معرّفی و شناخت کتاب مقدّس از سه زاویه و دیدگاه:
کتاب مقدّس را میتوان از سه زاویه و دیدگاه مورد بررسی قرار داد:
1- معرّفی، شناخت و مطالعۀ آن؛
2- بررسی و تحقیق در اعتبار و سندیّت آن؛
3- اتّهامات وارده و پاسخ به اتّهامات آن؛
وقتی خدا اراده نمود با ایجاد دورهای نو، شریعت را ارزانی دارد و حسب آن دنیا را به گناه ملزم سازد، هم زمان با اوّلین عهد و شریعتی که عطا نمود فرمان بر مکتوب نمودن کلامش داد و موسی اوّلین نویسندۀ کلام خدا بود که این حکم را از خدا دریافت نمود: «27و خداوند به موسی گفت: این سخنان را تو بنویس، زیرا که به حسب این سخنان، عهد با تو و با اسرائیل بستهام.28و چهل روز و چهل شب آن جا نزد خداوند بوده، نان نخورد و آب ننوشید و او سخنان عهد یعنی ده کلام را بر لوحها نوشت» ( خروج 34 : 27 – 28 ). پس از آن تمام کلام خدا که بر انبیا نازل میشد و وقایع قوم به طور دقیق مکتوب و نگهداری گردید. به این مجموعه نوشتهها، کتب مقدّس یا کتاب مقدّس گفته میشود.
کتب مقدّس نامههای سرگشادۀ خدا برای تمام اعصار بشری است. با آن که به واسطۀ یک قوم گردآوری و به وقایع مرتبط به آن قوم میپردازد امّا آن قوم نماد و سایهای است از برگزیدگان خدا از میان تمام اقوام دنیا برای حیات ابدی، و روی سخن این کتب با تمام امّتهای دنیا است نه تنها یک قوم.
کتاب مقدّس نه تنها یکی از طُرُق ارتباطی خدا، بلکه محکمترین، موثّقترین و تنها مرجع در دسترس به جهت شناخت و دانستن ارادة خدا برای بشر است.
کتب مقدّس متشکّل از 66 کتاب، صحف نبوّتی و نامههای رسولان عیسی مسیح است که توسّط برگزیدگان خاص خدا به رشتۀ تحریر در آمده. تمام این مکتوبات امروزه در یک کتاب بزرگ و واحد به نام کتاب مقدّس و در دو دسته تقسیم بندی شده که در بر گیرندۀ دو دورۀ زمانی از منظر کتب مقدّس است: 1- عهد عتیق؛ 2- عهد جدید.
مقدّس یعنی چه؟ و چرا به این کُتب، مقدّس گفته میشود؟
“مقدّس”در لغت به معنی”پاک، پاکیزه، منزّه و بیلکّه”است. که این صفت، گویای یک کاملیّتِ مطلق و خالص میباشد. صفتی که تنها خاص خدا بوده و هست، چون که تنها در ذات او هیچ مرکّبی وجود ندارد؛ از آن جایی که او ابتدا و پیش از ابتدای وجودیّت تمام عالم هستی، یگانه حیاتِ وجودی بوده و غیر از او کسی مصوّر نبوده؛ کلام خدا نیز که از وجودیّت ذات الهی او صادر شده نیز به همین قِسم، مقدّس میباشد؛ یعنی این که در کلام خدا نیز هیچ ترکیبی از سخنان غیر وجود ندارد و صرفاً کلام خدا است، چون به فرمان و الهام مستقیم خدا نگاشته شده است.
پولس، رسولِ عیسی مسیح در خصوص الهامی بودن کتب مقدّس چنین شهادت میدهد: «16تمامي كتب از الهام خدا است و به جهت تعليم و تنبيه و اصلاح و تربيت در عدالت مفيد است،17تا مرد خدا كامل و به جهت هر عمل نيكو آراسته بشود» ( دوّم تیموتاؤس 3 : 16 – 17 ).
پطرس، رسولِ عیسی مسیح نیز در تأیید قدّوسیّت کتب مقدّس چنین بیان میدارد: «20و اين را نخست بدانيد كه هيچ نبوّتِ كتاب از تفسير خود نبي نيست.21زيرا كه نبوّت به ارادۀ انسان هرگز آورده نشد، بلكه مردمان به روحالقدس مجذوب شده، از جانب خدا سخن گفتند» ( دوّم پطرس 1 : 20 – 21 ).
ارادۀ خدا از ابتدا چنین بود که کلام او به عنوان تنها مرجع برای بشر، در تمامی ادوار تاریخ مکتوب و مقدّس ( پاکیزه و منزّه ) بماند. از این رو به ناقِلان کلام خود نیز امر نموده تا سخنان او را بنویسند.
به طور مثال:
و نیز اگر کلام یا رؤیایی میداد که نمیبایست مکتوب شود، از ابتدا به آن اجازۀ مکتوب شدن نمیداد، چه رسد به آن که بگذارد تا انسانی به کلامش دست ببرد و تقدّس آن را باطل سازد! و آن را حذف یا تحریف نماید!
چنان که به دانیال نبی اعلام گردید: «4امّا تو اي دانيال كلام را مخفي دار و كتاب را تا زمان آخر مُهر كن …» ( دانیال 12 : 4 ).
و یوحنّای رسول نیز چنین شهادت میدهد: «4و چون هفت رعد سخن گفتند، حاضر شدم كه بنويسم. آنگاه آوازي از آسمان شنيدم كه ميگويد: آن چه هفت رعد گفتند مُهر كن و آنها را منويس» ( مکاشفه 10 : 4 ).
بیان نمودن این که کلام خدا مورد دستبرد قرار گرفته و عدّهای آن را تغییر داده یا حذف نمودهاند، به مفهوم آن است که آشکارا تقدّس کلام را باطل کرده و خدا را در حفاظت از کلام خود ناتوان دانسته باشیم! این سخن بدان معنی است که کاملیّت و قادر مطلق بودن خدا را نفی نموده و او را چون بشر خلق شدۀ خود ناتوان انگاشته باشیم! خدایی که کامل و قادر مطلق نباشد، نمیتواند پاکیزه و منزّه و بدون لکّه باشد، نهایتاً مقدّس خواندن او نیز خطا خواهد بود!
خود خدا بارها در خصوص قدّوسیّت خود اعلام داشته: «44… مقدّس باشيد، زيرا من قدّوس هستم …» ( لاویان 11 : 44 ).
و در خصوص اعتبار و دست نخورده بودن کلام خود نیز اعلام میدارد: «31آسمان و زمین زایل میشود، لیکن کلمات من هرگز زایل نشود» ( مرقس ۱۳ : ۳۱ ).
در نزد خدای قادر مطلق، نابود شدن جهانِ پر عظمتی که متشکّل از کهکشانها، منظومات، ستارگان، سیّارات و قمرهای فراوانی است که هنوز بشر در شناخت ذرّهای از آن ناتوان و عاجز مانده، بسیار سهلتر است تا این که اجازه دهد تنها نقطهای از سخنان او حذف گردد! از این رو با قدرت میفرماید: «17لیکن آسانتر است که آسمان و زمین زایل شود، از آن که یک نقطه از تورات ساقط گردد» ( لوقا 16 : 17 ).
در طول تاریخ هرگاه کسی قصد از بین بردن کلام خدا را داشت با واکنش سریع و متقابل خداوند مواجه شده، مثلاً:
در کتاب خروج از باب 20 به بعد چنین مکتوب است که خداوند احکام را به همراه ده فرمان که مکتوب بر دو لوح سنگی بوده و نوشتة آن صنعت دست خدا بود ( خروج 32 : 16 ) به موسی داد، موسی در هنگام مراجعت از حضور خدا به نزد قوم، وقتی مجسّمۀ گوسالۀ طلایی و رقص کنندگان قوم را میبیند از شدّت خشم لوحها را زیر کوه انداخته و میشکند ( خروج 32 : 19 ). در ادامه میخوانیم که خداوند باری دیگر به موسی امر میکند تا دو لوح سنگی دیگر مثل آن اوّلین بتراشد تا خدا آن سخنانی را که در لوحهای اوّل نوشته بود را بر این لوحها مجدّداً بنویسد ( خروج 34 : 1 ).
باز در کتاب ارمیای نبی در باب 36 میخوانیم که کلام خداوند بر ارمیای نبی نازل شده گفت: «2طوماري براي خود گرفته، تمامي سخناني را كه من دربارۀ اسرائيل و يهودا و همۀ امّتها به تو گفتم از روزي كه به تو تكلّم نمودم يعني از ايّام يوشيا تا امروز در آن بنويس» ( ارمیا 36 : 2 ). این طومار وقتی در نزد یهویاقیم پادشاه یهود خوانده شد، او تمامی طومار را در آتشی که در منقل افروخته بود سوزاند: «21و پادشاه، يهودي را فرستاد تا طومار را بياورد و يهودي آن را از حجرۀ اليشاماع كاتب آورده، در گوش پادشاه و در گوش تمامي سروراني كه به حضور پادشاه حاضر بودند خواند.22و پادشاه در ماه نهم در خانۀ زمستاني نشسته و آتش پيش وي بر منقل افروخته بود.23و واقع شد كه چون يهودي سه چهار ورق خوانده بود، پادشاه آن را با قلم تراش قطع كرده، در آتشي كه بر منقل بود انداخت تا تمامي طومار در آتشي كه در منقل بود سوخته شد» ( ارمیا 36 : 21 – 23 ). امّا کلام خداوند بعد از آن که پادشاه طومار را سوزانید به ارمیا نازل شد و امر فرمود: «28طوماري ديگر براي خود بازگير و همۀ سخنان اوّلين را كه در طومار نخستين كه يهوياقيم پادشاه يهودا آن را سوزانيد بر آن بنويس» ( ارمیا 36 : 28 ).
