به نام خداوند عیسی مسیح

از سری درسهای کوتاه

«ثمرات روح‌القدس»

 

ثمرات روح‌القدس شامل چه چیزهایی می‌باشد؟

 

ثمرات روح یا به عبارتی دیگر میوه‌های روح، جلوه‌های است که بیانگر حضور و تأثیرگذاری مستقیم روح‌القدس در یک فرد مسیحی است. یعنی وقتی روح‌القدس در کسی ساکن گردد در آن شخص ویژگیهایی نمودار می‌شود که از خصوصیّات بارز روح‌القدس می‌باشد. از آن جایی که روح‌القدس همیشه شخصیّتی غالب است و هر چیزی را بارور می‌سازد خصوصیّاتی از او نیز در شخصی که به هیکل روح‌القدس تبدیل می‌گردد سرایت نموده و جزوی از شخصیّت او نیز می‌گردد.

هر خصوصیّتِ حاصل شده از تبدیل روح‌القدس، شخص را به شخصیّتی نیکوتر و شبیه‌تر به خداوند می‌گرداند، از این روی است که به این خصوصیّات حاصل شده، ثمرات یا میوه‌های روح‌‌القدس گفته می‌شود. ثمرات منحصراً در کسانی ظاهر می‌گردد که روح‌القدس در آنان ساکن شده باشد؛ یعنی این که آن شخص در ابتدا تعمید روح‌القدس را گرفته و پس از آن تغییرات در او ایجاد می‌گردد.

لذا تا کسی روح‌القدس را دریافت نکرده باشد نمی‌تواند میوۀ نیکویی از روح‌القدس در خود به بار بیاورد. در این جا با یک پرسش منطقی مواجه می‌شویم! و همیشه سؤال می‌گردد که چرا فلان شخص که هیچ شهادتی بر تعمید روح‌القدس ندارد، ولی انسانی بسیار مهربان و بخشنده است؟ یا خصوصیّتی نیکو مثل این! در پاسخ به این پرسش فقط دو جواب وجود دارد:

  • چنین شخصی ذاتاً دارای خصوصیّتی این چنینی است و ربطی به تأثیرپذیری از روح‌القدس ندارد. این امری بعید نیست زیرا ابتدا نیکویی در انسان بود و بعد گناه و عصیان بر او افزون گشت. وقتی شخصی نیکویی می‌کند حسب ذات بنا نهاد شدة او است که این چنین است و جای تعجّب و افتخار ندارد. اصولاً در هر انسانی می‌بایست نیکویی وجودی او بیرونی گردد و کار روح‌القدس این است تا چنین چیزی را عملی کند. پس اگر شخصی تا پیش از ایمانش یک یا چند خصوصیّتِ نیکوی این چنینی داشته باشد نه جای تعجّب دارد و نه ربطی به روح‌القدس دارد.
  • چنین شخصی یک فریبکار و برای مقاصدی شخصی دست به ریاکاری زده که قطعاً در آینده‌ای نه چندان دور اصل ماهیت خود را نشان خواهد داد. بسیاری با ایدئولوژی این که برای رسیدن به اهداف بزرگ‌تر باید اندکی هزینه کرد، خود خواسته دست به اعمالی می‌زنند که در اصل میلی بدان ندارند ولی نگاهشان به دور نمای بهره ‌برداری از این رفتارهایشان است. چنین اشخاصی اگر در مدّت کوتاهی به مقاصد خود دست نیابند سریعاً واکنش معکوس نشان داده و چهره و مقصود حقیقی خود را آشکار می‌سازند.

پولس رسول در نامۀ خود به غلاّطیان برخی از ثمرات روح‌القدس که در یک فرد مسیحی آشکار می‌شود را چنین معرّفی می‌کند: «22لیکن ثمرۀ روح، محبّت و خوشی و سلامتی و حلم و مهربانی و نیکویی و ایمان و تواضع و پرهیزکاری است» ( غلاّطیان 5 : 22 ).

حال آیا ثمرات روح‌القدس فقط همین چند موردی است که پولس رسول به آنها اشاره نمود؟ قطعاً خیر. اساساً هر خصوصیّت رفتاری که در روح‌القدس است، پس از تعمید روح‌القدس باید در شخص نیز به مرور زمان ظاهر گردد. مثلاً با نگاه کردن به خصوصیّات روح‌القدس می‌توان به موارد زیر نیز اشاره نمود: اشتیاق و انگیزه، سخن گفتن به کلام خدا، آموختن کتاب مقدّس، شهادت دادن برای احقاق حقی، دعا برای دیگران، اطمینان و امید به وعده‌های نیکوی خداوند، مشارکت در کارهای نیکو، دریافت مکاشفات آسمانی، قدرت تمیز دادن و داوری.

