی به قوم نیز داشت. امروزه نیز وقتی یهودیان روزه میگیرند مطلقاً چیزی نمیخورند. از خوراکی گرفته تا مایعات و …؛
یکی از اصول روزهداری نخوابیدن است. به هنگام خواب دو ویژگی در انسان تغییر حالت میدهد! اوّل این که تمام قوای فکری و ارادۀ و خواست انسان از ضمیر آگاه او خاموش و غیر فعّال میگردد، به گونهای که به هیچ وجه نمیتوان گفت او حس و خواستهای دارد و ذهن او وارد یک آرامش عمیق میگردد. وقتی ضمیر آگاه شخص غیر فعّال گردد، آنگاه دیگر نه نیّت و هدفی خواهد بود؛ و نه غم و اندوه، و یا شادی و رضایتمندی؛ در چنین شرایطی نیّت و هدف از روزهداری نیز بیمعنی خواهد بود؛ و دوّم این که تمام قوای جسمانی شخص از مشقّت و رنج بدنی رها شده و در آرامی و وا نهادگی قرار میگیرد.
این تغییر ویژگیها در انسان دقیقاً ضدّیّت دارد با اصول روزهداری، لذا وقتی به کتب مقدّس نگاه میکنید هیچ شخص روزهداری را نمییابید که در وقت روزهداری در خواب بوده باشد. حتّی وقتی که داریوشِ پادشاه متأثّر از فرمانی بود که بر ضد دانیال صادر نموده و او را به چاه شیران انداخته بود، آن شب را تا صبح روزه گرفت و هیچ نخوابید: «19آنگاه پادشاه به قصر خويش رفته، شب را به روزه به سر برد و به حضور وي اسباب عيش او را نياوردند و خوابش از او برفت» ( دانیال 6 : 19 ).
کسی نمیتواند در هوا دست تکان دهد و بگوید در حال شنا در طول رودخانه است؛ کسی نمیتواند به دیوار نگاه کند و با دست خالی به آن اشاره کند و بگوید در حال نقّاشی کردن دیوار است؛ کسی نمیتواند در اندیشۀ خود با کسی ملاقات کند و بگوید با او ملاقات کردهام؛ کسی نمیتواند با ترسیم یک بنا در ذهن خود صاحب آن بنا شود؛ هیچ کس نمیتواند مدّعی انجام کاری شود تا وقتی که آن کار را انجام نداده باشد؛ ایضاً کسی نمیتواند کاری نکرده توقّع دستمزد آن را داشته باشد و نیز نمیتواند در آرامی بخوابد و بگوید که روزه ( رنجاندن بدن ) نگه داشته است.
حکمت روزهداری این چنین است که شخص روزهدار میبایست در روح و جسم و نفس کاملاً به روندی غیر عادت معمول رفتار نماید و در تمام زمان روزهداری در رنج و مشقّت بماند.
یکی از اصول روزهداری در حال عبادت بودن است. روزه عملی است برای قوّت دادن به دعا در حضور خدا، به طوری که روی خدا را به سمت شخص روزهدار جلب مینماید. از این روی وقتی کسی به روزه میایستد به طور واضح و خاص قصد ایجاد یک ارتباط قوی با خدا را دارد تا خواستۀ او به حضور خدا مقبول و آمین گفته شود؛ یعنی آن چه در دعا میطلبد با روزه به آن پافشاری میکند. لذا همیشه روزه یک ارتباط مستقیم و مکمّل کنندۀ دعا است. این ارتباط نه تنها در ارتباط با دعا است، بلکه مکمّل کنندۀ دو وجه دیگر عبادت یعنی کلام خدا و تفکّر نیز میباشد.
با توجّه به علّت و منظورِ از روزه، کاملاً واضح است که شخص روزهدار میبایست در مدّت زمان روزهداری پیوسته در عبادت و یا یکی از سه وجه عبادتی ( دعا، کلام خدا و تفکّر )، بر حسبِ نیّت و منظور علّت روزهداری خود باشد؛ در غیر این صورت مانند کسی خواهد بود که تنها به بدن خود ریاضت میدهد برای هر منظوری غیر از دریافت اراده و منظور خود، از خدا.
لوقا در انجیل خود به زن نبیّهای اشاره میکند که پیوسته در روزه، و در آن با دعا و عبادت مشغول بوده است: «36و زني نبيّه بود، حنّا نام، دختر فَنُوئيل از سبط اَشير بسيار سالخورده، كه از زمان بكارت هفت سال با شوهر به سر برده بود.37و قريب به هشتاد و چهار سال بود كه او بيوه گشته از هيكل جدا نميشد، بلكه شبانه روز به روزه و مناجات در عبادت مشغول ميبود» ( لوقا 2 : 36 – 37 ).
نمیتوان در روزه بود برای درخواست حاجتی از خدا و آنگاه دعا نکرد! نمیتوان روزه گرفت برای رفع بلا و در خصوص آن از خدا استدعا نکرد! نمیتوان روزه گرفت به خاطر ندامت و پشیمانی از گناه و در حضور خدا توبه و استغاثه نکرد! نمیتوان در روزه ماند برای کشف حقیقتی از کلام خدا و در کلام او تفحّص نکرد! نمیتوان روزه گرفت برای دریافت ارادۀ خدا و در انتظار پاسخی از سوی او در تفکّر نماند! و …
میبینید؟ نیاز به هیچ تعلیم خاصی ندارد، روزه کاملاً با عبادت عجین شده و از آن منفک نمیتواند باشد.
تجرّد در لغت به معنی: انزوا، عزلت، گوشهگزینی، گوشهگیری، عدم تأهّل، عزبی، بیهمسری، پیراستگی، وارستگی، برهنگی، تنهایی، مجرّد بودن، برهنه شدن، پیراسته شدن است. این خصیصه یکی از ارکان روزهداری است. شخص متأهّل در زندگی مشترک خود نباید از همسرش دوری گزیند، امّا در هنگام روزهداری تأکید شده تا از نزدیکی کردن با همسر خود امتناع ورزد و مانند یک شخص بیهمسر و مجرّد رفتار نماید.
پولس رسول در این خصوص حکمی روشن ارائه میدهد: «5از يك ديگر جدايي مگزينيد مگر مدّتي به رضاي طرفين تا براي روزه و عبادت فارغ باشيد؛ و باز با هم پيونديد مبادا شيطان شما را به سبب ناپرهيزي شما در تجربه اندازد» ( اوّل قرنتیان 7 : 5 ).
عمل زناشویی حکایت از یک شعف و خوشی روحی و خصوصاً جسمی دارد، که با سرمستی و شادی و لذّت همراه است، چنین حالی هر چند در روند طبیعی بشر برای این روز ( روز ششم ) بلامانع است، امّا با تمام دلایلی که موجب میگردد تا یک شخص اقدام به روزهداری نماید کاملاً مغایرت دارد. لذا هرگاه کسی برای منظوری که برایش یقیناً آن قدر مهم است که حاضر شده تا بدنش را به رنجش بیاندازد و روزه بگیرد، باید از خوشی و لذّت و شهوت جسمانی نیز پرهیز کند. این یک آموزۀ کاملاً روشن و واضح کتاب مقدّسی است.
رنجاندن بدن یکی از ارکان اساسی و مهم در روزهداری است. کسی که به درک صحیح از روزهداری رسیده باشد به یقین به این مهم نیز پی برده که رنج و ریاضت در مدّت روزه از چه اهمیّت ویژهای برخوردار است.
مزمورسرا از قرنها پیشتر و در روح نبوّتی، در خصوص خداوند عیسی مسیح که چگونه روزهای بسیاری با مشقّت و رنجاندن بدن در روزه خواهد ماند را، از زبان خداوند اخبار میکند:
10روزه داشته، جان خود را مثل اشك ريختهام. و اين براي من عار گرديده است» (مزامیر 69 : 10 ).
«24زانوهایم از روزه داشتن میلرزد و گوشتم از فربهی کاهیده میشود» ( مزامیر 109 : 24 ).
یکی از مفاهیم ریاضت و رنجاندن تن در مقابل خداوند، نشانِ فروتنی و کوچکی و خواری است. کسی که در برابر خداوند خود را به مشقّت میاندازد، به این وسیله اعلام میکند که در برابر او مسکین و حقیر و مطیع ارادۀ او است و از او طلب بخشش و امداد دارد. در همین راستا خدا نیز به چنین اشخاصی نظری خاص افکنده: «24زیرا مسکنت مسکین را حقیر و خوار نشمرده، و روی خود را از او نپوشانیده است؛ و چون نزد وی فریاد برآورد، او را اجابت فرمود» ( مزامیر 22 : 24 ).
وقتی به کتاب مقدّس و کسانی که به این شکل در روزه ماندن نگاه میکنیم، اهمیّت این موضوع و نگاه خاص خداوند به این دسته از روزهداران بسیار آشکارتر میگردد.
کتاب یونس از این شکل روزهداری یک نمونۀ عالی را به ما نشان میدهد؛ آن جا که حسب کلام خدا میبایست نینوا از آسمان به فرمان خدا زده و نابود میشد ولی به خاطر فروتنی پادشاه و تمام مردم نینوا که با روزه و پوشیدن پلاس در حضور خدا به خاک افتادن، باعث فروکش شدن خشم خدا گردید و بلا از آن سرزمین برگشت.
«1پس کلام خداوند بار دوّم بر یونس نازل شده، گفت:2برخیز و به نینوا شهر بزرگ برو و آن وعظ را که من به تو خواهم گفت به ایشان ندا کن.3آنگاه یونس برخاسته، بر حسب فرمان خداوند به نینوا رفت. و نینوا بسیار بزرگ بود که مسافت سه روزِ داشت.4و یونس به مسافت یک روز داخل شهر شده، به ندا کردن شروع نمود و گفت: بعد از چهل روز نینوا سرنگون خواهد شد.5و مردمان نینوا به خدا ایمان آوردند و روزه را ندا کرده، از بزرگ تا کوچک پلاس پوشیدند.6و چون پادشاه نینوا از این امر اطّلاع یافت، از کرسی خود برخاسته، ردای خود را از بَر کَند و پلاس پوشیده، بر خاکستر نشست.7و پادشاه و اکابرش فرمان دادند تا در نینوا ندا در دادند و امر فرموده، گفتند که، مردمان و بهایم و گاوان و گوسفندان چیزی نخورند و نچرند و آب ننوشند.8و مردمان و بهایم به پلاس پوشیده شوند و نزد خدا به شدّت استغاثه نمایند و هر کس از راه بد خود و از ظلمی که در دست او است بازگشت نماید.9کیست بداند که شاید خدا برگشته، پشیمان شود و از حدّت خشم خود رجوع نماید تا هلاک نشویم؟10پس چون خدا اعمال ایشان را دید که از راه زشت خود بازگشت نمودند، آنگاه خدا از بلایی که گفته بود که به ایشان برساند پشیمان گردید و آن را به عمل نیاورد» ( یونس 3 : 1 – 10 ).
دقّت کنید و برداشت نادرست از این واقعه نداشته باشید! آن چه باعث فروکش شدن خشم خدا و بخشش او نسبت به مردم نینوا شد، حسب گفتۀ کتاب مقدّس فقط”توبه و بازگشت مردم نینوا از اعمال زشتشان”بود. توجّه کنید! بسیاری به زبان از اعمالشان توبه میکنند امّا ثمرۀ آن توبه در آنان یافت نمیشود. چنین توبهای تنها یک دروغ مصلحتی برای فریب دادن خداوند است. دروغ مصلحتی یعنی قصد بر فریب دادن خدا. امّا مردم نینوا این گونه عمل نکردند، بلکه پس از شنیدن کلام خدا سریعاً روزه گرفته و برای نشان دادن اهمیّت روزۀ خود همگان پلاس پوشیده و به خاکستر نشستند و با رنجاندن بدن خود ( تنبیه خود ) به خدا نشان داده و اثبات نمودند که چه قدر هدف از آن روزه و برگرداندن غضب خداوند برایشان مهم است.