خدا به کلام خودش چنان تعصّبی دارد که به متجاوزان آن چنین هشدار میدهد: «18زيرا هر كس را كه كلام نبوّت اين كتاب را بشنود، شهادت ميدهم كه اگر كسي بر آنها بيافزايد، خدا بلاياي مكتوب در اين كتاب را بر وي خواهد افزود.19و هرگاه كسي از كلام اين نبوّت چيزي كم كند، خدا نصيب او را از درخت حيات و از شهر مقدّس و از چيزهايي كه در اين كتاب نوشته است، منقطع خواهد كرد» ( مکاشفه 22 : 18 – 19 ). این اخطار به کسانی است که در بیان کلام خدا از خود چیزی بر آن بیافزایند یا در بیان قسمتهایی از کلام خدا که در وقتش میبایست ادا شود کوتاهی نمایند.
کتب عهد عتیق به لحاظ نوع نگارش شامل چه عناوینی میباشد؟
کتب عهد عتیق که شامل 39 عنوان میباشد، از اوّلین و قدیمیترین کتابِ کتب مقدّس یعنی تورات ( شامل پنج کتاب به نامهای: پیدایش، خروج، لاویان، اعداد و تثنیّه است. ) که حدود 3400 سال قبل ( حدوداً 1400 سال قبل از میلاد مسیح )، توسّط موسی نوشته شده، شروع میشود؛ و با آخرین نوشته از ملاّکی نبی، در حدود 2400 سال قبل ( حدوداً 400 سال قبل از میلاد مسیح )، به پایان میرسد. یعنی این کتب در فاصلۀ زمانیِ حدوداً 1000 سال نوشته شدهاند. کتب عهد عتیق مورد پذیرش و مرجعِ یهودیان و مسیحیان جهان است.
محتوا و مطالب عهد عتیق به طور كلّی عبارت است از: چگونگی پیدایش جهان هستی؛ خلقت آدم و حوّا، گناه و رانده شدن آنان از باغ عدن، محکومیّت و چیرگی مرگ و لعنت بر زندگی انسانها، و طرح و نقشۀ خدا برای نجات بشر؛ تاریخ مقدّس قوم اسرائیل؛ احكام و شریعت موسی؛ وحیها و نبوّتهای انبیا؛ سرودههای روحانی؛ و حكمت الهی.
کتب عهد عتیق را به لحاظ نوع نگارش میتوان به چهار دسته تقسیم نمود:
کتاب تورات: پنج کتب اوّل عهد عتیق یعنی ( پیدایش، خروج، لاویان، اعداد و تثنیّه )، با نام”تورات”معروف میباشند؛ که توسّط موسی نگاشته شدهاند. در این پنج كتاب، از پیدایش عالم هستی؛ خلقت آدم و حوّا و چگونگیِ گناه و رانده شدن آنها از باغ عدن؛ محکومیّت و چیرگی مرگ و لعنت بر زندگی انسانها و طرح و نقشۀ خدا برای نجات بشر؛ گسترش و ایجاد نسلها و قومها و زبانها؛ زندگی و طوفان نوح؛ زندگی ابراهیم، اسحاق، یعقوب و یوسف؛ زندگی موسی و رهایی قوم بنیاسرائیل از مصر؛ کارهای عظیم و همراهی خدا با قوم بنیاسرائیل؛ اعطای ده فرمان خدا و احکام و شریعت داده شده به موسی؛ و … سخن گفته شده است.
کتابهای تاریخی: دوازده كتاب بعدی عهد عتیق، یعنی ( یوشع، داوران، روت، اوّل سموئیل، دوّم سموئیل، اوّل پادشاهان، دوّم پادشاهان، اوّل تواریخ، دوّم تواریخ، عزرا، نحمیا، استر ) میباشد، که از یوشع تا استر، به شرح رویدادهای تاریخی قوم اسرائیل میپردازد. این رویدادها از ورود این قوم به سرزمین موعود تحت رهبری یوشع، جانشین موسی آغاز میشود. و با شرح وقایع و دورههای مختلفی که قوم اسرائیل طی میکند ادامه مییابد، از جمله برگزیده شدن مردان و زنانی از سوی خدا به عنوان”داور”برای قوم اسرائیل تا قبل از شکلگیریِ پادشاهی در اسرائیل.
انتخاب پادشاه برای قوم اسرائیل به اصرار فراوان خود قوم بود، که اوّلین پادشاه منتصب آنان شاؤل نام داشت و پس از آن داوودِ نبی که پادشاهیِ بزرگی برای اسرائیل بنا نمود. پس از او فرزندش سلیمان که خانهای برای خدا در اورشلیم ساخت و … ( پادشاهان قوم اسرائیل پس از سلیمان، اکثراً مردانی فاسد و خطاكار بودند. از این رو سرانجام خدا این قوم را مجازات كرد و در حدود 2600 سال پیش، ایشان را به دست پادشاه بابل به اسارت فرستاد. ) و شرح وقایعی که بر قوم اسرائیل در زمان اسارت گذشت و همچنین چگونگی رهایی آنان از این اسارت و حرکت برای بازسازی معبد که پس از هفتاد سال، طبق پیشگویی ارمیای نبی، این قوم به دست كورش پارسی آزاد شدند و به سرزمین خود بازگشتند و به مرمّت شهر اورشلیم و بازسازی معبد بزرگ سلیمان پرداختند.
کتابهای شعر و حکمت: پنج كتاب بعدی یعنی ( ایّوب، مزامیر، امثال سلیمان، جامعه، غزل غزلهای سلیمان ) به صورت اشعار و حكمت گفته شده است. این كتابها شامل مزامیر داوود و سایر مردان خدا است كه سرودههای روحانی قوم اسرائیل را تشكیل میدهد. كتاب ایّوب جزو كتب حكمت است كه آن نیز در اصل به صورت شعر نوشته شده. كتاب امثال، جامعه، و غزل غزلها، منسوب به سلیمان میباشد و حاوی امثال و حكمت و اشعار تغزّلی است.
نوشتههای انبیا: هفده كتاب آخر یعنی ( اشعیا، ارمیا، مراثی ارمیا، حزقیال، دانیال، هوشع، یوئیل، عاموس، عوبدیا، یونس، میکاه، ناحوم، حبقّوق، صفنیا، حجَّی، زکریّا، ملاّکی ) از نوشتههای انبیای یهود است. در این كتابها پیامهای هشدار یا تسلّی خدا برای مقاطع خاصی از تاریخ بنیاسرائیل ثبت شده است. علاوه بر این، پیشگوییهای متعدّدی نیز در مورد حكومت خدا و مسیحای موعود در آنها وجود دارد.
کتب عهد جدید به لحاظ نوع نگارش شامل چه عناوینی میباشد؟
کتب عهد جدید که شامل 27 عنوان میباشد، از انجیل متّی که در بین سالهای 70 تا 80 میلادی توسّط متّی، رسول عیسی مسیح نگاشته شده، شروع میگردد. و با کتاب مکاشفه که در حدود بین سالهای 90 تا 95 میلادی توسّط یوحنّا، رسول عیسی مسیح در دوران جفا بر کلیسا و به هنگام تبعید در جزیرهای به نام پَطمُس نگاشته شده، به پایان میرسد.
نگارش عهد جدید از حدود سال 50 میلادی آغاز شد. طبق نظر محقّقین، نخستین جزئی از عهد جدید كه نوشته شد، احتمالاً رسالۀ اوّل پولسِ رسول به كلیسای تسالونیكی ( واقع در یونان امروزی ) است. آخرین كتاب عهد جدید، یعنی مكاشفۀ عیسی مسیح نیز احتمالاً در حدود سال 90 میلادی نوشته شده است. به این ترتیب نگارش عهد جدید حدود 40 سال به طول انجامیده است. به عهد جدید”انجیل عیسی مسیح”نیز گفته میشود که مرجع و خاص مسیحیان میباشد.
کتب عهد جدید را به لحاظ نوع نگارش میتوان به چهار دسته تقسیم نمود:
اناجیل چهارگانه: شامل چهار انجیل ( انجیل متّی، انجیل مرقس، انجیل لوقا و انجیل یوحنّا ) است که به شرح زندگی عیسی مسیح، کارهای عجیب او، تعالیم استثنایی او، شخصیّت منحصر به فرد او، مصلوب شدن او، قیام او از مردگان و عروج او به آسمان میپردازد.
کتاب اعمال رسولان: پنجمین کتاب عهد جدید ( اعمال رسولان ) است که نویسندۀ آن لوقا، همان نگارندۀ انجیل لوقا است که به شرح احوال و کارهای رسولان عیسی مسیح پس از عروج مسیح به آسمان میپردازد. در این كتاب چگونگی گسترش تدریجی پیام مسیح از اورشلیم تا سرزمینهای مجاور و از آن جا تا قلب امپراطوری روم، به اختصار تشریح شده است. در این کتاب از شهرها و قریّههای بسیاری با ذکر محدودۀ جغرافیایی آنها در زمان گذشته نام برده شده است.