یکی از ثمرات بسیار مهمی که با حضور روح‌القدس در کسی برجسته می‌شود اشتیاق شدید شخص به خواندن و آموختن تمام کتب مقدّس است. روح‌القدس نگارنده و اعطا کنندۀ اصلی کلام مقدّس است. چنان که پطرسِ رسول نیز به این مهم اذعان دارد: «20و این را نخست بدانید که، هیچ نبوّتِ کتاب از تفسیر خود نبی نیست.21زیرا که نبوّت به ارادۀ انسان هرگز آورده نشد: بلکه مردمان به روح‌القدس مجذوب شده، از جانب خدا سخن گفتند» ( دوّم پطرس 1 : 20 – 21 ).

روح‌القدس هرگز کلامی نمی‌گوید که نتوان ردی از آن را در کتب مقدّس پیدا ننمود. اساساً او تمام هدایتهای خود را با استناد به کتب مقدّس ارائه می‌دهد. یکی از شگفت ‌انگیزترین ثمرات حضور روح‌القدس در یک شخص این است که در او تشنگی و علاقۀ بسیار شدیدی به خواندن و آموختن کلام خدا ایجاد می‌کند.

مهم نیست یک شخص چند سال ایماندار باشد و یا در کلیسا خدمتی داشته باشد، اگر در او تشنگی به خواندن و آموختن کتاب مقدّس را ندیدید، باور نکنید که او تعمید روح‌القدس را داشته باشد. حتّی اگر به شما شهادات عجیبی هم بدهد، باور نکنید که روح‌القدس در او ساکن باشد.

روح‌القدس در هر جایی که باشد ردِ حضور خود و ثمراتش را بر جای می‌گذارد، و به جرأت می‌توان گفت که یکی از بزرگ‌ترین این نشانه‌ها تشنگی به خواندن و آموختن کلام خدا است. در این جا لازم است یک نکتۀ بسیار مهم را متذکّر شوم تا به خطا نیفتید! منظور خواندن و آموختن کلام خدا است، نه به دست گرفتن و تعلیم دادن آن به دیگران.

از سری درسهای کوتاه

«ایمان»

 

ایمان از منظر کتاب مقدّس چگونه است؟

 

ایمان در اصطلاح به معنی: اطمینان، اعتقاد و باور است؛ امّا در معنی لغوی خود از مصدر امن صادر شده است که به مفهوم: امان، امنیّت، ایمن، راحت، مطمئن است.

آن چه منظور کتاب مقدّس از یک ایماندار و شخص با ایمان است، در حقیقت با تعریفی که در کلیساها از یک شخص با ایمان می‌شود کاملاً متفاوت است. خداوند کلمۀ حیات است و همۀ مفاهیم را در حقیقت معنی لغوی کلمه منظور می‌دارد، پس وقتی به شخصی با ایمان اشاره می‌کند مقصود، منظور لغوی کلمه است که به معنی قرار داشتن و سکونت آن شخص در مکان امن و مطمئن است، نه به معنی شخصی با اعتقاد و باورمند.

خداوند عیسی مسیح در خصوص افراد معتقد و باورمندِ به خود، آب پاکی را به دستشان ریخته و آنان را صرفاً به جهت اعتراف و باورشان به شخص خودش رد می‌کند: «21نه هر که مرا، خداوند، خداوند گوید داخل ملکوت آسمان گردد، بلکه آن که ارادۀ پدر مرا که در آسمان است به جا آورد.22بسا در آن روز مرا خواهند گفت، خداوندا، خداوندا، آیا به نام تو نبوّت ننمودیم و به اسم تو دیوها را اخراج نکردیم و به نام تو معجزات بسیار ظاهر نساختیم؟23آنگاه به ایشان صریحاً خواهم گفت که، هرگز شما را نشناختم! ای بدکاران از من دور شوید!» ( متّی 7 : 21 – 23 ).

یعقوب در خصوص ایمانی که بر پایۀ یک اعتقاد و باور باشد هشدار می‌دهد که تنها اعتراف و دانستن چنین چیزی شخص را در امنیّت خداوندی ساکن نمی‌کند زیرا شیطان نیز به نام خداوند معترف است و ایمان دارد: «19تو ایمان داری که خدا واحد است؟ نیکو می‌کنی! شیاطین نیز ایمان دارند و می‌لرزند!» ( یعقوب 2 : 19 ). و می‌دانید که هیچ یک از شیاطین با وجودی که به خداوند معترف هستند در جایگاه یک ایماندارِ مد نظرِ کتاب مقدّس قرار ندارند بلکه رد شده می‌باشند.

یک ایماندارِ کتاب مقدّسی کسی است که در مکان امن خداوند قرار داشته باشد، جایی که دست شیطان و لشکریانش به او نرسد. چنین شخصی زیر سایۀ کلام خدا زندگی می‌کند و تماماً مطیع بی‌چون و چرای کلام خدا است. در چنین شخصی روح‌القدس حضور دارد و او در امنیّت حاصل از حضور و تعمید روح‌القدس از دست شیاطین محفوظ است.