این را همیشه به خاطر داشته باشید:”روزه هدف نیست، روزه ابزاری است بسیار قوی و کمکی برای رساندن صدای خود در اعلی علیّین، به گوش خداوند”، هر مشقّت و سختی در این طریق، گواهی است بر صداقت عمل، و شخص مؤمن را در نظر خداوند به پیش میآورد.
«14روزه را تعيين نماييد و محفل مقدّس را ندا كنيد! مشايخ و تمامي ساكنان زمين را به خانۀ يهوه خداي خود جمع نموده، نزد خداوند تضرّع نماييد» ( یوئیل 1 : 14 ).
در کتاب یوئیل نبی خداوند به اهمیّت روزهداری با ماتم و زاری بسیار تأکید دارد. روزه یک سنّت مذهبی و یا گویای یک روز خوش و مفرّح نیست، آن چه از تمام اصول و وجوهات روزه بیرون میآید و حتّی در ظاهرِ امر نمود میکند گویای اوقاتِ درد و رنج و اندوه است. شخص روزهدار برای نیاز به کمک و خواستهای که از خدا دارد تن خود را به رنجش میاندازد و در حضور او به روزه میایستد تا به نظر آید، لذا گریه و ماتم نشان دهندۀ شدّت نیازمندی شخص و تکسّر او میباشد.
همیشه وقتی یک درخواست با گریه و ناله همراه باشد بسیار تأثیرگذارتر است تا یک بیان ساده. کسی که به شما آزاری رسانده وقتی با گریه و زاری به نزدتان برای طلب بخشش میآید بهتر اختیار دلتان را به دست میگیرد تا یک جمله خشک و ساده. وقتی وارد یک مجلس ماتم و اندوه میشوید ناخودآگاه شما نیز منکسر و اندوهگین میشوید، حال اگر از آن صاحب مجلس دلخوری و غضب فراوان هم داشته باشید، امّا در آن لحظه دلتان با او نرم و بخشنده خواهد شد و با او همدردی میکنید.
اگر شخصی بسیار شریر، که همیشه باعث آزار شما بوده را ببینید که در میان عدّهای دیگر غریب و مظلوم و بیدفاع افتاده باشد و بر او جفاها میشود، آیا دلتان بر او نخواهد سوخت و بیاراده به یاری او نخواهید شتافت؟ و یا اگر چنین شخصی با گریه و ماتم برای طلب بخشش به نزد شما بازگشت نماید، آیا او را با آغوش باز استقبال نخواهید کرد؟ همیشه گریه، ماتم، درد و رنج دیگران باعث عطوفت و نرمی و برگشتن غضب میشود، چنان که خود خداوند میفرماید: «17چون دشمنت بیفتد شادی مکن، و چون بلغزد دلت وجد ننماید،18مبادا خداوند این را ببیند و در نظرش ناپسند آید، و غضب خود را از او برگرداند» ( امثال 24 : 17 – 18 ).
از قدیم گفتهاند”گریه سلاح زن است.”یک زن ناتوان و بیدفاع همیشه با سلاحِ گریه مقصود خود را به پیش میبرد. قوم خدا به زن تشبیه شده و این که زوجۀ خدا است، مانند کلیسا که زن و عروس خداوند عیسی مسیح است. لذا خود خدا به ما یک راهکار کلیدی داده و میآموزد که با توبه به سمت او بازگشت نموده: «12و لیكن الآن خداوند ميگويد با تمامي دل و با روزه و گريه و ماتم به سوي من بازگشت نماييد» ( یوئیل 2 : 12 ).
شخص روزهدار، برای رساندن صدای خود در اعلی علیّین به حضور خدا است که روزه میگیرد. لذا وقتی به حضور خدا میرود باید از تمام ناپاکیها و آلودگیهای روحی و جسمی خود را تطهیر و دور بسازد.
«16امّا چون روزه داريد، مانند رياكاران ترش رو مباشيد زيرا كه صورت خويش را تغيير ميدهند تا در نظر مردم روزهدار نمايند. هر آينه به شما ميگويم اجر خود را يافتهاند.17ليكن تو چون روزه داري، سر خود را تدهين كن و روي خود را بشوي18تا در نظر مردم روزهدار ننمايي، بلكه در حضور پدرت كه در نهان است؛ و پدر نهان بينِ تو، تو را آشكارا جزا خواهد داد» ( متّی 6 : 16 – 18 ).
همیشه برای روزهداری منظوری خاص و نیازی خاص از خدا در میان است، روزهداری بدون انگیزه و منظوری خاص، مانند آب در آسیاب ساییدن است. پس وقتی بذر ( کلام ) نیکو برای ساییدن دارید، وقتی سخنی نیکو در حضور خدا میبرید، خواستهای مقبول به حضور خدا ابراز میدارید، هوشیار باشید که در روز ششم یعنی روز شریر قرار دارید و او هر کاری میکند تا قربانی و هدیۀ شما ( دعای شما ) را قبل از قرار گرفتن بر مذبح و حضور خدا برباید. لذا میبایست در تمام اوقاتِ روزه با او در یک جدال روحانی سخت باشید.
فکر و روح و جسم خود را از هر گونه وابستگی و اتّصال دنیایی جدا سازید. به هر چیزی که میتواند دست ابلیس به آن دراز گردد، دوری کنید. هر فکر ناپاک و ناشایست را از خود دور سازید. به مکانهای گناه و شرک آمیز داخل نشوید، زیرا قربانی لبهای ( دعاهای ) شما باید در مکان مقدّس گذرانده شود. هوشیار باشید که در اوقات روزه، فوج شریران در آن زمان همه با هم متّحد خواهند بود تا شما را بازدارند، لذا باید خود را برای یک جدال بزرگ روحانی آماده کنید. زیرا: «12زیرا که ما را کُشتی گرفتن با خون و جسم نیست بلکه با ریاستها و قدرتها و جهانداران این ظلمت و با فوجهای روحانی شرارت در جایهای آسمانی» ( افسسیان 6 : 12 ).
وقتی به تاریخچه و ویژگیهای روزه توجّه کنید، کاملاً در متن آن گناه و پشیمانی، و یا استیصال و نیاز را میتوانید ببینید، که شخص روزهدار در آن شرایط، نیاز مبرم به امداد و نجاتی آسمانی دارد. لذا برای نشان دادن اوج درد و غم خود به شکلی آشکار و حتّی اغراق گونهتر به حضور خداوند میرود تا نگاه خاص او را برای خود جلب نماید که شاید امداد و پاسخی دریافت نموده و گشایشی بر پایان درد و رنج او حاصل شود.
هدفِ نخست از روزهداری، برای آن است تا شخص به این وسیله صدای خود را در اعلی علیّین، جایی که تخت رحمت خدای قادر مطلق است، به گوش او برساند.
دعای مرد عادل را خدا میشنود، امّا وقتی شخص پاسخی از خدا دریافت نمیکند و با سکوت او مواجه میشود؛ و یا در شرایطی ویژه بلایی را بر خود نازل میبیند و از علّت و حکمت آن آگاه نیست، یقیناً صحیحترین کار این است که در روزه بماند. روزه ترفند و آموزهای است که خود خداوند به بشر آموخته تا هرگاه که نخواهد به سخنان کسی گوش فرا دهد، و یا نگاه او بر کسی نباشد، شخص مأیوس نگشته و با روزه خود را در نزد خدا حقیر و خوار و ناتوان و دردمند ساخته و در فروتنی و ضعف تمام او را مخاطب قرار داده، و نگاهش را به سوی خود جلب نماید. چنان که در مزامیر مکتوب است: «6زیرا که خداوند متّعال است، لیکن بر فروتنان نظر میکند. و امّا متکبّران را از دور میشناسد» ( مزامیر 138 : 6 ).
هر کس، هر گذشتهای که داشته باشد این را همیشه به خاطر بسپارد که خداوند با فروتنان است و رحمت او بر آنان قرار خواهد گرفت.
قطعاً این عمل به شکل ظاهرسازی در حضور خدا راه پیدا نخواهد کرد، بلکه میبایست شخص ابتدا چنین حسی را در وجود خود داشته باشد و آنگاه در عمل نیز انقطاع خود را از هر خوشی و امید به دنیا آشکار سازد و تنها نگاه و امید خود را به خدا معطوف سازد، یا به اصطلاح ثمرۀ فکر و عمل خود را به بار آورد.
این مهم را هیچگاه فراموش نکنید که:”روزه یک هدف و مقصود نیست، بلکه طریقی است برای حصول به منظور خود”.
هرگز یک ایماندار مسیحی در این گمراهی سیر نکند که چون مسیحی است خداوند همیشه صدای او را میشنود؛ اوه! این یک اشتباه بزرگ است. کتاب مقدّس پر است از روایاتی که صراحتاً بیان میدارد که بارها و بارها خدا گوش خود را از شنیدن صدای قوم خود فرو بسته.
به کتاب داوران خوب دقّت کنید، در آن بارها مکتوب شده است که هرگاه قوم شرارت کردند، خداوند آنان را وا گذاشت و تا مدّتها به صدای آنان گوش نداد. در کتاب مزامیر بارها مزمورسرایان به روپوشانی خداوند اشاره میکنند. اشعیای نبی اعلام میدارد که: «5تو آنانی را که شادمانند و عدالت را به جا میآورند و به راههای تو، تو را به یاد میآورند ملاقات میکنی. اینک تو غضبناک شدی و ما گناه کردهایم در اینها مدّت مدیدی به سر بردیم و آیا نجات توانیم یافت؟6زیرا که جمیع ما مثل شخص نجس شدهایم و همة اعمال عادلة ما مانند لتّه ملوّث میباشد. و همگی ما مثل برگ، پژمرده شده، گناهان ما مثل باد، ما را میرباید.7و کسی نیست که اسم تو را بخواند یا خویشتن را برانگیزاند تا به تو متمسّک شود زیرا که روی خود را از ما پوشیدهای و ما را به سبب گناهان ما گداختهای» ( اشعیا 64 : 5 – 7 ).
نکتۀ مهم دیگری که باید دانست آن است که روزه تنها زمانی معنی مییابد و لازمالاجرا است، که شخص در یکی از دو وضعیّت سختِ در روز ( دورۀ ) ششم قرار داشته باشد:
نخست آن که خداوند با او نباشد، زیرا زمانی که خداوند با شخص باشد صدای او به راحتی به گوش خداوند خواهد رسید و نیازی دیگر به روزهداری نیست. خود خداوند عیسی مسیح نیز به این مهم اشاره دارد: «14آنگاه شاگردان يحيي نزد وي آمده، گفتند: چون است كه ما و فريسيان روزه بسيار ميداريم، لیكن شاگردان تو روزه نميدارند؟15عيسي بديشان گفت: آيا پسران خانۀ عروسي، مادامي كه داماد با ايشان است، ميتوانند ماتم كنند؟ و لیكن ايّامي ميآيد كه داماد از ايشان گرفته شود؛ در آن هنگام روزه خواهند داشت» ( متّی 9 : 14 – 15 ).
و دوّم این که، روی خداوند به هر دلیلی، اگر به سوی شخصی نباشد و صدای او را نشنود. لازم است آن شخص با استفاده از راهکاری که خود خداوند عطا فرموده یعنی با روزه ( تعنیت – رنجاندن بدن ) روی خداوند را به سوی خود جلب نموده و صدای خود را در اعلی علیّین به گوش او برساند. از آن جهت که بدنِ مردِ عادل از آنِ خداوند است! «19یا نمیدانید که بدن شما هیکل روحالقدس است که در شما است که از خدا یافتهاید و از آنِ خود نیستید» ( اوّل قرنتیان 6 : 19 )؟ و این را بدانید که هرگز خداوند نسبت به هیکل خود بیتفاوت نخواهد گذشت.