رسالات ( نامهها ): که شامل 21 رساله یعنی ( رومیان، اوّل قرنتیان، دوّم قرنتیان، غلاّطیان، افسسیان، فیلیپیان، کولسیان، اوّل تسالونیکیان، دوّم تسالونیکیان، اوّل تیموتاؤس، دوّم تیموتاؤس، تیطس، فلیمون، عبرانیان، یعقوب، اوّل پطرس، دوّم پطرس، اوّل یوحنّا، دوّم یوحنّا، سوّم یوحنّا، یهودا ) میباشد که نامههای رسولان برگزیدۀ عیسی مسیح است. سیزده رساله از پولس، یک رساله از نویسندهای ناشناس ( که حسب عقیدۀ عموم، نویسندۀ این رساله نیز پولس میباشد. )، یک رساله از یعقوب، دو رساله از پطرس، سه رساله از یوحنّا و یک رساله از یهودا میباشد. که این رسالهها، نامههایی هستند كه به كلیساهای مختلف نوشته شدهاند تا آنها را راهنمایی و مشكلاتشان را برطرف نمایند.
کتاب مکاشفه: ( کتاب مکاشفه عیسی مسیح )، آخرین كتاب عهد جدید است. این كتاب شرح رؤیایی است كه خداوند به یوحنّای رسول، نویسندۀ انجیل یوحنّا و رسالههای اوّل و دوّم و سوّم یوحنّا، نشان داد تا مسیحیان را از امور آیندۀ دنیا و حتّی از وقایعِ هزارۀ هفتم جهان و پایان دنیا تا جهان ابدی آگاه سازد.
کتاب مقدّس بر خلاف برداشتِ بسیاری که تا کنون آن را نخواندهاند، نه تنها یک کتاب صرفاً شریعت گونه نیست، بلکه خدا برای بیان منظور اصلی خود در نگارش کتاب مقدّس، از طرق مختلفِ کتابتی استفاده کرده؛ به گونهای که وقتی کسی کتاب مقدّس را در دست میگیرد و آن را ورق میزند، آن را کتابی همه بُعدی میبیند.
در کل میتوان گفت که به گونهای نگاشته شده که تمامی اقشار جامعه را به طرق گوناگون مورد خطاب قرار داده که بگوید حامل پیغامی بسیار مهم و حیاتی برای همگان است و به هر طریقی که شده همگان باید از آن مطّلع گردند و نمیبایست احدی از شنیدن آن محروم بماند! به راستی کتابی است عجیب!
کتاب مقدّس دارای چه ویژگیهای میباشد؟
1- کتاب مقدّس در طول 1500 سال به رشتۀ تحریر درآمده است که از حدود 3400 سال پیش ( حدوداً 1400 سال قبل از میلاد مسیح ) شروع و تا حدود 1900 سال پیش ( بیش از 95 سال پس از میلاد مسیح )، نگارش آن ادامه داشت.
2- کتاب مقدّس در سبکهای مختلف ادبی به نگارش درآمده است که عبارتند از: احکام و شریعت، روایت تاریخی، شعر، سرود، داستان عاشقانه، رسالۀ تعلیمی، مکاتبات شخصی، خاطره نویسی، هزلیات، زندگی نامه، نبوّت و پیشگویی، مَثَل و حکایت و تمثیل.
3- کتاب مقدّس در نقاط مختلف به نگارش درآمده است. مثلاً: توسّط موسی در بیابان؛ توسّط ارمیا در سیاه چال؛ توسّط دانیال در دامان طبیعت و در فقر؛ توسّط پولس در زندان؛ توسّط لوقا در حین سفر؛ و توسّط یوحنّا به هنگام تبعید در جزیرۀ پطمس.
4- کتاب مقدّس کتابی نبوّتی است؛ نبوّت به معنی اخبار کردن، پیشگویی کردن و آگاهی دادن است. حدود 25 درصد از مطالب کتاب مقدّس نبوّتی است که در آن حدود 1800 پیشگویی در خصوص موضوعات مختلف وجود دارد، و بیش از 300 پیشگویی آن مربوط به عیسی مسیح در خصوص چگونگی تولّد او، شخصیّت او، کارها و تعلیمات او، معجزات او، چگونگی نحوۀ کشته شدن و قیام او از مردگان و عروج او به آسمان است.
5- کتاب مقدّس کتابی همه بُعدی است. در کتاب مقدّس به حدود 700 موضوع مختلف پرداخته شده است. موضوعاتی بحث برانگیز نظیر: ازدواج، طلاق، ازدواج مجدّد، همجنسگرایی، زنا، تربیت فرزندان، علوم گوناگون، اطاعت از مراجع قانونی، راستگویی، دروغگویی، حکمت، شریعت، ماهیت خدا و …. که تمام نویسندگان کل کتاب مقدّس به این موضوعات به شکل هماهنگ میپردازند که این میزان از هماهنگی حیرت انگیز است.
6- کتاب مقدّس در سه قارّۀ آسیا، اروپا و آفریقا به نگارش درآمده است.
7- کتاب مقدّس به سه زبان عبری، آرامی، و زبان یونانی نوشته شده است.
1- تمام نویسندگان کتاب مقدّس، در راستای نسل اسحاق و از قوم بنیاسرائیل بودهاند.
2- کتاب مقدّس توسّط 40 تا 45 نویسنده در طول دورههای مختلف تاریخ نوشته شده است. نویسندگان کتاب مقدّس با یک دیگر هیچ نسبتی نداشتند و هر کدامشان به واسطۀ صدها سال فاصلۀ زمانی و صدها کیلومتر فاصلۀ مکانی از یک دیگر جدا بودند، ولی در انتها میبینیم همۀ این کتاب دارای یک انسجام و یکپارچگی فوقالعادهای است به طوری که هر کدام از نویسندگان با این که هیچ وقت هم دیگر را ندیده بودند امّا کلام خدا را به گونهای مکتوب میکردند که ابتدای هر کتاب جدید از ادامۀ کتاب قبلی شروع میشود. که نشان دهندۀ این است که نویسندۀ اصلی این کتاب خود خدا است.
3- نویسندگان کتاب مقدّس از طبقات مختلف اجتماع بودهاند. مانند موسی که رهبر سیاسی مذهبی که در عالیترین مراکز آموزشی تربیت یافته بود؛ داوود پادشاه که شاعر، موسیقیدان، چوپان و یک جنگاور بود؛ عاموس که چوپان بود، یوشع که فرماندۀ لشکر بود، دانیال که نخست وزیر بود، سلیمان که پادشاه و فیلسوف بود، لوقا که طبیب بود، پطرس که ماهیگیر بود، متّی که باجگیر و خراجگزار بود، پولس که معلّم شریعت یهود بود، مرقس که کاتب و منشی پطرس بود و …
4- نویسندگان کتاب مقدّس در حالات خلقی متفاوت دست به نگارش زدهاند. برخی در حالی که در اوج و شادی بودند، برخی در حالی که در غم و ناامیدی، برخی در حالی که از اطمینان و یقین برخوردار بودند و برخی با سردرگمی و شک دست و پنجه نرم میکردند.
آیا میدانید کتاب مقدّس به چند زبان ترجمه و به نگارش درآمده است؟
الف ) زبان عبری؛ عبری زبان قوم اسرائیل و نیز زبانی است که تقریباً کل عهد عتیق به آن زبان نوشته شده است. زبان عبری پر از تصاویر و حرکات بدن است. در این زبان افعال علاوه بر صرف شدن به تصویر نیز کشیده میشوند. این زبان همچون تابلو نیست بلکه مانند تصاویری است متحرّک. عبارات عبری چون”برخاست و برفت”یا”دهان خود را گشوده … گفت”و یا”چشمان خود را بلند کرد و دید”که به فراوانی به کار رفتهاند و نشان دهندۀ قدرت تصویری زبان عبری است.
ب ) زبان آرامی؛ آرامی زبان رایج در خاورمیانه تا زمان اسکندر کبیر بود و بین قرن ششم تا چهارم پیش از میلاد مورد استفاده بوده است. فصلهای دوّم تا هفتم کتاب دانیال و بیشتر قسمتهای فصلهای چهارم تا هفتم عَزرا به زبان آرامی نگاشته شدهاند. در عهد جدید نیز در چند جای محدود زبان آرامی به کار رفته است که از این میان برجستهترین مورد، فریاد عیسی بر صلیب بود که فرمود: «46و نزديك به ساعت نهم، به آواز بلند صدا زده گفت: ايلي ايلي لَما سَبَقْتِني. يعني الهي الهي چرا مرا ترك كردي» ( متّی 27 : 46 ).
پ ) زبان یونانی؛ یونانی زبانی است که تقریباً تمامی عهد جدید بعد آن نوشته شده است. همان گونه که در زمان معاصر، زبان انگلیسی به زبان بینالمللی تبدیل شده است، زبان یونانی نیز زبان بینالمللی مورد استفاده در زمان مسیح بود.
کتاب مقدّس یا بخشهایی از آن به بیش از 2200 زبان از 6500 زبان موجود در دنیا ترجمه شده است. کتاب مقدّس یکی از نخستین کتابهای بزرگی بوده است که ترجمه شده است. و اوّلین بار در حدود سال 250 پیش از میلاد عهد عتیق که به زبان عبری بوده نگاشته شده بود به زبان یونانی ترجمه شد و نام سپتواجینت (Septuagint، یعنی هفتاد) بر آن نهاده شد.