لذا طبیعتاً یکی از ثمرات روح‌القدس این است که ایمان ( یعنی قرار گرفتن در مکان امن خداوندی ) را در شخص آشکار می‌کند و او را به یک ایماندار مبدّل می‌کند.

از سری درسهای کوتاه

«تواضع»

 

تواضع از منظر کتاب مقدّس به چه معنی است؟

 

تواضع هر چند در لغت به معنی افتادگی، خاکساری، خشوع، خضوع، شکسته نفسی، فروتنی و نرم‌خویی است، امّا بسیار دیده و شنیده شده که از این عبارت تعاریفی اشتباه شده است.

اگر یک شبان، یا یکی از خدّام کلیسا در ارتباط با پرخاشگری و عیب‌جویی فردی ساکت و سر به زیر و عذرخواه باشد، شخصی فروتن و متواضع است و اگر با تندی برخورد کند به او نسبتهای دیگر می‌دهند!

اگر شخص والا مرتبه‌ای از کلیسا در نزد فردی کوچک و نادان و پرخاشگر، خودش را پست و کوچک و حقیر کند تا دل او را به دست آورد و او را به هر شکلی در کلیسا نگه دارد، یک مرد روحانیِ فروتن و افتاده خواهد بود و در عوض اگر نسبت به چنین اشخاصی بی‌تفاوت و قاطع باشد، شخصی تندخو و به دور از ایمان خواهد بود!

اساساً هر افتادگی و سکوت و عذرخواهی در برابر هر نوع توقّع، حتّی نابجای دیگران نشانۀ تواضع و فروتنی است!

آیا به حقیقت منظور خداوند نیز از تواضع و فروتنی این چنین است؟ خیر! به جدیّت خیر! این گونه رفتار نشانۀ: ریاکاری، حماقت، نادانی، و سودجویی است. هر شخص ایماندار حقیقی و خادم کلیسایی که این گونه سرمشق رفتاری از خود بر جای بگذارد مانند آن شخص پرخاشگر و عیب‌جو نه تنها به خود، بلکه به جایگاه خادمین کلیسا که منصوبین خداوند هستند بی‌حرمتی می‌نماید و خوار می‌سازد.

علاوه بر بی‌حرمت ساختن کلیسا، در گناهان دیگری مانند دروغگویی و ریاکاری نیز اهتمام می‌ورزد. بدانید وقتی آن چه نیستید را می‌پذیرید علاوه به حماقت، یک دروغگوی منفعت طلب و یا ریاکاری سودجو هستید.

تواضع به معنی کوچک، پست، حقیر و عذرخواه بودن در کلیسا و یا نزد دیگران نیست. تواضع و فروتنی نمودن در حقیقتِ کلام به معنی فروتنی در مقابل بزرگان و صاحبان حق است. شخص متواضع و فروتن در مقابل مستحق افتادگی می‌کند، مانند کار خداوند عیسی مسیح به هنگام تعمید گرفتن از یحیی تعمید دهنده.

«13آنگاه عیسی از جلیل به اُرْدُن نزد یحیی آمد تا از او تعمید یابد.14امّا یحیی او را منع نموده، گفت، من احتیاج دارم که از تو تعمید یابم و تو نزد من می‌آیی؟15عیسی در جواب وی گفت، الآن بگذار زیرا که ما را همچنین مناسب است تا تمام عدالت را به کمال رسانیم. پس او را وا گذاشت» ( متّی 3 : 13 – 15 ).

تعمید دهنده آن زمان یحیی بوده، آن زمان این خدمت از آن یحیی بود، پس شایسته بود مسیح با تمام بزرگی و عظمتش، او نیز از دستان یحیی تعمید بگیرد، و او نیز این چنین کرد. و در ادامه چه شد؟ خدا در آسمان از این صحنه به وجد آمد و این شادی خود را بر تمام حاضرین آن جمع آشکار کرد.

«16امّا عیسی چون تعمید یافت، فوراً از آب برآمد که در ساعت آسمان بر وی گشاده شد و روح خدا را دید که مثل کبوتری نزول کرده، بر وی می‌آید.17آنگاه خطابی از آسمان در رسید که این است پسر حبیب من که از او خشنودم» ( متّی 3 : 16 – 17 ).

به یاد بیاورید که همین مسیحِ فروتن در هیکل مقدّس با بساط صرّافان و کبوتر فروشان چه کرد؟: «13و چون عید فِصَحِ یهود نزدیک بود، عیسی به اورشلیم رفت،14و در هیکل، فروشندگان گاو و گوسفند و کبوتر و صرّافان را نشسته یافت.15پس تازیانه‌ای از ریسمان ساخته، همه را از هیکل بیرون نمود، هم گوسفندان و گاوان را، و نقود صرّافان را ریخت و تختهای ایشان را واژگون ساخت،16و به کبوتر فروشان گفت، اینها را از این جا بیرون برید و خانۀ پدر مرا خانۀ تجارت مسازید.17آنگاه شاگردانِ او را یاد آمد که مکتوب است، غیرت خانۀ تو مرا خورده است» ( یوحنّا 2 : 13 – 17 ).

