معرّفی نامۀ جوردانو برونو

گردآوری : زوفا رایان
انتشارات کلیسای خداوند عیسی مسیح     
انجمن تحقیقات کتاب مقدّسی رایـان

به نام خداوند عیسی مسیح

جوردانو برونو ( Giordano Bruno )

در این نوبت از معرّفی مشاهیر تاریخ کلیسا به معرّفی جوردانو برونو ( Giordano Bruno )، خواهیم پرداخت.

متولّد 1548 ؛ متوفی 1600

کشیش و فیلسوف و ستاره شناس، ریاضیدان ایتالیایی متولّد نولا در نزدیک ناپل که به خاطر عقایدش که در تضاد با تعالیم کلیسای کاتولیک روم بود گرفتار محاکمه شد. آلبرتوا مارتینز در کتاب خود با عنوان”زنده در آتش”با پیوند دادن محاکمۀ برونو به رویدادهای بعدی از جمله تفتیش عقایدی که از گالیله در سالهای 1616 و 1633 صورت گرفت نشان می‌دهد که چگونه همان تفتیش‌گرانی که برونو را قضاوت کردند، گالیله را نیز به چالش کشیدند.

اگر چه در سال 1517 مارتین لوتر اصلاحات 95 ماده‌ای خود را بر در کلیسای ویتنبرگ کوبیده بود و مرجعیّت پاپ زیر سؤال رفته بود امّا ورود اصلاحات به ایتالیا با شکست مواجه شد و مقامات همیشه آماده بودند تا بدعت‌گذاران را بیابند و آنها را حذف کنند. ماجرای به محاکمه کشیدن برونو را بایست در پس زمینه‌ای از نگرانی کلیسای کاتولیک دید که ادّعاهای مذهبی غیر کاتولیک و یا نظریّه‌های علمی جدید را که آموزه‌های کاتولیک را به چالش می‌کشید به عنوان زنگ خطری برای نابودی خود می‌دیدند.  

به طور خاص یکی از روحانیونی که انتقادی‌ترین گزارشهای تفتیش عقاید برای محکوم کردن گالیله را در 1633 نوشت بلافاصله پس از آن دست نوشته‌ای منتشر نشده نگاشت که در آن گالیله و تمام پیروان کوپرنیک را به دلیل اعتقادتشان در مورد کیهان، وجود جهانهای بسیار و حرکت کردن زمین محکوم کرد. چون حسب مدل بطلمیوسی زمین مرکز عالم است و همه چیز در حال گردش به دور زمین است، کلیسا نیز پس از مدّتی همین مطلب را برداشت و به آموزه‌های خود وارد کرد در نتیجه تاب هیچ نظریّۀ علمی خلاف آموزۀ خود را نداشت.

البتّه گالیله، کِپلر و کوپرنیک می‌گفتند که خورشید مرکز عالم است امّا برونو که در زمان خودش از نظر دانشی بسیار جلوتر بود استدلال می‌کرد که جهان هستی بی‌نهایت است و هیچ مرکزی ندارد و همۀ ستارگان خورشیدهایی کوچک‌تر هستند و خورشید نیز یک ستاره است. او نظریّۀ زمین مرکزی را رد کرده بود از این جهت تفتیش عقاید و محکومیّتی که متوجّه جوردانو برونو شد بیشتر از جهت کیهان شناسی بود تا الهیّات و از این روی می‌توان او را از شهدای علم دانست.

جوردانو برونو که خود را همشهری و خادم جهانیان و”فرزند خورشید و زمین” می‌خواند، پسر یک مرد نظامی بود. او در 1565 وارد صومعۀ دومینیکن شد. به خاطر امتناعش از پرستش مریم با رهبر آن جا درگیر شد و تصاویر قدّیسان را از حجرۀ صومعه حذف کرد. با وجود نگرشهای نامتعارفش در زمان خودش ولی در 24 سالگی به عنوان کشیش منصوب شد با این حال ذوق او برای آزاد اندیشی و مطالعۀ کتب ممنوعه برای او مشکلاتی ایجاد کرد.