چرا تمامی نویسندگان کتاب مقدّس از قوم بنیاسرئیل میباشند؟
تمام نویسندگانِ کتاب مقدّس از قوم بنیاسرائیل بودند. این امر نشان دهندۀ آن است که خدا دارای نقشهای بسیار مهم بوده که میبایست ابتدا زمینۀ لازم را برای اجرای نقشۀ خود آماده کند. همان گونه که یک نقّاش برای زدن یک نقش، در ابتدا باید یک بومِ نقّاشیِ مناسب برای خود مهیّا کند، خدا نیز برای اجرای نقشۀ خود نیاز به یک بومِ نقّاشی ( قومی خاص و مناسب برای خود ) داشت.
برای ترسیم یک نقش نمیتوان قسمتی از آن را روی پارچه، قسمتی را روی پوست و قسمتی را روی کاغذ ترسیم کرد. یک نقش، تنها روی یک جنسِ بومِ نقّاشی است که مفهوم پیدا نموده و پایدار و ثابت میماند. از این روی خدا کلام خود را در بین اقوام گوناگون نریخت بلکه قومی برای خود برگزید و سپس کلام خود را در این قوم جاری ساخت تا نقشۀ خود را بینقص به انجام رساند. در این خصوص خود خداوند از زبان اشعیای نبی، قوم را چنین مخاطب میسازد: «10يهوه ميگويد كه شما و بندۀ من كه او را برگزيدهام شهود من ميباشيد …» ( اشعيا 43 : 10 ).
در کتاب مقدّس، بارها مکتوب گردیده است که: «به گواهي دو سه شاهد، هر سخن ثابت خواهد شد.» با این حکم، خدا اعلام داشته که برای تأیید هر سخن میبایست شهودی بر درستی و اصالت آن شهادت دهند. از این روی او نیز سخنان خود را به زبان چند شخص و نه یک شخص اعلام نموده است، و در عمل شاهدان بسیاری برای کلام خود آورده. و در ضمن عدد چهل نشان از پختگی و رسیدگی نیز دارد.
نویسندگان کتاب مقدّس، شاهدان خدا بر کلام او هستند. خدا توسّط 40 تا 45 نویسنده از ابتدای عالم تا انقضای آن را اخبار نموده و آن چه را که باید بشر میدانست را به کمال رسانده است. در زیر به برخی از شهادات نویسندگان کتاب مقدّس در این خصوص اشاره میگردد:
ارادۀ خدا چنین بود که به این طریق به بشر آگاهی دهد تا هر سخنی که به او نسبت داده میشود، باید توسّط شاهدانی دیگر از او ( انبیا و نویسندگان کتاب مقدّس ) تأیید و اعلام گردد. و در این خصوص بر خلاف بسیاری از مذاهب، که به پیروان خود اجازۀ تفتیش و زیر و رو کردن کتب مذهبی را نمیدهند، خداوند صراحتاً از ما میخواهد که: «38كتب را تفتيش كنيد، زيرا شما گمان ميبريد كه در آنها حيات جاوداني داريد و آنها است كه به من شهادت ميدهد» ( یوحنّا 5 : 38 ). به راستی کتابی که در او هیچ جای شک و ابهامی نیست و تماماً به الهام خدا است، هر چه قدر آن را زیر و رو کنید، چیزی جز حقیقت و خود خدا از آن بیرون نمیآید زیرا تماماً کلامِ مکتوبِ خدا است.
هر موضوعی در کتاب مقدّس، چندین بار و توسّط چندین تن به آن شهادت داده شده. به طور مثال: موسی در کتاب پیدایش ( 2400 سال قبل از میلاد مسیح ) در خصوص ربوده شدن و به آسمان رفتن خنوخ توسّط خدا، چنین میگوید: «23و همۀ ايّام خنوخ، سيصد و شصت و پنج سال بود.24و خنوخ با خدا راه ميرفت و ناياب شد، زيرا خدا او را برگرفت» ( پیدایش 5 : 23 – 24 ). در این آیات اعلام شد، خنوخ بدون آن که طعمِ مرگ را بچشد به نزد خدا رفت. و نویسندۀ رسالۀ عبرانیان ( نیمۀ دوّم قرن اوّل میلادی )، بیش از 1400 سال بعد از آن، باز شهادت داده و این گفتۀ کتاب پیدایش را تأیید میکند: «5به ايمان خنوخ منتقل گشت تا موت را نبيند و ناياب شد چرا كه خدا او را منتقل ساخت زيرا قبل از انتقال وي شهادت داده شد كه رضامندي خدا را حاصل كرد» ( عبرانیان 11 : 5 ).
قابل توجّه این که، این نویسندگان هم عصر نبودهاند، بلکه به واسطۀ صدها سال فاصلۀ زمانی و صدها کیلومتر فاصلۀ مکانی از یک دیگر دور بودند.
تمام نویسندگانِ کتاب مقدّس بر یک ایمان بودهاند، و نه تنها نوشتۀ دیگری را رد، باطل، ناقص، اشتباه و دست خورده اعلام نکردهاند، بلکه به سایر کتب و صحف انبیای پیشین خود بارها استناد نموده، و در یک راستا حرکت نمودهاند. هیچ یک جرأتِ وارد آوردنِ کوچکترین اتّهامی به کلام خدا را نداشتهاند؛ اصلاً به این مسائل حتّی فکر هم نمیکردند، چون در تمام آنان روح خدا بود که عمل میکرد و تنها روح خدا بود که نویسندۀ تمام کتب بوده است.
هیچ یک از نویسندگان کتاب مقدّس، مدّعی آوردن شریعت و مذهب جدیدی نبودند، بلکه تماماً در راستای همان شریعتی که خدا توسّط موسی آورده بود حرکت میکردند، یعنی این که خدا هیچ شریعت دیگری غیر از شریعت موسی نداده است؛ به این طریق، خدا ادیان و مذاهبی را که بر پایۀ یک شخص پایهگذاری شده و خود را فرستادۀ خدا میخوانند و سخنانشان با سخنان سایر نویسندگانِ کتاب مقدّس هم راستا نیست، باطل اعلام میدارد.
اگر سرگذشتِ نویسندگانِ کتاب مقدّس را مطالعه کنید، میبینیم که خدا در نگارش کلام خود، در قالبهای مذهبی، آیینی، فرقهای و طبقاتیِ جامعه عمل نکرد، بلکه افرادی را از طبقات مختلف برگزید، که در هر جایگاه و طبقهای که بودند در نگارش کتاب مقدّس امانتدار بودند و اطاعت خدا را بر تمایلات شخصی و تعصّبات مرسومِ طبقاتی ارجح میدانستند. آنان آن چنان مقیّد و مطیع خدا بودند که حتّی اگر گناهی از یکی از آنان سر میزده که میبایست در کتاب مقدّس برای عبرت و تعلیم آیندگان مکتوب میگردید، در نگاشتن آن شک نمیکردند و در کمال امانتداری عمل مینمودند و مطیع کلام خدا بودند. از این رو خدا بدون در نظر گرفتن جایگاه طبقاتی افراد، آنانی را که در بیان و مکتوب نمودن کلام او صدّیق و امین بودند برای این مهم بر میگزید.
با توجّه به ویژگیهای خاص نویسندگانِ کتاب مقدّس، چنین نتیجه حاصل میشود که این کتاب، تنها میتواند زاییدۀ ذهن برتر یک وجودیّت باشد. زیرا حالات و خصوصیّات روحی بسیاری از این نویسندگان با یک دیگر متفاوت بوده و به طور طبیعی دارای استعداد و سلایقی متفاوت از یک دیگر بودهاند. ضربالمثلی است که میگوید:”آشپز که دو تا شد، آش یا شور میشود یا بینمک.”امّا در کتاب مقدّس، با وجود این همه تفاوتِ خُلقی و روحی در نویسندگانِ آن، حاصل کتابی است بس عجیب و بیهمتا!
نتیجه این که، امروزه اگر کسی مدّعیِ داشتن پیغامی از سوی خدا است، و چنان چه بخشی کتب مقدّس و یا حتّی یک آیۀ آن را رد نماید و یا کوچکترین اتّهامی بر آن وارد آورد، آن شخص کاذب و سخنگوی خدا نمیباشد. چنان که خداوند نیز از پیش در خصوص آمدن چنین افرادی به ما خبر داده: «11و بسا انبیای کذبه ظاهر شده، بسیاری را گمراه کنند» ( متّی 24 : 11 ).
چرا کلام خدا مکتوب گردید؟
از آن جایی که گناه، دلیل جدایی انسان از خدا شد، خدا بر حسبِ پیشدانی خود میدانست که روزی بشر قادر به شنیدن صدای او نمیباشد. از این روی خدا اراده نمود که کلام خود را به عنوان تنها مرجع برای بشر در تمامی ادوار تاریخ از طریق نویسندگان امین مکتوب کند. تا تمامی سخنانش به صورت سند مکتوب گردد. از این روی به نویسندگان کلام خود امر نمود تا سخنان او را بنویسند و برای اعصار آینده بگذارند. به طور مثال:
چرا نگارش کتاب مقدّس، زمان طولانیای را در برگرفت؟
کتاب مقدّس در طول 1500 سال نوشته شد، و از ابتدای عالم تا انقضای جهان هستی، و حتّی وقایعِ عالم ابدی، در آن به رشتۀ تحریر در آمده است. نگارش کتاب مقدّس، از موسی با نگاشتن تورات شروع شده، که خداوند توسّط او با آیات و معجزات بسیاری، قوم اسرائیل را از اسارت مصر بیرون میآورد و سپس آنان را به سوی سرزمین موعود هدایت میکند و در همین زمان شریعت را به قوم عطا میفرماید. پس از موسی نیز، نویسندگان بعدی کتاب مقدّس، در همین راستا به طور دقیق سرگذشت قوم را مکتوب داشتهاند.