آیا او نمی‌توانست با زبانی ملایم از آنان درخواست کند تا بساطشان را جمع کنند؟ و یا بگوید یک روز که اشکالی ندارد، امروز را باشند و از روز دیگر چنین کاری را نکنند؟ و یا بگوید چه اشکالی دارد در هیکل خدا باشند، حال هر کاری خواستند بکنند؟ نخیر! این اعمال رجاسات است، اهانت به هیکل و کلیسا و خداوند است.

هر خادم کلیسایی که در برابر چنین رفتارهایی نرمش به خرج دهد، قطعاً نه تعمید روح‌القدس را دارد و نه خادم مسیح شدۀ خداوند است. او یک شخص کاذب است که با چنین ظاهرسازی علاوه بر این که به کلیسای خداوند اهانت می‌کند در پی مقاصد شخصی دیگری است.

یکی از ثمرات روح‌القدس ایجاد تواضع و فروتنی در شخص است امّا نه از دیدگاه حکمت باطل دنیا که با خود رجاسات و انحرافات را دارد، بلکه تواضع و فروتنی در جایی که شایسته است و غیرت در جایی که لازم است.

از سری درسهای کوتاه

«خوشی»

 

یکی از ثمرات روح‌القدس خوشی است، منظور از خوشی چیست؟

 

یکی از ثمرات روح‌القدس ایجاد خوشی در شخص است. دقّت کنید! منظور شادی نیست، حس خوشی با شادی متفاوت است. یک شخص می‌تواند از شنیدن هر خبر خوبی شادی کند، هر اتّفاق نیکویی می‌تواند باعث شادی شود، اساساً شادی در اثر یک اتّفاق خوب حاصل می‌شود، حال هر اتّفاقی باشد.

امّا خوش بودن لزوماً نیازمند یک خبر یا اتّفاق خوب نیست. وقتی کسی در میان آواری از درد و رنجها می‌خندد و لطمه‌ای به روحیات او وارد نمی‌شود به آن شخص می‌گویند آدمی سرخوش است؛ یعنی در هر حال، چه غم چه شادی، چه در جفا چه در رفاه، اوقات روحی او خوش و شاداب است.

اوّلین حرکت شیطان برای اضمحلال یک نوایمان گرفتن شادی و به دریای غم افکندن او است، تا آهسته آهسته او را از ایمان برگرداند. متأسّفانه این وضعیّت زیاد دیده می‌شود که یک نوایمان پس از گذشت فقط چند ماه از ایمانش به خداوند، دچار حملات روحی محسوس شده تا به جایی که یأس و افسردگی بی‌دلیل وجود او را در بر می‌گیرد. این وضعیّت به دلیل جنگهای روحانی است که خود شخص از آنها اطّلاع ندارد. چنین وضعیّتی فقط برای کسانی پیش می‌آید که هنوز نتوانستند تعمید روح‌القدس را دریافت کنند.

روح‌القدس وقتی در کسی ساکن گردد، یکی از ثمرات حضور او ایجاد خوشی در شخص است به گونه‌ای که هیچ چیز اسفباری هم در روحیة او نمی‌تواند تداخل ایجاد کند و در بدترین دردها و مصیبتها در فیضی که از خداوند یافته پیوسته حس خوشی از حال خود دارد. قطعاً داشتن چنین حسی همیشه شخص را در یک جایگاه رفیع ایمان قرار خواهد داد.

خوشی حاصل از تعمید و سکونت روح‌القدس، حس و حالی است که به ناگاه و غالباً در مواقعی به شخص دست می‌دهد که او در اندوه و غم است. اگر بخواهم آن را به چیزی شباهت کنم، شاید بتوان گفت مانند ریختن یک سطل آب خنک در گرمای طاقت فرسای تابستان به روی کسی است.

از سری درسهای کوتاه

«سلامتی»

 

چگونه روح القدس برای یک شخص سلامتی به همراه دارد؟

 

آیا منظور از سلامتی، سلامتی جسمی است؟ یا اشاره به سلامتی از گناه و مرگ که به واسطۀ خداوندمان عیسی مسیح به ما رسیده است؟ اگر این را در نظر بگیرید که تعمید روح‌القدس بعد از اعتراف ایمان یعنی عادل شمردگی، و بعد از تقدّس که در ادامۀ عادل شمردگی است، حادث گردد، به این معنی است که سلامتی از گناه و مرگ در پیش از تعمید روح‌القدس حاصل شده و در این جا منظور از سلامتی باید حتماً به سلامتی جسمانی اشاره داشته باشد.