گاهاً دیده میشود بعضی از مسیحیانِ با ایمان که مشتاق به رشد روحانی در خداوند هستند، بسیار مبادرت به داشتن روزه میکنند. حتّی عدّهای از اینان نیز روزهای بسیاری را در روزه سپری میکنند. این روحیه و انگیزه و غیرت بسیار نیکو است از آن جهت که میتواند شخص را زیر نگاه خداوند قرار دهد و متعاقب آن برکات آسمانی را بیابد، امّا برای روزهداری قطعاً سوای چنین روحیهای، حتماً دلایلی آشکار و اهدافی متّعالی لازم است تا از آن همه سختی و رنجشی که بر خود روا میدارند، ثمره و بهرهای نیکو ببرند.
روزهدارِ بدون هدف مانند دوندهای است که نمیداند تا کجا باید بدود و یک جاده را گرفته و بیهوده فقط میدود و هرگز به مقصد نمیرسد، چون مقصدی برای خود متصوّر نشده است! لذا ثمرۀ او از دویدن فقط خستگی تن خواهد بود. روزهدارِ بدون هدف مانند شخصی است که ساعتها در مطب پزشک به انتظار مینشیند تا نوبت او شود و وقتی به اتاق پزشک داخل میشود نمیداند کجای او مشکل دارد و بیمار است! لذا ثمرۀ او ساعتهایی است که در مدّت انتظار تلف شده و پول بیهودهای که بابت ویزیت پزشک پرداخت کرده است. روزهدارِ بدون هدف مانند طرّاح و ایدهپرداز بیپولی است که میخواهد ایدة خود را به اجرا و تولید برساند و وقتی سرمایهگذاری برای او یافت میشود، نمیداند چه مقدار سرمایه و چه امکاناتی لازم دارد تا طرح خود را اجرایی کند! لذا در زمانی که میبایست بهرهای ببرد، هیچ کمکی دریافت نمیکند و ثمرۀ او تنها زمانهای به هدر رفتۀ عمر او و بیاعتباری در نزد سرمایهگذار است.
ایضاً است روزهدار بیهدفی که میکوشد صدای خود را در اعلی علیّین به گوش خدا برساند و روی او را به سوی خود برگرداند، و وقتی این موقعیّت میسّر میشود، دقیقاً در لحظهای که باید برکت بگیرد نمیداند چه میخواهد و چه باید بگوید و چه بطلبد! ( اصلاً نمیداند برای چه روزه گرفته! ) و شاید هم در آن زمان شروع کند به بیهودهگویی …؛ ثمرۀ او نیز از روزهداری فقط گرسنگی و مشقّت تن خواهد بود.
همیشه به یاد داشته باشید هر عمل نیکو، زمانی ارزشمند است که به بار بنشیند و ثمره آورد؛ مانند یک فرد مسیحی، که شخصی نیکو است امّا زمانی منزلت و ارزش مییابد و پذیرفته میشود که در خداوند ثمر بیاورد. یک روزهدار نیز زمانی روزهاش ارزشمند خواهد بود که در لوای آن بتواند ثمری حاصل کند، و این میسّر نمیشود مگر آن که برای روزۀ خود هدف و مقصودی را متصوّر باشد.
از داشتن روزههای بیهدف بپرهیزید، گرسنگی و تشنگی و رنج بدن اگر انسان را به ثمره و امتیازی از سوی خداوند نرساند، نه این که باعث رشد روحانی نمیشود بلکه موجبات لغزشها و کم ایمانی را فراهم میسازد. باید بعد از سختیِ تن، حتماً یک مفرّی حاصل شود، که اگر پس از آن مفرّی و شادی به همراه نباشد، یقیناً یأس و ناامیدی و نتیجتاً لغزش و کم ایمانی را به همراه خواهد داشت.
پس چه گوییم؟ آیا روزه نباشد؟ حاشا! بلکه بسیار روزه بگیرید و در آن با یک هدف و مقصود متّعالی به پیش بروید تا در آن عمل از سوی خداوند برکت بیابید.
امّا دلایل روزهداری و نمونههایی که از آن در کتاب مقدّس وجود دارد را نام میبریم:
یکی از دلایل برجستهای که در عهد عتیق بارها موجب آن گردید که قوم به خاطرش روزه بگیرند، بروز یک ماتم و عزای همگانی بود. به طور مثال در واقعۀ کشته شدن شاؤل پادشاه یهود، که در هنگامۀ جنگ با فلسطینیان اتّفاق افتاد، تمامی قوم به مدّت هفت روز ماتم گرفته و روزه نگه داشتند.
«12جميع مردان شجاع برخاسته، و تمامي شب سفر كرده، جسد شاؤل و اجساد پسرانش را از حصار بيتشان گرفتند، و به يابيش برگشته، آنها را در آن جا سوزانيدند.13و استخوانهاي ايشان را گرفته، آنها را زير درخت بلوطي كه در يابيش است، دفن كردند و هفت روز روزه گرفتند» ( اوّل سموئیل 31 : 12 – 13 ).
این در فرهنگ قوم خدا و کلیسای خداوند همیشه مرسوم بوده و هست که وقتی مردان برگزیدۀ خدا، که خادمین مسح شدۀ او میباشند دنیا را ترک میکنند، به مثابۀ موهبت و برکتی است که از میان آنان گرفته شده است. از این روی به حقیقت چنین فقدانی بسیار دردآور میباشد، لذا میبایست بر این ماتم گرفت و با روزه به حضور خداوند رفت تا شاید خداوند به قوم و کلیسای خود موهبت و هدیهای دیگر عطا کند.
حتّی داوود که برای پادشاهی قوم پس از شاؤل، مسح شده بود و در انتظار زمان موعود برای شروع خدمت خود بود، و با وجودی که شاؤل او را دشمن میداشت و بارها در صدد جان او برآمده بود، وقتی خبر کشته شدن شاؤل را شنید، جامۀ خود را درید و با ماتم به روزه ایستاد: «11آنگاه داوود جامۀ خود را گرفته، آن را دريد و تمامي كساني كه همراهش بودند، چنين كردند.12و براي شاؤل و پسرش، يوناتان، و براي قوم خداوند و خاندان اسرائيل ماتم گرفتند و گريه كردند، و تا شام روزه داشتند، زيرا كه به دم شمشير افتاده بودند» ( دوّم سموئیل 1 : 11 – 12 ).
همیشه یک خادم مسح شدۀ خداوند آن قدر ارزشمند است که فقدان آن ضایعهای بزرگ محسوب شود و باعث ایجاد عزا و ماتم بزرگی گردد. حضور چنین کسانی در میان قوم خدا و کلیسا یک موهبت بسیار بزرگ است که همیشه نگاه و محبّت و بخششهای خدا را برای قوم و کلیسا به همراه دارد و فقدان و برگرفتن آن از میان قوم، یکی از بزرگترین ضررهایی است که میتواند قوم خدا و کلیسا به خود ببیند؛ قطعاً بروز چنین فقدانی لطمات سنگینی وارد خواهد کرد اگر خداوند این فقدان را با بخششی دیگر پوشش ندهد. از این روی شایستهترین کار در هنگام بروز چنین مصیبتی به روزه ایستادن و خداوند را ندا در دادن است.
امّا آیا این ماتم فقط در زمان از دست دادن یک خادم خداوند است؟ کتاب مقدّس به ما میآموزد که به هر موهبتی که از سوی خداوند از دست برود باید ماتم گرفت و روزه نگاه داشت. چه یک خادم خدا باشد، چه مصیبتی که به هیکل مقدّس خدا در میان آدمیان وارد آید و چه بلایی که گریبان قوم یا کلیسای خداوند را گرفته باشد.
در کتاب نحمیا میخوانیم که او برای مابقی اسیران یهود که در مصیبت سخت قرار داشتند و خرابیای که بر دیوارهای شهر مقدّس اورشلیم وارد آمده بود، ماتم گرفته و روزه نگه داشت: «1كلام نَحَمِيا ابن حَكَلْيا: در ماهِ كِسلوُ در سال بيستم، هنگامي كه من در دارالْسلطنه شوشان بودم، واقع شد2كه حنّاني، يكي از برادرانم با كساني چند از يهودا آمدند و از ايشان دربارۀ بقيّه يهودي كه از اسيري باقي مانده بودند و دربارۀ اورشليم سؤال نمودم.3ايشان مرا جواب دادند: آناني كه آن جا در بلوك از اسيري باقي ماندهاند، در مصيبت سخت و افتضاح ميباشند و حصار اورشليم خراب و دروازههايش به آتش سوخته شده است.4و چون اين سخنان را شنيدهام، نشستم و گريه كرده، ايّامي چند ماتم داشتم و به حضور خداي آسمانها روزه گرفته، دعا نمودم» ( نحمیا 1 : 1 – 4 ).
امروزه نیز هر شخص عادلی در نزد خداوند ارزشمند است زیرا که به بهای گزافی، برای او خریداری شده است، لذا باز شایسته است تا وقتی که شخصی عادل در حضور خداوند به مصیبت و بلایی زده میشود برای او ماتم گرفت و روزه نگه داشته شود.
اساساً هرگاه ماتمی بر شما بیاید، نیکو است تا با روزه و رنجانیدن تن خود، شدّت درد و آلام خود را به حضور خداوند ببرید و از او درخواست تسلّی و مفرّی بنماید.
«1و در روز بيست و چهارم اين ماه، بنياسرائيل روزهدار و پلاس در بر و خاك بر سر جمع شدند.2و ذرّيّت اسرائيل خويشتن را از جميع غربا جدا نموده، ايستادند و به گناهان خود و تقصيرهاي پدران خويش اعتراف كردند» ( نحمیا 9 : 1 – 2 ).
یکی از مواردی که حتماً نیاز به روزه دارد زمانی است که شخص میخواهد با توبه به حضور خداوند حاضر شود تا گناه او بخشیده گردد. کتاب مقدّس به ما میآموزد که خدا روی خود را از گناهکاران بر میگیرد و به سخنان آنان گوش نمیدهد. این بدترین حالت ممکن برای یک ایماندار و یا کلیسایی است که با گناه، دیوار فاصله بین خود و خداوند کشیده است.
امّا چه بد و چه نیکو همۀ جهان و پری آن از آن خداوند است و او هرگز شرارت را به حال خود رها نمیسازد و در وقتش، عقوبتش را به او میرساند. این خصوصیّت خدا به ما میآموزد که او برای همیشه کسی را رها نخواهد کرد و از سویی دیگر به ما هوشیاری میدهد که میتوان حتّی پیش از زمان عقوبت در نظر خدا آمد و بخشش او را قبل از عقوبت او حاصل کرد.
خود خداوند در چنین شرایطی به خطاکاران چنین خطاب میکند: «12و لیكن الآن خداوند ميگويد با تمامي دل و با روزه و گريه و ماتم به سوي من بازگشت نماييد.13و دل خود را چاك كنيد نه رخت خويش را، و به يهوه خداي خود بازگشت نماييد زيرا كه او رئوف و رحيم است و دير خشم و كثيرالاحسان و از بلا پشيمان ميشود» ( یوئیل 2 : 12 – 13 ).
آن چه متعلّق به خداوند باشد برای او مهم است و از آن به سادگی نمیگذرد. او هیچ بدن، هیکل و کلیسایی را که به اسم او عارف است را تا قبل از موعدش عقوبت و جزا نخواهد داد؛ حال وقتی که کسی یا کلیسایی به خداوند گناه ورزیده ولی از راه توبه برآید و توبه خود را با روزه و گریه و ماتم، و با رنجانیدن سخت بدن و پلاس پوشیدن به حضور خداوند ببرد، محال ممکن است که روی خداوند به سوی او برنگردد و صدای او را نشنود.
به عبارتی شاید بتوان گفت، روزه آخرین مجرایی است که میتواند شخص گناهکار و توبهگر را به حضور خداوند حاضر و مقبول سازد؛ در حالتی که تمام راهها برای او بسته شده باشد و دیگر نه توبۀ او و نه دعاهای او برایش نجاتی به همراه ندارد. خداوند در چنین شرایطی میفرماید:
«13اي كاهنان پلاس در بر كرده، نوحهگري نماييد و اي خادمان مذبح ولوله كنيد و اي خادمان خداي من داخل شده، در پلاس شب را به سر بريد، زيرا كه هدية آردي و هدية ريختني از خانة خداي شما بازداشته شده است.14روزه را تعيين نماييد و محفل مقدّس را ندا كنيد! مشايخ و تمامي ساكنان زمين را به خانة يهوه خداي خود جمع نموده، نزد خداوند تضرّع نماييد.15واي بر آن روز زيرا روز خداوند نزديك است و مثل هلاكتي از قادر مطلق ميآيد» ( یوئیل 1 : 13 – 15 ).