اگر بپرسید چرا نگارش آن، چنین زمان طولانیای را در بر گرفته؟ باید گفت که در این کتاب علاوه بر اخبار از گذشتۀ دور ( پیدایش جهان و انسانهای نخستین ) و پیشگویی آینده ( تا به انتهای عالم و ابدیّت )، با سرگذشت قومی خاص آشنا میشویم که خدا آن قوم را برگزید تا توسّط آن قوم با بشر سخن گفته و فیض و رحمت خود را بر تمام امّتهای جهان جاری سازد. و نقشهای که برای نجات بشر از زیر لعنت و مرگی که حاصل انحراف و خطا رفتن آدم از حیطۀ قانون خدا بوده است را محقّق سازد. انجام نقشۀ خدا نیاز به مقدّماتی داشته که مستلزم گذر زمانی مشخّص برای بشر بوده و میبایست برای رسیدن به مقصود، در ابتدا شرایطی خاص در یک قوم به وجود میآمد. ما در کتاب مقدّس با شرح کامل مقدّمات خدا و نقشۀ او آشنا میشویم.
از سویی دیگر میبینیم که دائماً فرامین و کلام خدا در کتاب مقدّس تکرار میگردد و به زبانهای مختلف به آن شهادت داده میشود. آب که مایعِ حیاتِ بدن است، تا زمانی که جاری است، آشامیدنی است و قابل مصرف. چنان چه راکد گردد، بو و طعمِ تعفّن میگیرد و غیر قابل مصرف میشود. کلام خدا نیز که مایعِ حیات است، چون در تمامی زمانها جاری باشد، برای همگان حیات میبخشد؛ امّا اگر راکد گردد برای آیندگان غیر قابل استفاده میشود.
اگر کلام خدا فقط در یک برهه از زمان مکتوب میشد، به راحتی میشد آن را برای ادوار آینده رد نمود و گفت که این کلام برای امروز ما نیست و مطالب آن متعلّق به زمان گفته شدۀ خود است؛ دیگر کاربردی ندارد، زیرا امروزِ ما با گذشته کاملاً متفاوت است. با این تفکّر، کلام خدا به فراموشیِ تدریجی سپرده میشود. این وضعیّت، امروزه برای مذاهب دیگر رخ داده. در کمال تعجّب میبینیم که اکثریّت پیروان مذاهب دیگر حتّی کوچکترین اطّلاع و آگاهی از مذهب و رسوم مذهبی خود ندارند! و جالبتر این که شارعین آنان به راحتی احکام مندرج در کتب مذهبی خود را رد نموده و آشکارا تعلیم و اعلام میدارند که مثلاً این حکم و سخن، برای آن زمان و مردم جاهل آن زمان بوده و امروز کاربردی ندارد! و عملاً کتب خود را دِمُدِه معرّفی میکنند! نتیجه آن میشود که رسوم و سُنَن آنان در طول زمان دچار تغییراتی اساسی و بنیادی با ابتدای تولّد خود میشود.
امّا در خصوص کتاب مقدّس میبینیم که علیرغم آن همه دگرگونی سیاسی و اجتماعی در طول ادوار مختلف تاریخ، نه این که جلای خود را از دست نداده و غبار فراموشی آن را فرا نگرفته، و حتّی تغییری در اساس و بنیاد آن دیده نمیشود، بلکه چنان پیوستگیِ عمیق و محکمی در آن وجود دارد و چنان یکایک آیات آن، یک دیگر را تأیید و قوام میبخشد، که گویی بُعد زمان را نمیشناسد و همیشه تازه و زنده است.
مثلاً: در اوّلین کتاب از کتب مقدّس، یعنی کتاب پیدایش باب 3 از آیۀ 1 تا 15، به ما چنین آگاهی داده میشود که یک”مار”عاملِ فریبِ حوّا شد، و او را به نااطاعتی و گناه کشانده است؛ این واقعه حدود 6 هزار سال پیش اتّفاق افتاد و موسی حدود 3400 سال پیش آن را اخبار نموده است؛ حال در 1500 سال بعد از خبر موسی از این واقعه، در کتاب مکاشفه، وقتی که از حدود 2000 سالِ آینده خبر میدهد، اعلام میدارد که این مار قدیمی، که در کتاب پیدایش از آن نام برده شده و چگونگیاش دقیقاً مشخّص نیست، همان”ابلیس ( شیطان )”میباشد: «1و ديدم فرشتهاي را كه از آسمان نازل ميشود و كليد هاويه را دارد و زنجيري بزرگ بر دست وي است.2و اژدها يعني مار قديم را كه ابليس و شيطان ميباشد، گرفتار كرده، او را تا مدّت هزار سال در بند نهاد» (مکاشفه 20 : 1 – 2).
بدین طریق آیاتِ کتاب مقدّس چون رنگهای متنوّعِ روی یک بوم نقّاشی، به این کتاب جلوه و قوام میبخشد. در مقیاسِ زمان، محدود نمیشود و برای تمامی اعصار دارای اعتبار و سندیّت است.
اصولاً هر نوع نوشته و سخنی مخاطبین خاصِ خود را دارد. ارادۀ خدا چنین بود که کلام او برای نسلهای آینده و تمامی امّتها و اقشار گوناگون مکتوب بماند. پس لازم بود تا به زبان قابل فهم برای همگان گفته و مکتوب گردد. برای جلب توجّه و برقراری ارتباطی همگانی، نمیتوان تنها به زبانِ محاورهای یک شخص یا یک قشرِ خاص سخن گفت چون فرهنگ و الفاظ گفتاری یک شخص یا قشری خاص، موجب فهم و یا خوشایند همگان نیست.
مثلاً برای یک شاعر و ادیب پرداختن به مباحث جامعه شناختی از منظر جامعه شناسی، ناخوشایند و کسل کننده است و اصولاً از آن پرهیز میکند؛ ولی همین شخص در اشعار و نثرهای ادبی خود و یا منقول از دیگران به ظریفترین مباحث جامعه شناختی با لذّتی غیر قابل وصف میپردازد؛ زیرا زبان فهم او ادبیّات است. یا مثلاً برای یک محقّق تاریخی که به دنبال اسناد تاریخی برای اثبات ادّعاهای گوناگون است، سخن گفتن از آیندۀ جهان و پیشگویی کردنِ آینده، مضحک است و برای شنیدن چنین چیزهایی حتّی دقیقهای وقت نخواهد گذاشت، امّا اگر این پیشگوییها در قالب اسناد معتبر تاریخی که صحّتِ وقوعِ آن پیشگوییها را با وجود شواهد معتبر تأیید کند، اگر شده تا سالیان درازی نیز به آن خواهد پرداخت؛ زیرا زبان فهم او تاریخ است.
به همین نسبت میبینیم که کتاب مقدّس در سبکهای مختلف ادبی و کتابتی برای اقشار مختلف اجتماعی نوشته شده، تا توجّۀ تمامی آحاد و اقشار مختلف را به سمت کلام خدا که حامل پیغامی بسیار مهم برای تمامی بشر است، جلب نماید. به طور مثال: شعرا و ادیبانی که با اشعار و سخنان فصیح سر و کار دارند، از کتاب مزامیر و کتاب امثال سلیمان بهرهها میبرند؛ و حال آن که خدا در لوای این اشعار و سخنان حکیمانه، نبوّتها و پیغام خود را اعلام میدارد.
وقتی با دقّت به آیات کتاب مقدّس توجّه کنید، در لا به لای آیات آن نکات عجیب و جالب بسیاری میتوانید بیابید؛ مثلاً در خصوص کُرَوی بودن زمین، با آن که ملّتها و مورّخین بسیاری به افراد گوناگونی در ازمنههای مختلف اشاره دارند، مانند:”گالیلئو گالیله”دانشمند و مخترع سرشناس ایتالیایی در صدههای ۱۶ و ۱۷ میلادی؛ یا محمّد بن موسی خوارزمی ریاضیدان، ستاره شناس، فیلسوف، جغرافیدان و مورّخ شهیر ایرانی در دورة عباسیان که در حدود سال۷۸۰ میلادی میزیسته؛ و یا حتّی فیثاغورِس یا پیساگوراس یا پیتاگُراس فیلسوف و ریاضیدان یونان باستان که در۵۷۰ پیش از میلاد مسیح زندگی میکرده، امّا هیچ مدرک موثّق و برهان مستندی در خصوص آنها نمیتوان یافت؛ ولی خدا از زبانِ اشعیای نبی، بیش از 700 سال قبل از میلاد مسیح، کُرَوی بودن زمین را اعلام کرده بود که در کتاب مقدّس مکتوب است: «21آيا ندانسته و نشنيدهايد و از ابتدا به شما خبر داده نشده است و از بنياد زمين نفهميدهايد؟22او است كه بر كرۀ زمين نشسته است و ساكنانش مثل ملخ ميباشند. او است كه آسمانها را مثل پرده ميگستراند و آنها را مثل خيمه به جهت سكونت پهن ميكند» ( اشعیا 40 : 21 – 22 ). در کتاب مقدّس، مسائل گوناگون مختلفی به طور دقیق مطرح شده است که برای تنبیه، تشویق و تعلیم بشر ضروری است. امّا متأسّفانه دوری بشر از خدا و بیگانگی آنان با کتاب مقدّس، باعث گردیده تعالیم و رازهای مکتوب خدا در کتاب مقدّس، همچنان برای بسیاری از انسانها پنهان بماند.