چگونه حضور روح‌القدس در یک شخص برای او سلامتی نیز به همراه دارد؟ به کتاب پیدایش نگاه کنید، پس از گناهِ باغ عدن زمین در نزد خدا ملعون شد و متعاقباً زمین شروع کرد به رویاندن خار و خس و ایجاد بیابانها و جاری شدن سیلها و وقوع زلزله‌ها و آتش فشانها و …؛

«17و به‌ آدم‌ گفت‌: چون که‌ سخن‌ زوجه‌ات‌ را شنیدی‌ و از آن‌ درخت‌ خوردی‌ که‌ امر فرموده‌، گفتم‌ از آن‌ نخوری‌، پس‌ به سبب‌ تو زمین‌ ملعون‌ شد، و تمام‌ ایّام‌ عمرت‌ از آن‌ با رنج‌ خواهی‌ خورد.18خار و خس‌ نیز برایت‌ خواهد رویانید و سبزه‌های‌ صحرا را خواهی‌ خورد،19و به‌ عرق‌ پیشانی‌ات‌ نان‌ خواهی‌ خورد تا حینی‌ که‌ به‌ خاک‌ راجع‌ گردی‌، که‌ از آن‌ گرفته‌ شدی‌ زیرا که‌ تو خاک‌ هستی‌ و به‌ خاک‌ خواهی‌ برگشت‌» ( پیدایش 3 : 17 – 19).

امّا بلایا به همین عوامل طبیعی بسنده نشد، با استیلای شیطان بر نسل آدم لشکریان شیطان یعنی روحهای شریر نیز این فرصت را یافتند تا بر انسانها چیره شده و روح بشر را به تسلّط خود درآورند و انواع بیماریهای گوناگون و عجیب نیز حسب گناهان بشر و به واسطۀ ارواح پلید گریبان‌گیر نسل آدم تا به امروز گردید.

حال وقتی روح‌القدس در کسی ساکن می‌گردد پیش از آن سریعاً هر روح شریری از هیکل آن ایماندار خارج می‌گردد و با خروج شرارت علاوه بر آزادی از اسارت، بیماریهایی که آن شخص حسب حضور روحهای شریر بدان مبتلا بوده نیز می‌تواند از او خارج شده و سلامتی خود را باز یابد.

در انجیل متّی به ماجرایی بر می‌خوریم که وقتی یک شخص دیوانۀ گنگ را به نزد خداوند عیسی مسیح می‌آورند، پس از این که خداوند آن دیو را نهیب می‌زند و از آن شخص خارج می‌شود، آن شخص به سخن گفتن می‌آید و گنگی او نیز شفا می‌یابد: «32و هنگامی که ایشان بیرون می‌رفتند، ناگاه دیوانه‌ای گنگ را نزد او آوردند.33و چون دیو بیرون شد، گنگ، گویا گردید و همه در تعجّب شده، گفتند، در اسرائیل چنین امر هرگز دیده نشده بود» ( متّی 9 : 32 – 33 ).

در این ماجرا اگر چه اخراج روح پلیدی صورت گرفت امّا عملاً می‌بینید که این اخراج روح، سلامتی و شفای جسمانی را نیز با خود به همراه داشت؛ یا به عبارتی، بیماری جسمانی آن شخص حاصل استیلا و حضور یک روح شریر بوده که با خروج روح، بیماری نیز رفت.

از سری درسهای کوتاه

«محبّت»

 یکی از ثمرات روح‌القدس محبّت است، حال محبّت یعنی چه؟

 

بسیاری معتقدند محبّت یعنی بخشیدن، اگر کسی به دیگری چیزی را به رایگان ببخشد محبّت دارد و در غیر این صورت در او محبّت وجود ندارد! یا چرا فلان ایمانداری که مثلاً خودرویی دارد برای انجام کارهای ما، به کمکمان نمی‌آید یا چرا فلان شبان کلیسا با تندی با برخی ایمانداران برخورد می‌کند؟! یا چرا فلان شبان کلیسا بین اعضای کلیسا فرق می‌گذارد و با بعضیها صمیمی‌تر است؟! و …

در بالا به دو نظرگاه کاملاً اشتباه در خصوص محبّت اشاره شده: 1- ایمانداران نسبت به یک دیگر؛ 2- ایمانداران نسبت به شبانان و خادمین کلیسا ( که این مورد از عیب‌جویی بسیار خطرناک است و می‌تواند غضب خداوند را به همراه داشته باشد. )

به رفتارهای خداوند عیسی مسیح در برخورد با قوم خود خوب توجّه کنید. او به کسی کمک مالی نکرد با این که در معجزاتش نشان داد که توانایی چنین کاری را دارد. او هیچگاه خیریّه و صندوقی مبنی بر جمع‌آوری کمکهای مالی برای کمک به فقرا تأسیس نکرد. همچنین او هیچگاه در تلاش برای آزادی قوم از اسارتِ رومیان اقدامی نکرد با وجودی که توانایی این کار را نیز داشت.