 با گزارش دفاع او از بدعت آریان و نسخه‌ای از نوشته‌های ممنوع اراسموس که خودش آن را حاشیه نویسی کرده و در مستراح صومعه مخفی کرده بود، وضعیّت او بسیار حاد گشت. پس با آگاهی از این امر که قرار است علیه او در ناپل کیفرخواستی صادر شود، به ژنو فرار کرد و مدّتی جامۀ مذهبی خود را کنار گذاشت. شواهدی وجود دارد که او در این مدّت به یک کلیسای کالوینیست پیوست. به او یک شمشیر و کلاه و شنل هدیه دادند و با این نوع لباس او دیگر به عنوان یک کشیش شناخته نمی‌شد. امّا در آن جا نیز نتوانست زیاد سکوت پیشه کند و به کار استاد برجسته کالوینیست آنتوان دولافایه ایراد گرفت و بلافاصله دستگیر شد و همین باعث شد که او بداند که کلیسای اصلاحی جدید نیز در عدم تحمّل دست کمی از کلیسای کاتولیک ندارد.

او از حق اعمال آیین مقدّس ( که اجازۀ توبه می‌داد ) محروم شد امّا اندکی بعد دوباره به او این حق اعطا شد و او  بعد از طلب بخشش ژنو را ترک کرد و به پاریس رفت و در آن جا دکترای الهیّات گرفت. همچنین او سعی کرد که دوباره به مذهب کاتولیک برگردد امّا نتوانست از کشیش یسوعی که به او نزدیک شده بود آمرزش دریافت کند.

در آن جا هانری سوّم او را به عنوان سفیر کبیر فرانسه به انگلستان گسیل داشت. او به دربار الیزابت رفت و آمد می‌کرد و با شخصیّتهایی مهمی ارتباط داشت. در همان جا بود که او رسالات خود از جمله”رسالۀ کیهانی”،”دربارۀ اصل علّیّت و وحدت”،”دربارۀ جهانها و عالم بی‌نهایت”را مکتوب کرد.

سپس مدّتی به آلمان رفت و در ویتنبرگ اجازۀ تدریس یافت. در سال ۱۵۹۱ شخصی به نام”جووانی موچینگو”به وی نامه نوشت و از او دعوت کرد به ایتالیا سفر کند و معلّم او شود. در آن زمان او دیگر توسّط لوتری‌ها و کالوینیست‌ها هم مطرود شده بود. به علاوه او شنیده بود که کرسی ریاضیات در دانشگاه پادوآ خالی است و چون به دنبال بستری آکادمیک بود تا نظرات خود را بیان کند پس با همین شوق دوباره به ونیز بازگشت.

او ابتدا به پادوآ رفت جایی که  برای کرسی ریاضیات درخواست داد که با ناموفّقیّت یکسال بعد به گالیله داده شد. پس او در مارس 1592 به مدّت دو ماه معلّم خانۀ موچینگو شد و از آن جایی که نتوانست دربارۀ عقایدش دهان ببند عاقبت همین شخص او را متّهم به کفرگویی کرد و گفت که به گمان او شیطان، برونو را تسخیر کرده است پس او در ونیز دستگیر و گرفتار سازمان تفتیش عقاید مذهبی شد. مسؤول تفتیش او یک الهیدان به نام روبرتو بلارمینو بود.

جوردانو برونو نظر به وحدت وجودی داشت یعنی در اندیشۀ او وحدت روح و طبیعت بود. او خدا را خارج از جهان نمی‌دانست یعنی مفهوم خدا از مفهوم جهان جدا نیست. او واحد است و تمام تضادها در او محو و نابود می‌شود. خدا جوهر طبیعت است. وی روح را عنصر فناناپذیری می‌دانست، منتهی روح و ماده را یکی می‌دانست. او چنین تصوّر می‌کرد که کیهان زنده و دارای روح است و خدا خود را در آن متجلّی می‌سازد. اگر چه برونو قاطعانه بر سر نظرات خود ماند و حتّی حاضر شد سوزانده شود امّا آموزۀ او دربارۀ کثرت جهانها به هیچ وجه منحصر به فرد نبود بلکه پیش‌تر از او کسانی همچون کوپرنیک نیز چنین نظراتی دادند.