علیرغم تنوّعی که در مطالب گوناگون کتاب مقدّس وجود دارد، و سبکهای ادبی و انواع کتابتی که بدان نگاشته شده است، ولی از ابتدای آن یعنی کتاب پیدایش تا انتهای آن یعنی کتاب مکاشفه، تمام نویسندگان کتاب مقدّس به این موضوعات به شکلی هماهنگ و یک راستا میپردازند که میزان این هماهنگی حیرت انگیز است.
کلام خدا در سه قارۀ دارای تمدّن و شناخته شدۀ دنیا تا آن زمان، که دارای ارتباط زمینی مشترک بودهاند نگاشته شده. این به ما این را میفهماند که هر چند نقشه و حرکت خدا در یک قوم ( اسرائیل ) بوده ولی پیغام آن جهانی است و برای تمامی امّتها است و میبایست در سرتاسر دنیا منتشر گردد. حکمت و ارادۀ خدا غیر از حکمت و پندارهای دنیایی است. و کلام خدا، محدوده و مرز و جا و مکان جغرافیایی ندارد. همان طور که تمام جهان به کلام خدا آفریده شد و همه جا محضر خدا است، کلام خدا نیز برای تمامی نقاط جهان است؛ به همین خاطر است که خداوند میفرماید: «19پس رفته، همۀ امّتها را شاگرد سازيد …» ( متّی 28 : 19 ).
با مطالعۀ دقیق کتاب مقدّس پی میبریم که کتاب مقدّس صرفاً گلچینی از مطالب و داستانهای بیربط یا زاییدۀ تخیّلات ذهن نویسنده نیست، بلکه علاوه بر آن که تاریخ یک ملّت بزرگ را روایت میکند، وحدتی در آن وجود دارد که تمامی موضوعات مطرح شده و کل قسمتهای آن را به هم پیوند میدهد؛ که حامل یک پیام و بیانگر یک داستان واحد در کل مجموعه است! که خدا خود را در عیسی مسیح بر بشر آشکار ساخته تا طریق رهایی انسان از گناه و مرگ را برای او میسّر سازد.
معرّفی کتاب مقدّس از دیدگاه بررسی و تحقیق در اعتبار سندیّت آن:
در صدههای نوزدهم و بیستم میلادی ضربات سنگینی از سوی نقد تاریخی ( نقد برتر ) بر کتاب مقدّس وارد آمد. نقّادان میکوشیدند تا ثابت کنند که کتاب مقدّس حاوی تحریفات و اشتباهات است و باید به لحاظ دادههای باستان شناسی مورد اصلاح واقع شود. و از این روی سعی داشتند شالودۀ تاریخیّت کتاب مقدّس را خدشهدار کنند امّا امروز وضعیّت کاملاً فرق کرده است.
تحقیقات باستان شناسی مدّت طولانی نیست که در میان علوم فیزیکی اهمیّت یافته است امّا در بسیاری از عرصهها نظیر نقد کتاب مقدّس، مباحث مربوطه آن به تعیین اعتبار آن نقش مهمّی ایفا نموده است. کار باستان شناسان این است که بازماندههای یک جامعۀ باستانی را بیابد و از آنها ماجراهای گذشته را بازسازی کند. فرق باستان شناس با اکثر علم مدرن در این است که باستان شناس میکوشد یک نظریّه را به کرسی بنشاند. فرض اساسی در علوم مدرن این است که یک آزمایش علمی باید قابل تکرار باشد و اگر چنین بود درست است. امّا باستان شناس نمیتواند نتایج به دست آمده را تکرار کند بلکه فقط میتواند در مورد یافتههای خود فرضیّههایی ارائه دهد نه نتیجهگیریهای قطعی، مگر این که اسناد و مدارک دیگری یافت شود که آن فرضیّهها را تأیید کند.
خیلی اوقات میشنویم که میگویند باستان شناسی کتاب مقدّس را تأیید میکند! اگر منظور از تأیید کردن این باشد که ثابت کند که کتاب مقدّس الهامی و روحانی است باید بگوییم که باستان شناسی قادر به چنین کاری نیست. امّا باستان شناسان میتوانند ثابت کنند که رویدادها با مندرجات کتاب مقدّس دارای بُعدِ تاریخی میباشند. برای مثال فرض کنید روزی لوحهای سنگی که شریعت موسی روی آنها نوشته شده بودند کشف شود. باستان شناسی میتواند تأیید کند که این سنگها همان سنگهایی هستند که احکام شریعت روی آنها نوشته شده است. و این که این لوحها متعلّق به دورۀ موسی میباشند. امّا نمیتواند ثابت کند که آنها را خدا به موسی عطا فرمود.
آیا میدانید طومارهای دریای مرده عظیمترین اکتشافات مذهبی قرن در خصوص کتاب مقدّس میباشند؟
در پاسخ به این سؤال که کدام یافتۀ باستان شناسی در تمامی ادوار تاریخی، بزرگترین و باارزشترین مهر تأیید را در صحّت کتاب مقدس میزند میتوان به طومارهای دریای مرده اشاره نمود.
تا پیش از کشف طومارهای دریای مرده سؤال این بود که نسخههایی که امروزه در دست داریم در مقایسه با نسخ قرن اوّل و پیش از آن تا چه حد دقیق و صحیح است؟ قدیمیترین نسخۀ خطی کامل عهد عتیق متعلّق به دهم میلادی است از این روی سؤال مهم همیشه این بود متن عهد عتیق از آن جا که بارها و بارها رونویسی شده است تا چه حد قابل اعتماد است؟ طومارهای دریای مرده پاسخی حیرت انگیز به این سؤال میدهد. نسخههای دکتر برایان وود باستان شناس معروف مسیحی چنین میگوید: به احتمال زیاد طومارهای دریای مرده بیشترین تأثیر را داشته است. چرا که این یافتهها تاریخِ آخرین نسخههای عهد عتیق را هزار سال به عقب برده است. طومارهای دریای مرده نشان داد که نسخههای عهد عتیق در این فاصلة زمانی به دقّت و با صحّت کامل انتقال یافته است.
در غارهایی در نزدیکی دریای مرده در اسرائیل حدود چهل هزار قطعۀ کوچک حاوی نوشتههایی کوچک کشف شد که وقتی آنها را در کنار یک دیگر قرار دادند پانصد کتاب بازسازی شد. در میان این کتابها نوشتههای غیر کتاب مقدّسی نیز وجود دارد که زوایای زندگی در جامعه مذهبی قمران از قرن دوّم قبل از میلاد تا قرن اوّل میلادی را که در آن محل قرار داشت روشن میسازد. امّا مهمترین اسناد در میان طومارهای دریای مرده نسخههایی از متن عهد عتیق است که متعلّق به بیش از یک قرن پیش از میلاد مسیح میباشد.
ماجرای این کشفیّات یکی از حیرت انگیزترین داستانهای دوران مدرن است. در فوریه یا مارس سال 1947 پسر چوپانی از قبایل بومی ساکن منطقهای در حوالی دریای مرده در اردن گلّۀ بز خود را میچرانید. او در زمان جمع آوری گلّه متوجّه شد تعدادی از بزهایش از کوه بالا رفتهاند. او به سراغ بزها به بالای کوه رفت. و چند دهنه غار را در بالا میبیند و به طور اتّفاقی سنگی بر میدارد و دهانۀ یکی از غارها را هدف قرار میدهد. و با تعجّب صدای شکستن ظرف سفالی را میشنود. برای او بسیار عجیب بود چه چیزی میتواند باشد؟ او وارد غار شد، در کف غار چندین کوزۀ بزرگ حاوی طومارهایی بود که در پارچههای کتان پیچیده شده بودند.
آن طومارها برای مدّت 1900 سال در شرایط بسیار عالی باقی مانده بودند. این طومارها از دست شبانانِ بادیه نشین به زیر نگاه نافذ دانشمندان جهانی رسید. و تجسّسها در منطقه برای اکتشافات بیشتر شدّت گرفت و یک هئیت اعزامی از باستان شناسان در سال 1949 کار خود را در آن منطقه شروع کردند که منجر به کشف ده غار دیگر شد که آنها حاوی طومارهای دیگر بود.
این طومارها به علّت حملۀ ارتش روم برای فرو نشاندن آشوب یهودیان در سالهای 66 – 70 توسّط قوم ساکن در این منطقه در غارها مخفی گردیده بود. و به علّت هوای خشک این منطقه که حدوداً 400 متر زیر سطح دریا قرار دارد ( پایینترین نقطه از سطح دریا در کرۀ زمین! ) این طومارها به خوبی حفظ شده و لطمۀ چندانی نخورده بودند.
پیش از کشف طومارهای دریای مرده قدیمیترین نسخۀ خطی عبری از کتاب مقدّس ( عهد عتیق ) که در دست بود به حدود سال 900 میلادی تعلّق داشت. امّا به لطف باستان شناسان و طومارهای دریای مرده نسخههای یافت شده حدود هزار سال قدیمیتر از نسخههای خطی بود که در دسترس قرار داشت.