محبّت دادن پول، بخشیدن مال، ایجاد اشتغال، دادن سرپناه، آزادی اسرا، نوکری دیگران و … نیست، هر چند انجام همۀ این امور وقتی در توان کسی باشد حکم است و از ارزشهای بسیار والای انسانی است و خشنودی خداوند را به همراه دارد، امّا محبّت به عملی بسیار بسیار بزرگ‌تر و عمیق‌تر از اینها اشاره دارد که روح‌القدس آن را در هر فرد مسیحی به وجود می‌آورد.

حالا نگاهی بیاندازیم به دوّمین نظرگاه اشتباه در خصوص محبّت، که نسبت به رفتارِ شبانان و خادمین مطرح می‌شود. جای تأسّف دارد که بسیاری شأن و منزلت شبانان و خادمین را آن قدر حقیر و پایین می‌آورند که گویی وظیفه دارند منت‌کشیِ افراد لوسی را بنمایند که از کلیسا خارج می‌شوند! اگر کسی تا به آن حد در جهالت است که هنوز فیض خداوند در عیسی مسیح را نفهمیده و هیچ احساس احتیاجی به خداوند ندارد، و آن قدر اهمیّت بودن در کلیسا برایش بی‌ارزش است که اگر منفعتی به او نرسید، حاضر است آن را ترک کند، همان بهتر که از کلیسا خارج شده چون بودن چنین اشخاصی در کلیسا به زودی ضربات سختی به حیثیّت کلیسا وارد خواهد آورد.

 کجای کتاب مقدّس دیده شده که خداوند عیسی مسیح و شاگردانش به دنبال چنین اشخاص منحرفی رفته باشد؟این اعضای کلیسا هستند که وظیفه دارند تا در جهت رفع مایحتاج خدّام کلیسا بکوشند، نه این که کلیسا وظیفه کمک رسانی مالی و مادی به شخصی را داشته باشد. در کتاب مقدّس مکتوب است: «4دهن‌ گاو را هنگامی‌ که‌ خرمن‌ را خرد می‌کند، مبند» ( تثنیّه 25 : 4 ). این تمثیلی از خدّام در خدمت می‌باشد که مستحق روزی خود می‌باشند.

امّا محبّت یعنی چه؟ محبّت از مصدر حُب به معنی دوست داشتن است. وقتی گفته می‌شود کسی محبّت دارد یعنی در وجودش دوست داشتن سلطه دارد؛ طبیعتاً کسی که در سلطۀ دوست داشتن باشد از تنفّر و غضب دوری می‌کند. چنین شخصی همه چیز را در ابتدا نیکو می‌بیند مگر این که خلاف آن ثابت گردد. چنین شخصی محبّت دیگران را جذب می‌کند و هر دشمنی و نفرت و ستمگری و ظلم را از خود دور می‌سازد؛ با محبّان می‌نشیند و بی‌انصافان را طرد می‌کند.

محبّتی که روح‌القدس در دل هر مسیحی قرار می‌دهد، بدون اراده آن شخص را از همنشینی با بی‌ایمانان و ناسپاسان به خداوند دور می‌کند تا سیاهی و چرکی در وجود او بر جای نماند و هیچ اندیشۀ بدی در همنشینی با ناسپاسان در او به وجود نیاید، و بالعکس اشتیاق او را به همنشینی با ابنای ملکوت و فرزندان خدا تحریک می‌کند. به زبان ساده‌تر، محبّت یعنی دوست داشتن هر آن چیزی که خداوند دوست می‌دارد. محبّت یعنی همین.

این یک تعلیم کاملاً اشتباه است که می‌گوید محبّت یعنی حتّی دوست داشتن گناهکاران؛ یا به بیانی دیگر، خداوند گناهکاران را دوست دارد! خداوند از گناه بیزار است و گناه در او راه ندارد. محفل مقدّس او را با گناه راهی نیست، او با گناه همنشین نمی‌شود. می‌گویید پس چرا مسیح با گناهکاران می‌‌نشست؟ بله، امّا برای چه؟ برای دوست داشتن گناه؟ حاشا! بلکه تا آنان را به ملکوت خدا که خصوصیّت آن دوری از گناه و آمرزش گناهان است بشارت دهد. خدمت او در آن سالها این بوده. حال گاهی وقتها نشان دادن چنین محبّتی بدون درد نیست و با حکمت دنیا در ظاهر می‌تواند کاملاً هم متفاوت باشد.

محبّت یعنی این گونه دوست داشتن. می‌تواند درد داشته باشد، می‌تواند زخم بر جای بگذارد، امّا نجات دهنده است. محبّت شخص را به سوی نجات و حیات سوق می‌دهد، نه این که او را بیشتر به دنیا پیوند بزند.

از سری درسهای کوتاه

«مهربانی»

 

یکی از ثمرات روح‌القدس مهربانی است، منظور از مهربانی چیست؟ 

 

مهربانی به معنی: خوش خلقی، دوستی، شفقّت، عاطفه، عنایت، لطف، محبّت، مرحمت، نوازش، نیکویی است. محبّت با مهربانی فرق دارد.