یکی از زیباترین صحنههایی که از دیرباز تا کنون در ایمان مسیحی وجود دارد آن است که مسیحیان برای یک دیگر به دعا و روزه میایستند. این چنین صحنههایی از علاقه و دوست داشتن بدون ریای یک شخص را گواهی میدهد. در کتب مقدّس نمونههای بسیاری از این گونه محبّت را میتوان دید. روزهای که داریوش بزرگ در غم افکنده شدن دانیال در چاه شیران گرفته، نمونهای از این گونه است.
«19آنگاه پادشاه به قصر خويش رفته، شب را به روزه به سر برد و به حضور وي اسباب عيش او را نياوردند و خوابش از او برفت» (دانیال 6 : 19).
خود خداوند ما عیسی مسیح در اغلب روزهای زندگی خود بر روی زمین، بسیار برای دیگران روزه نگه داشته است. این عملکرد او آن چنان برجسته و آشکار بوده که حتّی در خصوص این خصلت خداوند از حدود یک هزار سال پیش نیز پیشگویی شده است:
«11شاهدان كينهور برخاستهاند. چيزهايي را كه نميدانستم از من ميپرسند.12به عوض نيكويي بدي به من ميكنند. جان مرا بيكس گردانيدهاند.13و امّا من، چون ايشان بيمار ميبودند، پلاس ميپوشيدم؛ جان خود را به روزه ميرنجانيدم و دعايم به سينهام بر ميگشت.14مثل آن كه او دوست و برادرم ميبود، سرگردان ميرفتم چون كسي كه براي مادرش ماتم گيرد، از حزن خم ميشدم» ( مزامیر 35 : 11 – 14 ). هللویاه، جلال و حمد و اکرام تا ابد از آن خداوند ما عیسی مسیح.
روزه گرفتن نه تنها یکی از زیباترین نمودهایی است که در نظر خداوند میآید، بلکه یکی از بزرگترین کمک رسانیهایی است که یک فرد مسیحی میتواند در محبّت برادرانه خود نسبت به دیگری داشته باشد. هوشیار باشید! اگر به هر دلیلی گوش خدا به صدای برادر یا خواهر شما در خداوند ما عیسی مسیح بسته شده، تو چه میدانی شاید روی خدا به سوی تو باشد و گوش او به دعای تو افراشته، پس اگر این چنین است او را در نزد خدا یاد کن و با روزه، درد کشیدن خود را از نیاز برادر یا خواهرت به حضور خداوند ابراز دار.
هرگز محبّت کسی بزرگتر از خداوند نیست؛ هرگز کسی نمیتواند بخششی بزرگتر از خداوند به دیگری داشته باشد؛ هرگز کسی نمیتواند در هیچ کاری روی دست خداوند بلند شود؛ پس اگر تو به کمال برای دیگری انجام دهی، یقین بدان خداوند بسیار بزرگتر از آن را خواهد کرد.
موسی نمونۀ کسی بود که به این گونه رفتار میکرد. قوم اسرائیل بارها با موسی بیانصافی کردند و به او تاختند، و خدا بارها خواست تا آن قوم را هلاک کند و حتّی یک بار به موسی گفت: «13و خداوند مرا خطاب کرده، گفت: این قوم را دیدم و اینک قوم گردنکش هستند.14مرا واگذار تا ایشان را هلاک سازم و نام ایشان را از زیر آسمان محو کنم و از تو قومی قویتر و کثیرتر از ایشان به وجود آورم» ( تثنیّه 9 : 13 – 14 ). و در عوض هر بار موسی خود را سپر قوم ساخت و از آنان شفاعت نمود و غضب خدا را با عمل خود برگرداند.
یک شاگرد خداوند عیسی مسیح این گونه عمل میکند. جان خود را برای برادرانش میگذارد و با تحمّل رنج و مشقّات بسیار برای کلیسای خداوند میایستد. آیا میدانید بسیاری از جفاهایی که امروزه به کلیساها و مسیحیان سراسر دنیا میشود، میتوانست بسیار سهل و آسانتر به اتمام برسد و یا حتّی از آنان به راحتی بسیار عبور کند، اگر مسیحیان دنیا به یکدل با غیرت و روزه به حضور خداوند میرفتند؟
یکی دیگر از دلایلی که ضروری است تا حتماً به خاطرش روزه گرفت، به هنگام انتصاب و معرّفی خادمین خداوند به کلیسا است. «23و در هر كليسا به جهت ايشان كشيشان معيّن نمودند و دعا و روزه داشته، ايشان را به خداوندي كه بدو ايمان آورده بودند، سپردند» ( اعمال رسولان 14 : 23 ).
یحیی پیشروِ آمدن مسیح بود تا او را به همگان معرّفی کند. کتاب مقدّس میگوید او و شاگردانش بسیار روزه میداشتند. احتمالاً زمانی که او خداوند را در کنار رود اردن دید، میبایست در روزه بوده باشد تا او را معرّفی کند. وقتی که یحیی او را دید به او اعتراف کرد، روحالقدس نیز مانند کبوتری بر او قرار گرفت و او را مسح نمود و سپس ندایی از آسمان در رسید و او را به همۀ حاضرینِ در آن مکان معرّفی نمود.
یعنی، ابتدا معرّفی نبی ( یا کلیسا )، سپس تعمید و مسح روحالقدس، و در پایان برگزیدگی و مهر تأیید خداوند. این آغاز خدمت خداوند عیسی مسیح بود و این در بدنۀ کلیسا به همین شکل به پیش رفت.
در انطاکیه نیز وقتی که روحالقدس پولس و برنابا را برای خود برگزید تا برای خدمت عازم شوند، کلیسا روزه گرفته و با دعا بر آنان دست گذاشته و به خداوند تقدیم نمودند، کتاب مقدّس نیز از پیش اعلام نمود که روحالقدس ( روح خدا ) آنان را برگزیده بود: «1و در كليسايي كه در انطاكيه بود انبيا و معلّم چند بودند: بَرنابا و شمعونِ ملقّب به نيجر و لوكيوسِ قيرواني و مَناحم برادر رضاعي هيروديسِ تيترارخ و سولس.2چون ايشان در عبادت خدا و روزه مشغول ميبودند، روحالقدس گفت: برنابا و سولس را براي من جدا سازيد از بهر آن عمل كه ايشان را براي آن خواندهام.3آنگاه روزه گرفته و دعا كرده و دستها بر ايشان گذارده، روانه نمودند» ( اعمال رسولان 13 : 1 – 3 ).
این طریق خدا و کلیسای او است: تعیین خادم، روزه و دستگذاری و تقدیم به خداوند، و تأیید خداوند. هرگاه خدمتی به حضور خداوند معرّفی میشود، کل کلیسا ( بدن خداوند ) باید در روزه بایستند و با دعا آن شخص را برای خدمت به خداوند بسپارند. خارج از این آن خدمت رسمیّت نخواهد داشت.
امّا چرا با روزه؟ زیرا اگر خداوند روی خود را از کلیسایی برگردانده باشد و صدای او را نشود، آن دعا و دستگذاری به دیدۀ خدا نخواهد آمد، لذا شایسته است کلیسا غرور خود را کنار گذاشته و با روزه و دعا، هر خدمت و فرد جدیدی را به خداوند معرّفی کنند، تا آن خدمت تأیید گردد.
برخی میگویند، ما قبل از این که کسی را به خدمت برگزینیم اوّل با خداوند مشورت میکنیم و آنگاه او را به خدمت تعیین میکنیم، پس وقتی که خود خداوند تأیید کرد دیگر چه جای روزه گرفتن است؟! این عزیزان به مشورت رفتنِ خودشان را با تأیید خداوند اشتباه میگیرند. شما میتوانید خیلی چیزها را به خداوند بسپارید، امّا آیا مورد پذیرش خداوند قرار بگیرد یا نه، فقط مربوط به خواست خداوند است.
بله، وقتی که خود خداوند کسی را برگزیند و تأیید کند دیگر نیاز به هیچ کاری نیست. امّا کیست که، وقتی مشورتی به پیش خداوند میبرد، مطمئن هست که جواب دریافتی از سوی خداوند را دارد؟ در این جا فقط یک نبیِ مسح شده و تأیید شده از سوی خداوند باید باشد تا تأیید کند که خداوند چه میگوید؛ آنگاه همه چیز درست خواهد بود.
خود را گول نزنید اگر در تشکّلات کلیسایی همه چیز درست و با ارادۀ خداوند به پیش میرفت، تا کنون این همه انحرافات به وجود نمیآمد و این همه فرقههای گوناگون و مخالف عقیدۀ یک دیگر شکل نمیگرفت. اگر همۀ آنانی که مدّعی خدمت به خداوند هستند و میگویند مسح شدۀ خداوند میباشند، به حقیقت این چنین میبودند، هیچگاه این همه تفرقه، خرابی و انحرافات و … در تشکّلات کلیسایی پدیدار نمیشد.
به طور بسیار مختصر و کوتاه اشاره میشود که هر خدمتی در کلیسا به دو طریق معتبر میگردد:
خود خداوند کسی را مستقیماً انتخاب میکند و او را مسح نموده و بر کلیسا میگمارد، که چنین شخصی میشود خادم خداوند.
کلیسا میتواند شخصی را برگزیند و به حضور خداوند برای خدمتی معرّفی کند تا چنان چه خداوند او را به آن خدمت بپذیرد، او خادم خوانده شود، که چنین شخصی میشود خادم کلیسا.
در هر صورت، از آن جایی که انتصاب یک خدمت بسیار اهمیّت دارد، کتاب مقدّس برای اطمینان بیشتر و دور ماندن کلیسا از خطا و لغزش، به ما میآموزد تا با دعا و روزه و دستگذاری هر شخصی را که به خدمتی منتصب میشود حتماً به خداوند باید سپرد و در انتظار تأیید خداوند بود.
یکی از مهمترین و حیاتیترین مواقعی که ضرورت و التزام فراوان دارد تا شخص و یا کلیسا به روزه بایستد زمانی است که به تجربه افتاده و مورد هجوم فوج شریران قرار گرفته باشد. اساساً هرگاه سر و کار شخصی با ابلیس و یا لشکریان او بیفتد، میبایست سریعاً شخص در حالت روزه قرار بگیرد تا زمانی که آن خطر از او رد شود.
خداوند ما عیسی مسیح نمونۀ بزرگی از این وضعیّت را به ما نشان داده است. وقتی که روح او را به بیابان برد تا ابلیس او را به مدّت چهل روز تجربه نماید، او سریعاً در تمام آن مدّت در روزه ایستاد تا با حربههای او مقابله کند: «1آنگاه عیسی به دست روح به بیابان برده شد تا ابلیس او را تجربه نماید.2و چون چهل شبانه روز روزه داشت، آخر گرسنه گردید» ( متّی 4 : 1 – 2 ).