غار 1: که توسّط پسر چوپانی کشف شد در آن جا هفت طومار کم و بیش کامل یافت شد. قطعاتی از کتاب پیدایش، لاویان، تثنیّه، داوران، سموئیل، اشعیا، حزقیال، مزامیر و چند اثر غیر کتاب مقدّسی یافت شد نظیر خنوخ، کتاب یوبیل، کتاب نوح، عهد لاوی و حکمت سلیمان و قطعهای از دانیال و قطعاتی از تفسیرهای مزامیر، میکاه و صفنیا نیز در این غار پیدا شد.
غار 2: این غار در سال 1952 مورد اکتشافات قرار گرفت. قطعات مربوط به حدود یکصد نسخۀ خطی از جمله دو قطعه مربوط به خروج، یک قطعه لاویان، چهار قطعه از اعداد، دو یا سه قطعه از تثنیّه و یک قطعه از هر یک از کتابهای ارمیا، ایّوب و مزامیر و دو قطعه از روت یافت شد.
غار 4: این غار در سپتامبر 1952 مورد بازدید قرار گرفت و بیش از هر غار دیگری نسخههای خطی در اختیار محقّقین قرار داد. هزاران قطعه از بادیه نشینها بازخرید شد یا به دنبال جستجوهای دقیق در کف خاکی غار توسّط باستان شناسان کشف شد. از این قطعات کوچک صدها نسخه خطی به دست آمد که چهارصد تای آن مورد شناسایی قرار گرفتهاند، که شامل یکصد نسخه از تمامی کتاب عهد عتیق است به جز کتاب استر و یک قطعه از کتاب سموئیل، همچنین چند قطعه از تفسیرهای مزامیر، اشعیا و ناحوم کشف شده است.
غار 7 – 10: این غار در سال 1955 مورد تحقیق واقع شد، در این غار هیچ نسخۀ عهد عتیق به دست نیامد. امّا در غار 7، قطعاتی از نسخهای مورد سؤال یافت شد که به زعم خوزه اُکالاهان بخشی از عهد جدید میباشد. چنان چه نظر او واثق باشد این قطعات قدیمیترین نسخ عهد جدید هستند که مربوط به سالهای 50 یا 60 میگردند.
غار 11: این غار در اوایل سال 1956 مورد حفّاری قرار گرفت و نسخهای بسیار خوب از سی و شش مزمور و نیز از مزمور مشکوکالاصل 151 به دست آمد که قبلاً فقط در متون یونانی یافت میشد و یک طومار بسیار عالی از لاویان و چند بخش بزرگ از مکاشفۀ اورشلیم جدید و یک تارگوم آرامی ( یا تفاسیر ) و کتاب ایّوب نیز کشف شد.
طومارهای دریای مرده محقِّق علم نسخ را به هزار سال پیش از تاریخ نسخههای شناخته شده تا آن زمان میبَرَد. پیش از کشف این طومارها، قدیمیترین نسخۀ کامل تمام عهد عتیق به اوایل قرن نهم میلادی باز میگشت امّا کشف این نسخهها علم نسخ را به هزار سال قبلتر برد.
زمانی که این طومارها کشف شدند محقّقین شروع کردند به ترجمه کردن طومارها و مطابقت دادن آنها با نسخههای موجود. بدین سان محقّقین قادر شدند امانت متن عبری را مورد تحقیق قرار دهند. و طومارهای کشف شده ترجمه گردید که در 95% موارد این طومارها با نسخههای حال موجود با یک دیگر کلمه به کلمه همسان بودند. و 5% اختلاف عمدتاً مربوط به خطای نسخه برداری و تلفّظ میباشد.
روند فرآیند نسخه برداری از کتاب مقدّس به چه صورت بود؟
بخشی از فرایند اعتبار عهد عتیق مربوط میشود به نحوۀ انتقال، یعنی مسیری که متن از نسخۀ اصلی و اوّلیّه تا نسخۀ چاپی امروزه طی کرده است؛ همانند سایر نوشتههای دوران باستان ما. متن اصلی و اوّلیّۀ عهد عتیق را در دسترس نداریم امّا دقّتی که نسخه بردارن عبرانی به کار بردهاند در مقایسه با سایر نوشتههای باستانی حیرت انگیز است.
نخست تعداد نسخ خطی موجود عهد عتیق را عنوان میکنیم:
تمامی این نسخهها در موزههای معروف دنیا نگهداری و مورد بازدید همگان قرار گرفته است.
فرآیند نسخه برداری توسّط کاتبینی امین صورت میگرفت. کاتبین کتاب مقدّس، گروههایی بودند که مسؤول تثبیت و حفظ متن عهد عتیق بودند تا امکان ورود هر نوع خطا به متن را از میان ببرند. از میان این گروهها میتوان موارد زیر را نام برد:
فرآیند نسخه برداری توسّط این گروه بسیار دقیق و با وسواس زیاد انجام میشد به طور مثال به روش نسخه برداری علمای تلمود در زمینۀ کتب مقدّس میپردازیم.
مقرّرات و روش علمای تلمود به جهت نسخه برداری به شرح زیر میباشد:
و در پایان نسخه برداری، نوشتهها از طریق چندین نفر مورد بررسی قرار میگرفت. اگر این قواعد در آنها به کار نمیرفت آن نسخه را باطل و در زمین مدفون یا میسوزاندن و یا در مکتب خانهها نگهداری میکردند به عنوان کتاب قرائت از آن استفاده مینمودند.
علمای تلمود به هنگام پایان نسخه برداری و تهیّه نسخه جدید، آن قدر از دقّت آن اطمینان داشتند که برای آن نسخة جدید، اعتباری برابر با نسخۀ قدیمی قائل میشدند. و زمانی که نسخه با دقّتی که در تلمود تجویز شده بود رونویسی میشد به عنوان نسخهای معتبر و موثّق پذیرفته میشد و از ارزشی برابر با هر نسخۀ خطّی دیگری برخوردار بود.
مابقی علما و کاتبان کتاب مقدّس نیز به دقّت فراوان فرآیند نسخه برداری را انجام میدادند. تمام کاتبان در عمل نوشتن کاملاً امین بودند و حتّی یک همزه و یک نقطه را جا به جا نمیکردند. و با این که چنین زمان طولانی گذشته است هیچ کس حتّی جرأت نکرده که هجایی به آن بیافزاید و یا بکاهد و یا آن را تغییر بدهد.
دیدگاه سوّم معرّفی کتاب مقدّس، اتّهامات وارده و پاسخ به اتّهامات آن میباشد:
اوّلین اتّهامی که به کتاب مقدّس در نگاه اوّل زده میشود این است که این کتاب را تحریف شده و دست خورده میدانند. که در خصوص این سؤال یافتههای باستان شناسی مهر محکمی در خصوص صحّت کتب مقدّس زدهاند. امّا در جواب به سؤال کسانی که در همان ابتدا با شنیدن نام کتاب مقدّس شروع به حمله کردن آن میکنند و بدون هیچ مدرک و سندی آن را رد میکنند با یک مثال به آنها پاسخ میدهیم.
فرض کنید شما به خانۀ شخصی رفتید و چند ساعتی را با او وقت گذراندید و سپس از خانۀ او خارج شدید. کمی بعد او به شما زنگ میزند و ادّعای این را دارد که شما از خانۀ او پولی به مبلغ مثلاً 5 میلیون تومان را دزدیدهاید. حال شما چه دفاعی از خود دارید؟ شما در معرض چنین اتّهامی قرار گرفتهاید. آیا دوستتان میتواند تنها با یک حرف و یا یک تهمت شما را به دزدی محکوم کند؟ مسلّماً خیر. او اگر از شما شاکی باشد در وحلۀ اوّل باید مدرکِ موثّقی بر موجودیّت آن مبلغ که عنوان میدارد دزدیده شده است ارائه دهد، و آنگاه اثبات نماید که شما در چه زمانی و به چه طریقی آن را دزدیده و چگونه از خانه خارج کردید که در زمان وقوع جرم کسی متوجّه آن نشده است؛ و موارد بسیار دیگر …
همیشه باید این مهم را مد نظر داشت که این اتّهام زننده است که میبایست دلیل و مدرکی برای وقوع جرم ارائه دهد، تا مقتولی وجود نداشته باشد اتّهام قتل به کسی زدن معنی ندارد!
در خصوص کتاب مقدّس نیز این چنین است کسی که به کلام خدا این اتّهام را وارد میکند که این کتاب تحریف شده است باید سند و مدرک موثّق به جهت تحریف شدن آن ارائه دهد. یعنی کِی، کجا، چه وقت در چه زمانی و به دست چه کسی این تحریف انجام شده است.
کتاب مقدّس کلام خدا است، پس مواظب باشید که این اتّهام را بدون هیچ مدرکی به خدا وارد نکنید که در نگاه اوّل اتّهام زدن به کتاب مقدّس نشان این است که خدا نمیتواند از کلام خود محافظت کند و این اجازه را داده تا هر کسی کلام او را باطل، کم و یا زیاد کند، که اگر چنین باشد با خدایی سر و کار داریم که در خصوص محافظت از کلامش ناتوان است و بیان نمودن این که کلام خدا مورد دستبرد قرار گرفته است و عدّهای آن را تغییر داده و یا حذف نمودهاند به مفهوم آن است که آشکارا کاملیّت و قادر مطلق بودن خدا را نفی نموده و او را چون بشر ناتوان انگاشتهایم که اگر باز این چنین باشد در این صورت قادر مطلق و توانا خواندن او نیز خطا خواهد بود!