او را محکوم به داشتن عقایدی همچون مغایرت با مذهب کاتولیک و همچنین در تضاد با تثلیث و الوهیّت مسیح، و باکره بودن مریم  و ادّعای کثرت جهانها  کردند. عاقبت بعد از هفت سال محاکمۀ طولانی مدّت او  به حکم دادگاه تفتیش عقاید و با موافقت پاپ کلمنت هشتم به عنوان بدعت‌گذار، توبه ناپذیر، لجباز شناخته شده و محکوم به سوزاندن شد.

در 17 فوریه 1600 او به مقامات اجرای حکم تحویل داده شد تا برای اجرای حکم او را به کامپو دی فیوری روم ببرند. در آن جا برهنه‌اش کردند و چون در جواب کسانی که او را تمسخر می‌کردند سکوت نمی‌کرد زبانش را با انبرک گیره زدند و میخ طویله‌ای را از یک سوی فک و گونه‌اش به سوی دیگر فکش داخل کردند سپس او را زنده سوزاندند و خاکسترش را در رودخانۀ تیبر ریختند.

کاردینال پل پوپارد نمایندۀ شورای فرهنگ واتیکان با بیان این که عقاید برونو با اندیشۀ مسیحی ناسازگار بود حامیان برونو را تحریک کرد. او گفت”فکر نمی‌کنم که بتوانید در مورد اعادۀ حیثیت برونو صحبت کنید زیرا هیچ دلیلی ندارد.”او فقط به خاطر اعدام عذرخواهی کرد نه به خاطر رد ایده‌های او. نیویورک تایمز نیز چنین عنوانی را در مقالۀ خود آورد”تکریم بدعت‌گذاری که واتیکان از سوزاندنش پشیمان نیست.”همچنین کاردینال آنجلو سودانو نمایندۀ امور روابط خارجه واتیکان گفت که کلیسا از این که در مورد برونو به خشونت متوسّل شده متأسّف است امّا او عملکرد تفتیش‌گران را محکوم نکرد و اشاره کرد که اندیشۀ برونو با تفکّر مسیحی ناسازگار بود و او بدعت‌گذار شمرده می‌شد.  

  البتّه در این زمینه کلیسای کاتولیک همچنان بر مبرّا بودن خود اصرار داشت و نشنال کاتولیک ریجیستر در مقالۀ خود مسؤولیّت تمامی این کار را به گردن موچینگو جیووانی انداخت:”روشن است که نه کلیسای کاتولیک و نه دومینیکن‌ها هرگز او را به بدعت محکوم نکردند در عوض این مرد سکولاریست خرافاتی ونیزی جیووانی موچینگو بود که امیدوار بود اسرار جادویی برونو را بیاموزد و به ادارۀ تفتیش عقاید دروغ گفت و او را به امور شنیع متّهم کرد.”

مایکل وایت بر اساس داستان زندگی جوردانو برونو کتابی به نام پاپ و مرد مرتد نوشته است که به فارسی نیز برگردانده شده‌است. 

منابع

Aquilecchia.Giovanni.(2024).Encyclopedia Britannica .History&Society

https://www.britannica.com/biography/Girdano-Bruno

O’connor.J J.Robertson.E F.(2002)Girdano Bruno

http://mathshistory.st-andrew.ac.uk/Biography/Bruno-Girodano/

RNS Blog Editors.(2000).Girodano Bruno’s Heresy.2000 Religion News Service

https://religionnews.com/2000/01/01/news-feature-four-centuries-later-vatican-still-condemns-girodano-brunos-he/

Lockwood.Robert p.(2009).Giordano Bruno: How fact becomes Anti-Catholic Fiction

https://www.catholic.com/magazine/print-edition/how-fact-becomes-anti-catholic-fiction

Stanley.Alessandra.(2000).Honoring a Heretic Whom Vatican Regrets Burning. The New York Times

https://www.nytimes.com/2000/02/18/word/honoring-a-heretic-whom-vatican-regrets-burning.html

Stegnaro.Angelo(2020).The Truth About Girdano Bruno.National Catholic Register

https://www.ncregister.com/blog/the-truth-about-giordano-bruno