محبّت از مصدر حُب به معنی دوست داشتن است؛ همین، فقط دوست داشتن. شما می‌توانید همه کس را دوست داشته باشید امّا لاجرم این به آن معنی نیست که به همه کس باید مهربانی کرده و چیزی ببخشید. خیلی مواقع دوست داشتن به شکلهای دیگری غیر از دادن و بخشیدن چیزی به کسی تعریف می‌شود.

مثلاً تنبیه فرزند توسّط پدر، با این که دردناک است و به ظاهر خشن، امّا نشان از محبّت پدر برای نیکویی فرزند دارد، ولی این به هیچ وجه مهربانی نمودن نیست.

مهربانی از مصدر مهر است که در فرهنگ ایران باستان نام آیینی باستانی بوده و به میترا ( خدای ایران باستان ) نیز اشاره دارد. در فرهنگهای کهن از آن با معانی: آفتاب، خورشید، داغ و سوزان نیز تعریف شده است؛ و در ادبیّات رایج نیز از آن با مفاهیمی چون: لطف، بخشش، مودّت، عطوفت تعریف می‌گردد. حتّی در برخی آثار ادبی از آن به عنوان کیسة زرِ مهر شده نیز یاد شده است.

مهربانی به انجام دادن مهرورزی که یک عمل انتقالی بین دو طرف است اشاره دارد. در تمام این تعاریف اگر بخواهیم به زبانی ساده‌تر بگوییم، مهربانی به غیر از یک حس درونی است و همیشه نشان دهندة یک بخشش آشکار و محسوس به دیگری است.

یک شخص می‌تواند نسبت به دیگری محبّتی نداشته باشد، یا حتّی از او نفرت کند، و یا ملعون داشته و از خود دور نماید، امّا در عین حال می‌تواند نسبت به آن شخص مهربان بوده و بخششهایی به او ارائه دهد. ولی در محبّت موضوع عکس این قضیّه است. یک شخص می‌تواند کسی را شدیداً دوست داشته، او را نزدیک خود نگه داشته، از بودن با او خوش بوده، ولی چیزی به او نبخشد و ندهد. محبّت یک حس نیکویی درونی است.

در کتاب مقدّس گفته شده «خدا محبّت است» و این کاملاً درست است زیرا از رفتار و کلام خدا می‌توان دریافت که او به همه محبّت دارد و مشتاق توبه و بازگشت تمام گمراهان است، امّا قطعاً در بعضی جاها منظور اصلی کلام محبّت نبوده بلکه به مهربانی خدا اشاره داشته که به خاطر عدم درک مترجمان از تفاوت این دو واژه به صورت کلیشه‌وار فقط عبارت محبّت آورده شده است.

 کاش در ترجمه‌های صورت گرفته به مهربانی خدا نیز اشاره می‌شد چون او علاوه بر محبّت، شدیداً مهربان نیز می‌باشد از آن جایی که خود خداوند عیسی مسیح در مدح پدر آسمانی می‌فرماید. «45تا پدر خود را که در آسمان است پسران شوید، زیرا که آفتاب خود را بر بدان و نیکان طالع می‌سازد و باران بر عادلان و ظالمان می‌باراند» (متّی 5 : 45). این یعنی مهربانی خدا.

حال پولس رسول در معرّفی ثمرات روح به هر دو خصوصیّات تأثیرگذار روح‌القدس یعنی”محبّت”و “مهربانی”اشاره کرده است که در یک شخص شکل می‌گیرد.

شخص مهربان بسیار بخشنده و وسیع‌القلب است. حتماً دیده‌اید افراد ایمانداری را که در گذشته، در تمام طول زندگی خود بسیار خسیس بوده‌اند تا جایی که بی‌ارزش‌ترین چیزها را از دیگران دریغ می‌کردند، ولی بعد از تحوّل روحانی که در آنان شکل گرفت، به انسانهایی بسیار بخشنده و مهربان مبدّل شدند. چنین تحوّل عظیمی به ناگاه در هیچ انسانی ایجاد نمی‌گردد مگر به واسطۀ روح‌القدس.

از سری درسهای کوتاه

«حلم»

یکی از ثمرات روح‌القدس حلم است:

 

حلم یا همان بردباری به معنی تاب، تحمّل، حوصله، شکیبایی، صبوری و طاقت است. می‌دانید که خداوند فوق‌العاده صبور دیر غضب و کثیرالاحسان است. اگر به اهانت و کفرگویی که دنیا و نسل بشر پیوسته به او می‌کند دقّت کنید چیزی جز صبر و شکیبایی از سوی خداوند در برابر این همه بی‌انصافیها نمی‌بینید.