تجربه شدن از ابلیس، و یا مورد حملۀ او قرار گرفتن، امری است کاملاً محتمل و مسجل برای هر کس و یا هر کلیسا، که در طول دورۀ حیات زندگانی خود بارها و بارها به آن گرفتار میگردند. در این روز شریر نبرد بیامان ابلیس با کلیسا را هرگز نباید فراموش کرد، چون غفلت از این میتواند مرگ را به سادگی برای هر شخص یا کلیسایی به همراه داشته باشد. در چنین مواقعی جز با داشتن نگاه خاص خداوند به خود و امداد او نمیتوان به مقابله با ابلیس رفت. روزی خداوند عیسی مسیح در خطاب به شاگردانش که از اخراج یک دیو از جوانی ناتوان مانده بودند فرمود:
«14و چون به نزد جماعت رسیدند، شخصی پیش آمده، نزد وی زانو زده، عرض کرد،15خداوندا! بر پسر من رحم کن زیرا مصروع و به شدّت متألّم است، چنان که بارها در آتش و مکرّراً در آب میافتد.16و او را نزد شاگردان تو آوردم، نتوانستند او را شفا دهند.17عیسی در جواب گفت: ای فرقۀ بیایمانِ کج رفتار، تا به کی با شما باشم و تا چند متحمّل شما گردم؟ او را نزد من آورید.18پس عیسی او را نهیب داده، دیو از وی بیرون شد و در ساعت، آن پسر شفا یافت.19امّا شاگردان نزد عیسی آمده، در خلوت از او پرسیدند، چرا ما نتوانستیم او را بیرون کنیم؟20عیسی ایشان را گفت: به سبب بیایمانی شما. زیرا هر آینه به شما میگویم، اگر ایمانِ به قدر دانۀ خردلی میداشتید، بدین کوه میگفتید از این جا بدان جا منتقل شو، البتّه منتقل میشد و هیچ امری بر شما محال نمیبود.21لیکن این جنس جز به دعا و روزه بیرون نمیرود» ( متّی 17 : 14 – 21 ).
این شرایط نه تنها برای هر فرد صدق میکند، بلکه شامل کلیسا نیز میباشد. متأسّفانه بسیار به ندرت دیده میشود که وقتی کلیسایی مورد جفا و ستم قرار میگیرد و یا خادمینش مورد تعرّض و حمله قرار میگیرند، کلیسا به خاطرش در روزه بایستند تا بلا از آنها بگذرد. در کمال تعجّب، امروزه در اکثر اوقات دیده میشود که اعضای کلیسا در چنین مواقعی به فکر نجات خود هستند و کاملاً از این وضعیّت بیتفاوت میگذرند.
این گونه رفتار برای یک کلیسایی که ادّعای فرزند خواندگی خدا را دارد، بسیار زشت و ناپسند است. چنین عملکردی نشان از یک کلیسای کاذب و مسیحان کاذب دارد. وقتی در کتاب مقدّس، ما نمونههای بسیاری داریم که نشان میدهد چگونه قوم و کلیسای خداوند با دعا و روزه هجوم دشمنان خود را با شکست مواجه کردند و شرایط را به سود خود تغییر دادند، چرا در عصر حاضر چنین عملی کمتر دیده میشود؟
قطعاً کمتر دیده شدن چنین صحنههایی امروزه نشان از بیایمانی افراد در تشکّلات کلیساها است. که در خوش بینانهترین وضعیّت آن باید گفت که به خاطر عدم تعلیم درستِ کتاب مقدّسی است.
هر کس در زندگی خود نیازهای بسیاری دارد که در اکثر مواقع به امید و انتظار یک گشایش دهنده برای نیازهای خود میباشد. این نیازها میتواند مالی، کاری، جسمی، عاطفی و اساساً در هر زمینهای که مربوط به زندگی بشری است، باشد.
همیشه هر انسانی محتاج به کمک بوده و هست، و دائماً نگاهی به سوی دیگران دارد تا در ارتباط با نیاز خود از سوی آنان عملی صورت گیرد؛ امّا غالباً وقتی که از هر کس و هر جایی مأیوس میگردد آخرین مرجعی که به سوی او تقرّب میجوید، خدا است. چنین وضعیّتی در بین ایمانداران مسیحی کمی متفاوتتر است از آن جهت که یک مسیحیِ مؤمن، خداوند را به عنوان اوّلین مرجعِ گشایش دهندۀ نیازهای خود میشناسد و در ابتدا به نزد او میرود.
حتّی برای یک ایماندار مسیحی بسیار پیش میآید که به تفحّص در کتاب مقدّس بپردازد و در همان اثنا سؤالات بسیاری برای او به وجود بیاید. چنین شخصی، اگر فردی با ایمان محکم باشد معمولاً از همان ابتدا به حضور خداوند میرود تا دروازههای فهم و حکمت را برای او بگشاید.
دانیال یک نمونۀ عالی از این دست ایمانداران است. او همیشه وقتی در یافتن پاسخی از کتب مقدّس عاجز میماند سریعاً حتّی اگر شده با روزه و ماتم به حضور خداوند میرفت و از او مسألت مینمود. مثلاً روزی که به هنگام تفحّص در صحیفۀ ارمیای نبی به راز بسیار بزرگی برخورد کرده بود، برای فهم آن با دعا و روزه و تحمّل مشقّات بسیار به حضور خداوند مسألت نمود:
«1در سال اوّل داريوش بن اَخْشورَش كه از نسل ماديان و بر مملكت كلدانيان پادشاه شده بود،2در سال اوّل سلطنت او، من دانيال، عدد سالهايي را كه كلام خداوند دربارۀ آنها به ارمياي نبي نازل شده بود از كتب فهميدم كه هفتاد سال در خرابي اورشليم تمام خواهد شد.3پس روي خود را به سوي خداوند خدا متوجّه ساختم تا با دعا و تضرّعات و روزه پلاس و خاكستر مسألت نمايم» ( دانیال 9 : 1 – 3 ).
نیاز داشتن و طلبیدن یکی دیگر از دلایلِ کاملاً موجه برای روزهداری است. فرقی نمیکند که چه چیزی باشد فقط مهم این است که خارج از اراده و مورد نفرت و کراهت خداوند نباشد. میپرسید خوب، اگر خارج از اراده و مورد نفرت و کراهت خداوند نباشد، پس چرا به ما نمیدهد؟ مگر خود او نفرموده که نیازهای ما را میداند؟
بله! امّا خود او نیز فرموده: «10زیرا هر که سؤال کند، یابد و هر که بطلبد، خواهد یافت و هر که بکوبد، برای او باز کرده خواهد شد» ( لوقا 11 : 10 ). یک مادر میداند کودکِ او نیاز به شیر و خوراک دارد، امّا وقتی صدای گریۀ کودک بلند شود، به او شیر و خوراک میدهد؛ زیرا خوراک زمانی بر جان کودک مینشیند که برای دریافت آن اعلام نیاز کند در غیر این صورت بار زیادی خواهد بود بر معدۀ کودک.
امّا طریق خدا باز متّعالیتر از اینها است، او خدا است و میخواهد تا تمام دستها به سوی او دراز کرده شود و از او طلب کرده شود. دستی که به سوی خدا دراز گردد و زبانی که او را پیوسته ندا کند، در فکر و زبان آن شخص همیشه یاد و نام خدا به عنوان ولی و بزرگتر خود خواهد بود. چنین شخصی خدا را از خاطر نخواهد برد و فکر او از کسانی دیگر پر نخواهد شد. از این روی است که، با وجودی که خداوند نیازهای همگان را میداند، امّا نیکوتر دارد تا از او درخواست نیز کرده شود تا بداند که از چه کسی یافته است.
امّا اگر خواسته و طلبی که با ارادۀ خداوند مغایرتی نداشته باشد و مورد نفرت و کراهت او نیز نباشد، و برای آن دعا و طلب نیز کرده شده باشد، امّا گشایشی حاصل نگردد، بدانید که در چنین مواقعی دو احتمال وجود دارد؛ یا شخص و کلیسا در تجربه قرار گرفته که در چنین مواقعی با سکوت خدا مواجه خواهند شد. و یا این که، به غیر از موضوع خود حاجتی که در میان است، این خودِ شخص یا کلیسا است که مورد غضب خدا واقع شده و خدا روی خود را از او برگردانده و گوش خود را به صدای او بسته است.
در هر کدام از این دو مواردی که پیش بیاید، حتماً لازم است تا شخص یا کلیسا به دعاهای خود قوّت بخشیده و با روزه به حضور خداوند برود، و در آن با صبوری و ماتم در انتظار بماند.
زادگاه روزهداری، از قوم اسرائیل شروع شد. روزه یکی از آداب تعنیت است که دارای اهمیّت بسیار ویژه و دارای اولویّت اوّل است. و آن قدر اهمیّت آن برجسته است که در طول گذر تاریخ، نام او جایگزین تعنیت شده است.
روزه اوّلین اصل تعنیت است، روزه اشاره دارد که میباید در قدم اوّل تعنیت به مدّت یک پیک زمانی ( یک روز کامل ) باشد. معنی واژۀ روزه در بر گیرندۀ مفهوم یک روز کامل است، یعنی از شروع سپیدۀ صبح تا پایان غروب آفتاب. از این روی عمل روزهداری با تمام قواعد و شرایطش هر چه که هست میبایست حتماً در حیطۀ زمانی یک روز کامل باشد یعنی با نگریستن به طریق روزهداری به آن گونه که در نزد قوم خدا بود، از نیم ساعت قبل از طلوع آفتاب شروع میشود و تا نیم ساعت پس از غروب آفتاب ادامه داشته باشد. «26آنگاه تمامي بنياسرائيل، يعني تمامي قوم برآمده، به بيتئيل رفتند و گريه كرده، در آن جا به حضور خداوند توقّف نمودند، و آن روز را تا شام روزه داشته، قربانيهاي سوختني و ذبايح سلامتي به حضور خداوند گذرانيدند» ( داوران 20 : 26 ).
یکی از آموزههای بسیار عجیب و گمراه کنندۀ امروزی که در میان جماعتهای کلیسایی شدیداً رواج یافته به حدی که دیگر تبدیل به یک آموزه شده، این است که برای روزه ساعات زمانی تعریف میکنند. مثلاً: از صبح بعد از خوردن صبحانه، ساعت 8 تا ساعت 12 ظهر! و یا از ساعت 2 بعد از ظهر تا 6 عصر! و یا به مدّت 4 ساعت، یا 5 ساعت، یا 8 ساعت، روزه تعیین میکنند. این تعلیم ریشه در کتاب مقدّس ندارد! این کاملاً بیمعنی است! این با تمام تفکّر روزهداری کاملاً مغایرت دارد! در هیچ کجای کتاب مقدّس کسی این گونه روزه نداشته است.
خداوند هیچ کاری را تا نیمه انجام نداده، او حتّی در هنگام خلقت جهان هستی، هر بخشی از خلقت را در یک روز کامل و آن روز را تا به انتها به پیش برده است. روزۀ نصف و نیمه مورد پذیرش خدا نیست. هر عملی در زمان کامل خودش به انجام میرسد.
امّا آیا روزه فقط در بر گیرندۀ مدّت زمانیِ بین سپیدۀ صبح تا غروب آفتاب است؟
یک روز به مفهوم یک پیک زمانی است؛ یک پیک در بر گیرندۀ نصف یک شبانه روز 24 ساعته است؛ فرقی نمیکند روز باشد یا شب، یعنی از سپیدۀ صبح تا غروب آفتاب که میشود یک روز، و همچنین است از غروب آفتاب تا سپیدۀ صبح بعدی، که این نیز میشود یک روز دیگر.
روز در بر گیرندۀ یک پیک زمانی است، پس این پیک زمانی میتواند علاوه بر پیک روشنایی روز، در بر گیرندۀ پیکِ تاریکی شب یعنی از نیم ساعت قبل از غروب آفتاب تا نیم ساعت بعد از طلوع آفتاب نیز گردد. مانند روزهای که داریوش در هنگام شب برای دانیال گرفت در زمانی که او را به چاه شیران انداخته بود: «19آنگاه پادشاه به قصر خويش رفته، شب را به روزه به سر برد و به حضور وي اسباب عيش او را نياوردند و خوابش از او برفت» ( دانیال 6 : 19 ).
دقیقاً مدّت زمان روزهداری در وهلۀ اوّل باید یک پیک زمانی کامل را در بر بگیرد، و برای محکم شدن زمانِ روزه از نیم ساعت قبل از شروع زمان روزهداری باید شروع شود و تا نیم ساعت پس از پایان پیک زمانی برای روزه باید ادامه یابد، تا روزه مقبول افتد. امروزه نیز تمام یهودیان به این شکل روزه نگه میدارند. قوم خدا و تمام مسیحیان صدههای اوّلیّه نیز به این گونه تعنیت ( روزه ) میداشتند.