روح‌القدس وقتی در کسی ساکن شود، این طبعِ خاص او نیز در شخص مسح شده شکل می‌گیرد و آن شخص ناخواسته و غیر ارادی به شخصی بسیار صبور و پر تحمّل در برابر مصیبتها و جفاهای دیگران تبدیل می‌گردد. مهم نیست تا پیش از آن چه قدر شخصی خشمگین و تندخو بوده؛ بعد از تعمید روح هر شخصی به انسانی بردبار تبدیل می‌شود.

چنین بردباری نه تنها در خصوص ناملایمات بلکه در ارتباط با وعده‌های خداوند نیز در شخص شکل می‌گیرد و او را بسیار صبور و پر تحمّل در انتظار رسیدن زمان وعده‌های خداوند نگه می‌دارد.

از سری درسهای کوتاه

«پرهیزکاری»

یکی از ثمرات روح‌القدس پرهیزکاری است: 

 

پرهیزکاری در معنی عام کلمه به مفهوم: پارسایی، پاکدامنی، تقوا، خویشتن‌داری و ورع است. پرهیزکار به شخصی می‌گویند که از کلام خدا عدول نمی‌کند و از هر آن چه ناشایست است دوری می‌نماید.

به طور خاص یک خصومت بین پرهیزکاری و گناه است. در پیغامی که در مژدۀ خوش انجیل است آموختید که هیچ انسانی نمی‌تواند از گناه دوری بجوید مگر به قوّت روح‌القدس.

اساساً سکونت روح‌القدس در هر فردی، بین او و گناهان یک نوع خصومت و دوری را ایجاد می‌کند. یک شخص تنها به واسطۀ تعمید روح‌القدس فرزند خدا می‌شود، و از آن جایی که هرگز در خدا گناه نیست، فرزندان او نیز از گناه مبرّا می‌باشند و از آن دوری می‌کنند. یوحنّای رسول در این خصوص می‌فرماید: «18و می‌دانیم که هر که از خدا مولود شده است، گناه نمی‌کند بلکه کسی که از خدا تولّد یافت، خود را نگاه می‌دارد و آن شریر او را لمس نمی‌کند» ( اوّل یوحنّا 5 : 18 ).

امّا این پرهیزکاری فقط در زیر سایۀ حضور روح‌القدس در هر شخصی به معنی واقعی شکل می‌گیرد و در غیر این صورت، با هویدا شدن گناه در کسی می‌توان چنین حاصل نمود که وی تعمید روح‌القدس را ندارد.

از سری درسهای کوتاه

«نیکویی»

یکی از ثمرات روح‌القدس نیکویی است: 

 

کیست نداند نیکویی چیست؟ و کیست از نیکویی دیدن بیزار باشد؟ همۀ مردم دنیا با مفهوم نیکویی آشنا هستند ولی کسی نیکویی نمی‌کند! به قول داوود نبی که می‌فرماید هیچ کس از مردم دنیا نیکوکار نیست، در حقیقت نیز این گونه اثبات می‌گردد: «11کسی فهیم نیست، کسی طالب خدا نیست.12همه گمراه و جمیعاً باطل گردیده‌اند. نیکوکاری نیست یکی هم نی» ( رومیان 3 : 11 – 12 ).

در پس هر عمل به ظاهر نیکوکارانه‌ای اگر خوب دقّت کنید، همیشه یک منفعت شخصی نیز نهفته است. از مردم دنیا هیچ کسی نیکویی را در ارتباط با یک حرکت صرفاً بشر دوستانه و خیر خواهانه انجام نمی‌دهد. چه اشخاص و انجمنهای خیریّه‌ای که به خاطر روزهای تعطیل، نیازمندان را از خود می‌رانند و هیچ اعتنایی به ایشان نمی‌کنند، چون روز استراحت و تفریح آنان است! و یا تنها در صدد برافراشتن نامشان به عنوان افرادی خیّر وارد صحنه می‌شوند ولی بین نیازمندان با نگاهی نژاد پرستانه تفاوت قائل می‌شوند.

حتّی چه جوامعِ به ظاهر مسیحی که تنها نیکی نمودن را در فرقه و افرادی که به عضویّت آنها می‌پیوندند می‌دانند و هر ایمانداری خارج از تفکّر خود را شیطان‌زاده خطاب کرده و با آنان سر دشمنی و نزاع بر می‌دارند.

هیچ نیکویی جز از آسمان به کسی داده نخواهد شد آن چنان که یعقوب نیز به این شهادت می‌دهد: «16ای برادرانِ عزیز من، گمراه مشوید!17هر بخشندگیِ نیکو و هر بخششِ کامل از بالا است، و نازل می‌شود از پدر نورها، که نزد او هیچ تبدیل و سایة گَردش نیست» ( یعقوب 1 : 16 – 17 ).

پس هرگاه در شخصی، نیکویی خالص از جنس خداوند را دیدید، باید بدانید که او تحت تأثیر روح‌القدس این چنین شده و این ثمرات حضور روح‌القدس در او می‌باشد.