امروزه برخی با عیبجویی چنین ابراز میکنند”مگر شب هم میتوان روزه گرفت؟”در جواب باید گفت، بله میتوان، این درست است. ما روزه در شب را فقط در روزهداری داریوش پادشاه نمیبینیم، خداوند عیسی مسیح نیز در بیابان چهل شب و روز ( به شب دقّت شود. ) روزه گرفت. حتّی دو تا از روزههای واجب قوم یعنی: روزۀ یوم کیپور ( دهم ماه تیشری – لاویان 16 : 29 – 31 ) و روزۀ 9 آو، که به خاطر خرابی دوبارۀ بیت هامیقداش ( هیکل مقدّس ) است، روزههای 25 ساعته است؛ به عبارتی واضحتر پیک زمانی شب را نیز در بر میگیرد. پس آن چه واجب است، در مستحبی نیز روا است.
در تعیین زمان روزه فرقی نمیکند که در پیک زمانی روز یا در پیک زمانی شب بخواهید روزه بگیرید و یا حتّی روزۀ 24 ساعته یا 72 ساعته داشته باشید. امّا مهم است زمانی را که تعیین میکنید، پیک زمانی آن کامل باشد و در آن زمان تمام اصول روزهداری را رعایت نمایید؛ در غیر این صورت دارید خودتان را گول میزنید که روزهدار هستید.
چه قدر باید در روزه ماند؟ غالباً این پرسش برای کسانی که از خداوند مسألت و درخواستی دارند و یا دچار یک گرفتاریِ خاصی شدهاند و منتظر گشایشی از سوی خداوند هستند، مطرح میشود.
جواب این پرسش بسیار کوتاه و ساده است. بله! آن قدر باید در روزه ماند تا نتیجۀ مطلوب دریافت شود. روزه صرفاً یک عملی نمادین و آیینی نیست، بلکه در لوای آن نیّت و هدفی خاص منظورِ نظر است. از این جهت شخص روزهدار تا حصول به نیّت و هدف خود آن قدر باید در روزه بماند تا خدا برایش مفرّی و گشایشی ایجاد کند، مانند پولس که آن قدر در روزه و عبادت ماند تا این که پس از سه روز، خداوند حنّانیا را به سوی او فرستاد. ( اعمال رسولان 9 : 8 – 19 ).
این کاملاً طبیعی است، فردی که نیازمند حقیقی باشد، آرام نمیگیرد تا نیازش برطرف گردد؛ حال هر چه قدر تلاش کند و زجر بکشد و در همان حالِ پریشانی مجبور به صبری طولانی مدّت باشد. در غیر این صورت و رفتاری مغایر با این، نشان از بینیازی و طمّاع بودن آن فرد دارد.
گرسنه میکوشد تا به هر طریقی سیر گردد. برهنۀ سرمازده میکوشد تا به نوعی گرم شود. و اصولاً هر کسی در زندگی برای نیلِ به مقصود خود، پیوسته در حال تلاش و کوشش است؛ پس عجیب و غیر طبیعی است که کسی، حقیقتاً نیازی داشته باشد و با روزه به حضور خداوند برود ولی هنوز رفع حاجت نشده، از ادامۀ خواهش خود صرف نظر نماید. چنین کسی از ابتدا نیازمند نبوده و عمل او از روی طمع یا ریاکاری میباشد.
وقتی برای منظوری روزه میگیرید، و یقین دارید که نیّت و خواستۀ شما خارج از اراده و موجب نفرت و کراهت خدا نیست، آن قدر در روزه با صبر و ایمان بمانید تا از آسمان برایتان گشایش شود. همیشه خدا صدای راستان و عادلان را میشنود.
یادتان باشد پایان روزهای که به جهت برآورده شدن حاجتی از سوی خدا است، یا باید با دریافت موهبتی آسمانی از خدا به پایان برسد و یا برایتان آشکار گردد که از اوّل خواستۀ شما اشتباه بوده است.
هرگز روزهای که برای شرارت باشد، راه به جایی نخواهد برد، همان گونه که هیچگاه دعای شریر به گوش خدا نخواهد رسید، حتّی اگر از سوی قوم ملوکانۀ خدا و یا از سوی کلیسای برگزیده و مسمّی به نام خداوند عیسی مسیح باشید. زیرا خداوند از پیش تکلیف چنین گروهی را روشن و اعلام نموده است.
«10خداوند به این قوم چنین میگوید: ایشان به آواره گشتن چنین مایل بودهاند و پایهای خود را بازنداشتند. بنابراین خداوند ایشان را مقبول ننمود و حال عصیان ایشان را به یاد آورده، گناه ایشان را جزا خواهد داد.11و خداوند به من گفت: برای خیریّت این قوم دعا منما!12چون روزه گیرند نالۀ ایشان را نخواهم شنید و چون قربانی سوختنی و هدیه آردی گذرانند ایشان را قبول نخواهم فرمود بلکه من ایشان را به شمشیر و قحط و وبا هلاک خواهم ساخت» ( ارمیا 14 : 10 – 12 ).
و یا برای برقراری رجاست و آن چیزی که از ابتدا در نزد خدا مردود و موجب نفرت یا کراهت او است هرگز روزه نباید گرفت و دعا ننمود. مانند داوود که آن قدر برای زنده ماندن فرزند نامشروعش در روزه و دعا ماند و چون با غضب و رد خواستۀ خود از سوی خدا مواجه شد، به روزهاش پایان داد: «16پس داوود از خدا برای طفل استدعا نمود و داوود روزه گرفت و داخل شده، تمامی شب بر روی زمین خوابید.17و مشایخ خانهاش بر او برخاستند تا او را از زمین برخیزانند، امّا قبول نکرد و با ایشان نان نخورد.18و در روز هفتم طفل بمرد و خادمان داوود ترسیدند که از مردن طفل او را اطّلاع دهند، زیرا گفتند: اینک چون طفل زنده بود، با وی سخن گفتیم و قول ما را نشنید؛ پس اگر به او خبر دهیم که طفل مرده است، چه قدر زیاده رنجیده میشود.19و چون داوود دید که بندگانش با یک دیگر نجوی میکنند، داوود فهمید که طفل مرده است، و داوود به خادمان خود گفت: آیا طفل مرده است؟ گفتند: مرده است.20آنگاه داوود از زمین برخاسته، خویشتن را شستشو داده، تدهین کرد و لباس خود را عوض نموده، به خانۀ خداوند رفت و عبادت نمود و به خانۀ خود آمده، خوراک خواست که پیشش گذاشتند و خورد.
21و خادمانش به وی گفتند: این چه کار است که کردی؟ وقتی که طفل زنده بود روزه گرفته، گریه نمودی؛ و چون طفل مرد، برخاسته، خوراک خوردی؟22او گفت: وقتی که طفل زنده بود، روزه گرفتم و گریه نمودم زیرا فکر کردم کیست که بداند که شاید خداوند بر من ترحّم فرماید تا طفل زنده بماند،23امّا الآن که مرده است، پس چرا من روزه بدارم؛ آیا میتوانم دیگر او را باز بیاورم؟! من نزد او خواهم رفت لیکن او نزد من باز نخواهد آمد» ( دوّم سموئیل 12 : 16 – 23 ).
به امید واهی برای آن چه مردود خداوند است هرگز روزه نگیرید و غیرت بیهوده به خرج ندهید، تا وقتی که جوابی از خداوند نگرفتید ایمانتان متزلزل نگردد و به راه کفر نیفتید. شخص روزهدار در همه حال در ابتدا طالب خشنودی و رضامندی پدر آسمانی خواهد بود و با طبع خداوند خود عیسی مسیح حرکت خواهد نمود.
نینوا شهر بزرگ و بسیار پیشرفتۀ عصر خود بود، که گناه در آن بیداد میکرد و متعاقب آن تبدیل به قومی بسیار جبّار و شرور شده بودند که شرارت آنها تا به آسمان و به نزد خدا رسیده بود. پس خداوند یونس را مأمور میکند تا به نینوا رفته و به آنان اعلام نماید که پس از چهل روز خدا نینوا را هلاک خواهد ساخت.
یونس از انبیای بزرگ آن عصر بوده که به خاطر تاریخِ پر مخاصمهای که بین نینوا و قوم او بود و شرارت و لطمات بسیار سنگینی که قومش از سوی نینوا تا آن زمان متحمّل شده بودند از آنان نفرت شدید داشت. لذا در ابتدا از فرمان خدا برای رساندن پیغام به نینوا سرپیچی نمود و از مسیری مخالفِ نینوا فرار نمود، امّا پس از طی مسافتی و اتّفاقاتی که برای او افتاد، از عمل خود توبه نموده و باری دیگر به فرمان خداوند به سمت نینوا عازم شد.
«1پس کلام خداوند بار دوّم بر یونس نازل شده، گفت:2برخیز و به نینوا شهر بزرگ برو و آن وعظ را که من به تو خواهم گفت به ایشان ندا کن.3آنگاه یونس برخاسته، بر حسب فرمان خداوند به نینوا رفت. و نینوا بسیار بزرگ بود که مسافت سه روزِ داشت.4و یونس به مسافت یک روز داخل شهر شده، به ندا کردن شروع نمود و گفت: بعد از چهل روز نینوا سرنگون خواهد شد.»
مردم نینوا با آن که از قوم اسرائیل نبودند و همیشه نسبت به این قوم در حال مجادله و کینهورزی بودند، امّا وقتی این پیغام را از سوی یهوه، خدای اسرائیل شنیدند به خود لرزیدند زیرا میدانستند که یهوه خدای اسرائیل خدای زنده و قهّار است که همیشه از قوم خود حمایت نموده است. پس دانستند که وقوع این غضب خداوند بر آنان حتمی خواهد بود، لذا فوراً و بلادرنگ تمام مردم نینوا از مساکن باشکوه و پر جلال خود بیرون آمدند، پلاس ( لباس ضخیم و ژنده ) بر تن کردند و از مرد و زن و بزرگ و کوچک روزه گرفتند.
وقتی خبر به پادشاهِ نینوا نیز رسید او هم از تخت خود به زیر آمد و جامۀ فاخر پادشاهی را از تن بیرون کرد و پلاس پوشید و بر خاک زمین افتاد؛ و این چنین نیز برای تمام خادمان و ملازمان و تمامی مردم نینوا، حتّی هر قسم بهایم و گاوان و گوسفندان نیز حکم صادر نمود تا چیزی نخورند و ننوشند و به تمامی با روزه و شیون و ماتم به حضور یهوه خدای اسرائیل استغاثه نمایند تا شاید خدا از خشم خود برگردد و آنان را هلاک نسازد.
«5و مردمان نینوا به خدا ایمان آوردند و روزه را ندا کرده، از بزرگ تا کوچک پلاس پوشیدند.6و چون پادشاه نینوا از این امر اطّلاع یافت، از کرسی خود برخاسته، ردای خود را از بَر کَند و پلاس پوشیده، بر خاکستر نشست.7و پادشاه و اکابرش فرمان دادند تا در نینوا ندا در دادند و امر فرموده، گفتند که مردمان و بهایم و گاوان و گوسفندان چیزی نخورند و نچرند و آب ننوشند.8و مردمان و بهایم به پلاس پوشیده شوند و نزد خدا به شدّت استغاثه نمایند و هر کس از راه بد خود و از ظلمی که در دست او است بازگشت نماید.9کیست بداند که شاید خدا برگشته، پشیمان شود و از حدّت خشم خود رجوع نماید تا هلاک نشویم؟»
وقتی خداوند توبۀ حقیقی را در مردم نینوا دید که چگونه تمامی آن قوم شریر با روزه و فروتنی، از راه زشت خود بازگشت نمودند و ثمرۀ توبه در آنان مشهود گردید آنگاه خداوند از غضب خود برگشت و بلا را از آنان دور ساخت: «10پس چون خدا اعمال ایشان را دید که از راه زشت خود بازگشت نمودند، آنگاه خدا از بلایی که گفته بود که به ایشان برساند پشیمان گردید و آن را به عمل نیاورد» ( یونس باب 3 ).
تأثیر و قدرت یک روزۀ حقیقی که به آسمان خدا بلند کرده شود، وقتی غضب خداوند را نسبت به یک قوم شریر و دشمن او برگرداند، پس چه قدر بیشتر و باشکوهتر خواهد بود برای قوم و کلیسای خداوند که وقتی بلا و مصیبتی به آنان برسد را از آنان دور خواهد کرد.
در عصر حاضر و در کمال تأسّف خبر از جفاهای بسیاری نسبت به مسیحیان و کلیساهای خداوند در سرتاسر دنیا میشنویم، امّا در ادامه به جای شنیدن یک حرکت کتاب مقدّسی، روزهداری کلیساها، پلاس و ماتم بر خود گرفتن و خداوند را ندا در دادن، به جای آن که روی خداوند را به سوی خود برگردانند و خود خداوند را به عنوان منجی خود مستقیم به روی صحنه بیاورند، با تمام تلاشها و رایزنیها و ترفندهای رایج در دنیا قصد برگرداندن مصیبت و بلا را از خود دارند و یا در صدد فرار از آن میباشند.
باز بسیار جای تأسّف دارد که سایر مدّعیان مسیحیّت و نهادهای پر ادّعای کلیسایی به جای هم آوایی با مصیبتزدگان، شروع به نقد و بررسی و قضاوت میکنند و در شرایط مهربانانهتری فقط ای! گاهی! در دعایی! از مصیبتزدگان یاد میکنند و در ادامه عیش و خوشگذرانی زندگی خود در آرامش کامل مشغول میگردنند.
روزۀ استر و پیروزی بر هامان:
یکی دیگر از وقایع شگفت انگیزی که با روزۀ همگانی قوم همراه شد و نتیجتاً باعث ورود خداوند به صحنه شد و قوم خدا از خطر بزرگ نابودی نجات یافتند؛ ماجرای توطئۀ هامان، وزیر خشایار شاه بر ضد قومِ در اساراتِ یهود بود.
هامان ابن هَمَداتای اَجاجی از سوی خشایار شاه بسیار محترم و مقامی بالاتر از تمام رؤسا و وزرای دربار ایران یافته بود تا به آن جا که پادشاه در خصوص او امر نموده بود که هر که او را ببیند میبایست به او سجده نماید. امّا در میان صاحب منصبان، مردخای عموی استر و بزرگ قومِ در اسارت یهود به او سجده نمینمود، زیرا این عمل مغایر با آموزههای شریعت و کلام خدا بود.
«1بعد از این وقایع، اَخْشُورُش پادشاه، هامان ابن هَمَداتای اَجاجی را عظمت داده، به درجۀ بلند رسانید و کرسی او را از تمامی رؤسایی که با او بودند بالاتر گذاشت.2و جمیع خادمان پادشاه که در دروازۀ پادشاه میبودند، به هامان سر فرود آورده، وی را سجده میکردند، زیرا که پادشاه دربارهاش چنین امر فرموده بود. لیکن مردخای سر فرود نمیآورد و او را سجده نمیکرد» ( استر 3 : 1 – 2 ).
سجده نکردن مردخای باعث خشم و کینۀ هامان گردید و نفرت شدید او را نسبت به تمامی قوم یهود برانگیخت، لذا در صدد نابودی تمامی قوم برآمد، از این روی: «8پس هامان به اَخشورش پادشاه گفت: قومی هستند که در میان قومها در جمیع ولایتهای مملکت تو پراکنده و متفرّق میباشند و شرایع ایشان، مخالف همۀ قومها است و شرایع پادشاه را به جا نمیآورند. لهذا ایشان را چنین وا گذاشتن برای پادشاه مفید نیست.9اگر پادشاه را پسند آید، حکمی نوشته شود که ایشان را هلاک سازند. و من ده هزار وزنۀ نقره به دست عاملان خواهم داد تا آن را به خزانۀ پادشاه بیاورند.10آنگاه پادشاه انگشتر خود را از دستش بیرون کرده، آن را به هامان ابن هَمَداتای اجاجی که دشمن یهود بود داد.11و پادشاه به هامان گفت: هم نقره و هم قوم را به تو دادم تا هر چه در نظرت پسند آید به ایشان بکنی» ( استر 3 : 8 – 11 ).
هامان پس از دریافت اختیارات کامل از سوی پادشاه سریعاً مقدّمات حمله به قوم یهود را برنامهریزی کرد. از سوی دیگر خبر آن به گوش مردخای رسید: «1و چون مردخای از هر آن چه شده بود اطّلاع یافت، مردخای جامۀ خود را دریده، پلاس با خاکستر در بر کرد و به میان شهر بیرون رفته، به آواز بلند فریاد تلخ برآورد.2و تا رو به روی دروازۀ پادشاه آمد، زیرا که جایز نبود که کسی با لباس پلاس داخل دروازۀ پادشاه بشود.3و در هر ولایتی که امر و فرمان پادشاه به آن رسید، یهودیان را ماتم عظیمی و روزه و گریه و نوحهگری بود و بسیاری در پلاس و خاکستر خوابیدند» ( استر 4 : 1 – 3 ).
خبر به استر ( ملکۀ خشایارشاه ) میرسد و او قاصدی را به سوی مردخای میفرستد و پس از هشدارهای مردخای به استر که توسّط قاصدین رد و بدل میشد: «15پس استر فرمود به مردخای جواب دهید16که، برو و تمامی یهود را که در شُوشَن یافت میشوند جمع کن و برای من روزه گرفته، سه شبانه روز چیزی مخورید و میاشامید و من نیز با کنیزانم همچنین روزه خواهیم داشت. و به همین طور، نزد پادشاه داخل خواهم شد، اگر چه خلاف حکم است. و اگر هلاک شدم، هلاک شدم.17پس مردخای رفته، موافق هر چه استر وی را وصیّت کرده بود، عمل نمود» ( استر 4 : 15 – 17 ).
مهمترین واقعۀ مکتوب در کتاب استر مربوط به همین موضوع میباشد. در ادامۀ کتاب میخوانیم که با تعنیت و روزهای که مردخای و استر و قوم یهود نگه داشتند، چگونه روی خدا به سوی قوم در اسارت برگشت و توطئۀ هامان که انجام آن قطعی بود، نه تنها باطل شد، بلکه تیغ خشم او به سوی خود او برگشت و ابتدا جان او را هلاک ساخت و سپس ده پسر او نیز کشته شدند. مطالعۀ شرح کامل این واقعه در کتاب استر مکتوب گردیده، که میتوانید شرح کامل واقعه را در آن کتاب بخوانید.
در کتاب مقدّس با وقایع جالب دیگری نیز از اهمیّت و قدرت روزهداری مواجه میشویم که چگونه قوم خداوند با روزه داشتن به حضور او توانستند روی خدا را به سمت خود برگردانند و از مصیبت بزرگی رهایی یابند مانند جنگ اسرائیل با بنیبنیامین ( داوران باب 20 )، یا روزۀ اخاب ( اوّل پادشاهان باب 21 )، و …
روزهای که با عث پیروزی یهوشافاط بر دو قوم موآب و بنیعمون شد:
در کتاب تواریخ مکتوب است که دو قوم بنیموآب و بنیعَمون با فوج عظیمی برای غافلگیر نمودن و نابودی قوم یهود از دریای ارام عبور کردند. سریعاً خبر به یهُوشافاط، پادشاه وقت یهودا رسید، او به خاطر سیل عظیم سربازانی که به سمت او میآمدند دچار وحشت فراوان شد، ولی به جای تسلیم یا فرار سریعاً در تمام بلاد یهودا به روزه داشتن فرمان داد و خود او نیز در میان جماعت بسیاری در اورشلیم، وارد خانۀ خدا شد و جمیعاً خدا را ندا در دادند و از او کمک خواستند.
در ادامۀ این شرح واقعه، میخوانیم که خود خداوند به روی صحنه میآید و با دلگرمی دادن به قوم، میفرماید که این جنگ برای آنها و یهوشافاطِ پادشاه نیست، بلکه این نبرد از آنِ خداوند است و خود خداوند مستقیماً وارد عمل میشود و از قوم مغموم و در روزۀ خود حفاظت میکند. نبردی که بسیار وحشتناک مینمود در کمال شگفتی به آسانی و بدون کوچکترین تحمّل زحمتی نصیب یهودا میگردد.
«1و بعد از این، بنیموآب و بنیعَمون و با ایشان بعضی از عَمونیان، برای مقاتله با یهوشافاط آمدند.2و بعضی آمده، یهوشافاط را خبر دادند و گفتند: گروه عظیمی از آن طرف دریا از ارام به ضد تو میآیند؛ و اینک ایشان در حَصُّون تامار که همان عَین جَدِی باشد، هستند.3پس یهوشافاط بترسید و در طلب خداوند جزم نمود و در تمامی یهودا به روزه اعلان کرد.4و یهودا جمع شدند تا از خداوند مسألت نمایند و از تمامی شهرهای یهودا آمدند تا خداوند را طلب نمایند.5و یهوشافاط در میان جماعت یهودا و اورشلیم، در خانۀ خداوند، پیش روی صحن جدید بایستاد،6و گفت: ای یهوه، خدای پدران ما، آیا تو در آسمان خدا نیستی و آیا تو بر جمیع ممالکِ امّتها سلطنت نمینمایی؟ و در دست تو قوّت و جبروت است و کسی نیست که با تو مقاومت تواند نمود.7آیا تو خدای ما نیستی که سکنۀ این زمین را از حضور قوم خود اسرائیل اخراج نموده، آن را به ذرّیّت دوست خویش ابراهیم تا ابدالآباد دادهای؟8و ایشان در آن ساکن شده، مَقْدَسی برای اسم تو در آن بنا نموده، گفتند:9حینی که بلا یا شمشیر یا قصاص یا وبا یا قحطی بر ما عارض شود و ما پیش روی این خانه و پیش روی تو، زیرا که اسم تو در این خانه مقیم است، بایستیم، و در وقت تنگی خود نزد تو استغاثه نماییم، آنگاه اجابت فرموده، نجات بده.10و الآن اینک بنیعَمون و موآب و اهل کوه سَعِیر، که اسرائیل را وقتی که از مصر بیرون آمدند اجازت ندادی که به آنها داخل شوند، بلکه از ایشان اجتناب نمودند و ایشان را هلاک نساختند،11اینک ایشان مکافات آن را به ما میرسانند، به این که میآیند تا ما را از ملک تو که آن را به تصرّف ما دادهای، اخراج نمایند.12ای خدای ما آیا تو بر ایشان حکم نخواهی کرد؟ زیرا که ما را به مقابل این گروه عظیمی که بر ما میآیند، هیچ قوّتی نیست و ما نمیدانیم چه بکنیم. امّا چشمان ما به سوی تو است.
13و تمامی یهودا با اطفال و زنان و پسران خود به حضور خداوند ایستاده بودند.14آنگاه روح خداوند بر یحَزْئیل بن زکریّا ابن بنایا ابن یعِیئِیل بن مَتَّنْیای لاوی که از بنیآساف بود، در میان جماعت نازل شد.15و او گفت: ای تمامی یهودا و ساکنان اورشلیم! و ای یهوشافاط پادشاه گوش گیرید! خداوند به شما چنین میگوید: از این گروه عظیم ترسان و هراسان مباشید زیرا که جنگ از آن شما نیست بلکه از آن خدا است.16فردا به نزد ایشان فرود آیید. اینک ایشان به فراز صِیص برخواهند آمد و ایشان را در انتهای وادی در برابر بیابانِ یروئیل خواهید یافت.17در این وقت بر شما نخواهد بود که جنگ نمایید. بایستید و نجات خداوند را که با شما خواهد بود مشاهده نمایید. ای یهودا و اورشلیم ترسان و هراسان مباشید و فردا به مقابل ایشان بیرون روید و خداوند همراه شما خواهد بود.18پس یهوشافاط رو به زمین افتاد و تمامی یهودا و ساکنان اورشلیم به حضور خداوند افتادند و خداوند را سجده نمودند.19و لاویان از بنیقَهاتیان و از بنیقورَحیان برخاسته، یهوه خدای اسرائیل را به آواز بسیار بلند تسبیح خواندند.
20و بامدادان برخاسته، به بیابان تقوع بیرون رفتند و چون بیرون میرفتند، یهوشافاط بایستاد و گفت: مرا بشنوید ای یهودا و سکنۀ اورشلیم! بر یهوه خدای خود ایمان آورید و استوار خواهید شد، و به انبیای او ایمان آورید که کامیاب خواهید شد.21و بعد از مشورت کردن با قوم، بعضی را معیّن کرد تا پیش روی مُسَلّحان رفته، برای خداوند بسرایند و زینت قدّوسیّت را تسبیح خوانند و گویند: خداوند را حمد گویید زیرا که رحمت او تا ابدالآباد است.22و چون ایشان به سراییدن و حمد گفتن شروع نمودند، خداوند به ضد بنیعَمون و موآب و سکنۀ جبل سَعِیر که بر یهودا هجوم آورده بودند، کمین گذاشت و ایشان مُنْکَسِر شدند.23زیرا که بنیعَمون و موآب بر سکنه جبل سَعِیر برخاسته، ایشان را نابود و هلاک ساختند، و چون از ساکنان سَعِیر فارغ شدند، یک دیگر را به کار هلاکت امداد کردند.24و چون یهودا به دیدهبانگاه بیابان رسیدند و به سوی آن گروه نظر انداختند، اینک لاشهها بر زمین افتاده، و احدی رهایی نیافته بود.
25و یهوشافاط با قوم خود به جهت گرفتن غنیمت ایشان آمدند و در میان آنها اموال و رخوت و چیزهای گران بها بسیار یافتند، و برای خود آن قدر گرفتند که نتوانستند ببرند، و غنیمت این قدر زیاد بود که سه روز مشغول غارت میبودند.26و در روز چهارم در وادی بَرَکَۀ جمع شدند زیرا که در آن جا خداوند را متبارک خواندند، و از این جهت آن مکان را تا امروز وادی بَرَکَۀ مینامند.27پس جمیع مردان یهودا و اورشلیم و یهوشافاط مقدم ایشان با شادمانی برگشته، به اورشلیم مراجعت کردند زیرا خداوند ایشان را بر دشمنانشان شادمان ساخته بود.28و با بربطها و عودها و کَرِناها به اورشلیم به خانۀ خداوند آمدند.29و ترس خدا بر جمیع ممالک کشورها مستولی شد چون که شنیدند که خداوند با دشمنان اسرائیل جنگ کرده است.30و مملکت یهوشافاط آرام شد، زیرا خدایش او را از هر طرف رفاهیّت بخشید» ( دوّم تواریخ 20 : 1 – 30 ).
روزه عملی بسیار نیکو است که در مواقع و شرایط خاصی، لازم به اجرا میباشد. این شرایط و زمانها برای هر گروه و یا فردی میتواند متفاوت باشد، امّا هرگاه زمان و شرایطش که برسد، یقیناً بسیار لازم و حتّی عرفاً میتوان گفت برخی مواقع واجب نیز میگردد. از عهد عتیق تا کنون، سه روزه برای قوم یهود به عنوان روزههای واجب پاس نگه داشته میشود، یعنی میبایست در آن موسم تمامی قوم در روزه باشند.
روزۀ یوم کیپور، روزۀ واجبی است که به مناسبت بخشش گناهان، در موسم دهم ماه تیشری ( ماه هفتم ) نگه داشته میشود. این روزه به یادبود عفو بنیاسرائیل از جانب خداوند در صحرای سینا بر قوم واجب گردیده است. یوم کیپور از نیم ساعت قبل از غروب آفتاب روز نهم ماه تیشری شروع میشود و تا نیم ساعت پس از غروب آفتاب روز بعد یعنی دهم ماه تیشری به مدّت بیست و پنج ساعت ادامه مییابد، که قوم در تمام این مدّت در روزه میبایست باشند.
«29و این برای شما فریضۀ دائمی باشد، که در روز دهم از ماه هفتم جانهای خود را ذلیل سازید، و هیچ کار مکنید، خواه متوطن، خواه غریبی که در میان شما مأوا گزیده باشد.30زیرا که در آن روز کفّاره برای تطهیر شما کرده خواهد شد، و از جمیع گناهان خود به حضور خداوند طاهر خواهید شد.31این سَبَّت آرامی برای شما است، پس جانهای خود را ذلیل سازید. این است فریضۀ دائمی» ( لاویان 16 : 29 – 31 ).
روزۀ چهار نوبته، روزهای است که پس از ویرانی معبد ( هیکل مقدّس ) در یهود اعلام گردید. این روزه در چهار زمان مختلف فصلی امّا با یک نیّت نگه داشته میشود.
روزۀ استر، روزهای است که پس از شکست توطئۀ هامان ( وزیر خشایار شاه ) و غلبۀ قوم یهود بر او، از طرف استر ملکۀ یهودی خشایار شاه ایران و مردخای بر ذمّۀ قوم یهود برای نسلهای آینده به یادگار مقرّر گردید. زمان این روزه، در روزهای چهاردم و پانزدهم ماه ادار ( ماه دوازدهم ) است که ایّام عید برای یهودیان میباشد و به آن فُوریم میگویند.
«29و استر ملکه، دختر ابیحایل و مردخای یهودی، به اقتدار تمام نوشتند تا این مراسلۀ دوّم را دربارۀ فوریم برقرار نمایند.30و مکتوبات، مشتمل بر سخنان سلامتی و امنیّت نزد جمیع یهودیانی که در صد و بیست و هفت ولایت مملکت اَخشورش بودند، فرستاد،31تا این دو روز فوریم را در زمان معیّن آنها فریضه قرار دهند، چنان که مردخای یهودی و استر ملکه بر ایشان فریضه قرار دادند و ایشان آن را بر ذمّۀ خود و ذرّیّت خویش گرفتند، به یادگاری ایّام روزه و تضرّع ایشان.32پس سنّن این فوریم، به فرمان استر فریضه شد و در کتاب مرقوم گردید» ( استر 9 : 29 – 32 ).
این یک نوع روزۀ بسیار خاص است. این ربطی به قوم و کلیسا ندارد. این برای افراد بسیار خاص برای خداوند است. در این روزه، زمان یا شرایط و یا میل شخص دخیل نمیباشد، بلکه فقط اراده و فرمان خداوند است که تعیین میکند، چه کسی و در چه زمانی میبایست تا چهل روز در روزه بماند.
این امری نیست که به وفور و یا به کرّات و یا برای افراد زیادی اتّفاق بیفتد. و نیز منحصر به عهد عتیق نبوده بلکه در عهد جدید نیز مصداق دارد. این فراخوان برای روزه، تنها برای کسانی است که از قبل برای مأموریّت و خدمتی بسیار خاص از سوی خداوند تعیین شده باشند. این روزه برای گرفتن یک عطیّه و برکتی نیست، بلکه برای منظوری بسیار بزرگتر از اینها میباشد.
بسیار دیده شده که بعضیها با نیّتِ نیکو برای گرفتن عطیّه و یا خدمتی تا چهل روز در روزه بودهاند و شاید هم برکاتی از خداوند دریافت کرده باشند. امّا این ربطی به فراخوان خدا برای چهل روز روزه ندارد. در این روزۀ خاص، هیچگاه آنانی که فراخوان شدهاند به چنین زمانی برای روزه داشتن نیندیشیدهاند و حتّی اصلاً نمیدانستند که چنین چیزی هم هست.
این تنها به خواست و ارادۀ خداوند برای شخصی مقرّر میگردد، و شخص به طور بسیار واضح و با اطمینان قلبی کامل این فراخوانِ چهل روزه برای روزه را دریافت میکند.
غالباً این فراخوان برای خدمات خاصی مانند خدمت رسولی و یا انبیای خاص است که اتّفاق میافتد. در کتاب مقدّس جز در دو موردِ بسیار بسیار خاص، نمونهای از این گونه فراخوان برای چهل روز روزهداری را نمیبینیم، ولی با دقّت و ریزبینی در وضعیّت افراد خاص و زندگی رسولانِ خداوند عیسی مسیح، میتوان فهمید که آنان نیز چنین دورهای را تجربه کردهاند.
امّا این دو موردِ بسیار بسیار خاصِ مکتوب در کتاب مقدّس، مربوط به دو رسول عهدین میباشد. اوّلی موسی است که به عنوان رسول عهد عتیق، خداوند او را به بالای کوه سینا فرا خواند و او به مدّت چهل روز در حضور خداوند در روزه ماند تا شریعت مکتوب بر لوح را از خداوند دریافت دارد و به قوم عرضه نماید.
این یک برکت بسیار بزرگ برای قوم بود که موسی به عنوان رسول خداوند وظیفۀ دریافت و به انجام رساندن آن را در نزد قوم به عهده داشت؛ لذا میبایست به مدّت چهل روز در حضور خداوند میماند تا کاملاً در کلام خداوند تقدیس شود و شایستۀ آن گردد تا شریعت را از خود خداوند دریافت نماید.
هیچ کس دیگری نمیتواند با دیدن و تعلیم گرفتن و سرمشق برداشتن از موسی به بالای کوهی برود و چهل روز در روزه بماند و حکم و مأموریّتی چون موسی را از خداوند دریافت نماید. آن فقط برای موسی و به خواست و ارادۀ مستقیم خدا بود و به انجام رسید.
دوّمین موردی که در کتاب مقدّس به آن اشاره شده است، فراخوان خداوند عیسی مسیح است تا چهل روز را در روزه و تجربه در بیابان به سر ببرد. خداوند عیسی به عنوان رسول عهد جدید است که پیش از آن که خدمت او آغاز گردد ابتدا به بیابان برده شد تا پس از تجربه شدنِ بسیار و مقابله با فوج شریران، با قوّت روح خدا خدمت خود را آغاز کند.
در خصوص آمدن و خدمت او از پیش در کتب، نبوّت شده بود:
هیچ کس دیگری نمیتواند به تقلید از تجربۀ خداوند عیسی به بیابان برود و پس از چهل روز برگردد و دارای عهد و پیمانی جدید از سوی خداوند باشد. این از قبل، فقط برای او تعیین شده بود و به انجام رسید.
اگر خوب دقّت کنید در هر دو مورد ( موسی و خداوند عیسی مسیح )، هر دو به فرمان خدا و توسّط روحِ خدا به چهل روز روزه فرا خوانده شده بودند و دقیقاً پس از پایان چهل روز بود که خدمت آنان در قالبی جدید آغاز گردید.
این برای رسولان خداوند هنوز نیز برقرار است؛ چنان که خداوند رسولی را برای خدمت و مأموریّتی خاص برگزیند، ابتدا او را به بیابان روحانی میبرد و او میبایست تا چهل روز در روزه و تجربیّاتی قرار گیرد تا برای مأموریّت خاصی که برای آن انتخاب شده، آماده گردد و پس از آن خدمت او سریعاً شروع خواهد شد.
هیچ کس نمیتواند به تقلید از یک برگزیدۀ خدا، با عمل کردن به چنین روزهای از خداوند مأموریّت و خدمتی خاص بیابد. این خداوند است که شخص را در زمانی معیّن و برای منظوری معیّن، تعیین میکند.
پس آیا چهل روز در روزه ماندن کاری بیهوده است؟ حاشا! نه! بلکه مفید و خالی از برکت نخواهد بود. امّا نباید اشتباه گرفته شود، که برای هر که قصد بر چنین کاری کند، به اختیار او است، و هر برکتی که از آن بیابد در حد لطفی است که از پدر آسمانی مییابد. امّا برای افراد برگزیدۀ خاصِ خداوند، اجبار و واجب است تا به انجام برسانند برای خدمت و منظوری بسیار بزرگتر و در سطحی بسیار وسیعتر، که در تمام آن مدّت در دستان خداوند خواهند بود.