با فرض بر این که کلام خدا مورد تحریف قرار گرفته باشد. اگر این چنین باشد یعنی کتاب اصلی یا همان نسخۀ اصلی باید از بین رفته باشد و بعد از روی آن نسخۀ کتاب تقلّبی و تحریف شده چاپ شود در صورتی که میدانیم کلام خدا در سه قارّۀ مهم جهان مکتوب شده است، پس اگر کسی بخواهد نسخۀ تقلّبی آن را ارائه دهد باید برود تمامی نسخههای اصلی کتاب مقدّس موجود در جهان را جمع آوری کرده و بسوزاند و یا به طریقی آن را معدوم نماید. و آنگاه کتب تقلّبی و یا تحریف شده را چاپ کند که این نیز غیر ممکن است. پس یا بایست تمامی کتابخانههایی که کتب مقدّس در آنها نگهداری میشود آتش گرفته باشند یا به خانههای یک به یک افراد در تمامی قارّهها که کتاب مقدّس را نگهداری میکنند رفته تا تمامی نسخههای اصل را نابود و کتاب تحریف شده را چاپ و منتشر کرد.
از منظری دیگر، این چگونه اتّفاق بزرگی است که در جهان افتاده و در تاریخ مکتوب هیچ کشوری عنوان نشده؟ مگر میشود در سرتاسر گیتی تمام کتب مقدّس را در میان ملّتهای گوناگون جمعآوری و منهدم نمود و چیزی جعلی را به همان گستردگی در تمام گیتی یواشکی جایگزین آن کرد و در تاریخ هیچ ملّتی کوچکترین اشارهای به آن نشده باشد؟ یقیناً زدن چنین اتّهاماتی یا از ذهنی بسیار کودکانه تراوش شده و یا از ذهنی تماماً احمق و دیوانه بیرون آمده، چون مغرضترین شخص دانا هرگز با بستن چنین اتّهامی جاهلانه خود را مورد تمسخر همگانی قرار نخواهد داد!
چنین اتّهاماتی در اوایل قرن نوزدهم و بیستم میلادی به کتاب مقدّس وارد شده امّا با توجّه به حقیر بودن این اتّهام یافتههای باستان شناسی در تأیید کشف طومارهای دریای مرده و نسخههای خطی یافت شده که متعلّق به 100 سال قبل از میلاد مسیح است تمامی این اتّهامات را رد کرده و به کتاب مقدّس اعتبار و سندیّت میبخشد.
بازنویسی مجدّد کلام خدا، به فرمان خدا نشان چیست؟
جالب توجّه است بدانید که خود کتاب مقدّس پیش از این که نوشته شود و به دست انسان برسد در واقعهای نشان داده که محال است کلام خدا از بین برود و حتّی اگر در طول تاریخ کسی در صدد از بین بردن کلام خدا را داشته با واکنش سریع و متقابل خداوند مواجه میشد به طور مثال به دو واقعه از این قبیل اشاره میشود:
در کتاب خروج نوشتۀ موسی چنین مکتوب است که خداوند احکام و ده فرمان را بر دو لوح سنگی که نوشتۀ صنعت دست خدا بود به موسی داد (خروج باب 32 آیۀ 16). و موسی زمانی که این دو لوح را در بالای کوه از خدا دریافت میکند در هنگام بازگشت از حضور خدا به نزد قوم با صحنهای مواجه میشود که او را به شدّت خشمگین میکند. او در پایین کوه قوم را میبیند که یک مجسّمۀ گوسالۀ طلایی ساختهاند و در پیِ پرستش آن هستند و آنگاه موسی از شدّت خشم لوحها را انداخته و میشکند ( خروج باب 32 آیۀ 19 ). امّا در ادامه میخوانیم که خداوند بار دیگر به موسی امر میکند که دو لوح سنگی دیگر مانند اوّلین بتراشد و بر بالای کوه رفته تا خدا آن احکامی را که در لوح اوّل نوشته بود مجدّداً بر این لوح نیز بنویسد ( خروج باب 34 آیۀ 1 ).
نمونه دیگر از بازنویسی مجدّد کلام خدا را در کتاب ارمیای نبی باب 36 میخوانیم که کلام خدا بر ارمیای نبی نازل شد گفت: «2طوماري براي خود گرفته، تمامي سخناني را كه من دربارۀ اسرائيل و يهودا و همۀ امّتها به تو گفتم از روزي كه به تو تكلّم نمودم يعني از ايّام يوشيا تا امروز در آن بنويس.» امّا این طومار زمانی که در نزد یهویاقیم پادشاه یهود خوانده شد او تمامی آن طومار را در آتشی که در منقل افروخته بود سوزاند: «21و پادشاه يهودي را فرستاد تا طومار را بياورد و يهودي آن را از حجره اليشاماع كاتب آورده، در گوش پادشاه و در گوش تمامي سروراني كه به حضور پادشاه حاضر بودند خواند.22و پادشاه در ماه نهم در خانۀ زمستاني نشسته و آتش پيش وي بر منقل افروخته بود.23و واقع شد كه چون يهودي سه چهار ورق خوانده بود، پادشاه آن را با قلم تراش قطع كرده، در آتشي كه بر منقل بود انداخت تا تمامي طومار در آتشي كه در منقل بود سوخته شد.»
امّا کلام خدا بعد از آن که پادشاه طومار را سوزانده بود به ارمیا نازل شد و امر فرمود: «28طوماري ديگر براي خود بازگير و همۀ سخنان اوّلين را كه در طومار نخستين كه يهوياقيم پادشاه يهودا آن را سوزانيد بر آن بنويس.»
بازنویسی کلام خدا نشان از آن است که هیچ کس حق تحریف، کم و یا زیاد کردن کلام خدا را ندارد. و اگر هم به یک طریقی کسی بخواهد آن را از بین ببرد خدا فرمان دوباره به بازنویسی آن را خواهد داد. خدا در برابر کلام خود بسیار متعصّب است و به متجاوزان آن در آخرین کتاب از کتب مقدّس ( مکاشفه باب 22 ) بسیار سخت هشدار میدهد: «18زيرا هر كس را كه كلام نبوّت اين كتاب را بشنود، شهادت ميدهم كه اگر كسي بر آنها بيافزايد، خدا بلاياي مكتوب در اين كتاب را بر وي خواهد افزود.19و هرگاه كسي از كلام اين نبوّت چيزي كم كند، خدا نصيب او را از درخت حيات و از شهر مقدّس و از چيزهايي كه در اين كتاب نوشته است، منقطع خواهد كرد.»
آیا میتوان به کلام رسولان اعتماد کرد؟
در بسیاری از کتب مذهبیِ مربوط به ایمان مسیحی که تا کنون نوشته شده، زیاد خواندهاید که برای استناد به موضوعات مطروحه، به رسالات و سخنان رسولان خداوند عیسی مسیح استناد شده است.
از سویی دیگر شنیده میشود بعضیها چنین موعظه میکنند که این سخنان متعلّق به فلان رسول است و ربطی به کلام خدا ندارد و نمیتوان به رسالات و کتب تاریخی و … استناد کرد. آیا این گونه ادّعا درست است؟ فهمیدن این موضوع بسیار مهم است، چون میتواند باعث لغزش و سقوط و مرگ یک ایماندار و یا نجات و حیات او گردد.
بگذارید واقع بینانه به این مهم نگاه کنیم و در ابتدا هر چیز را در جایگاه خودش قرار دهیم، و سپس ببینیم که حقیقت چیست؟
وقتی گفته میشود کلام خدا، قطعاً و بدون شک باید آن کلام از شخصی که دارای مقام الوهیّتی است صادر شده باشد؛ یعنی گویندۀ آن در عهد عتیق یهوه الوهیم، و در عهد جدید خداوند ما عیسی مسیحِ مجسّم شده باشد، که تمام این سخنان در کتب مقدّس مکتوب است.
در عهد عتیق سخنان یهوه الوهیم در قالب نبوّتها به انبیا گفته میشده و در تورات علاوه بر نبوّتها به صورت فرامین شریعتی به موسی و سپس قوم سپرده شده است؛ به غیر این به هیچ وجه به سایر مکتوبات کتب مقدّس که خارج از این قالبها باشد نمیتوان گفت کلام خدا. مثلاً اشتباه است به نوشتههایی که از تاریخ قوم حکایت میکند یا کتب شعر و حکمت ( البتّه آن قسمتهایی که نبوّتی نیست ) به کلام خدا نسبت داد. البتّه آن قسمتهایی که نبوّتی نیست را نباید به کلام خدا نسبت داد زیرا کلام خدا، فقط باید از سوی خدا صادر گردد.
در عهد جدید نیز در اناجیل چهارگانه، و تنها در جاهایی که نویسندگان داشتند گفتههای خداوند عیسی مسیح را مینوشتند و از زبان خود خداوند گفته میشد، و نیز کتاب مکاشفه که یک کتاب نبوّتی و فرستاده شده از سوی خداوند عیسی مسیح است میتوان عبارت کلام خدا را استفاده کرد. در غیر این جاها اطلاق کلام خدا اشتباه است و باید از عباراتی مانند کتاب مقدّس، یا فلان … کتاب، یا نویسندة فلان … کتاب، یا فلان … رسول، و امثال این عبارات استفاده شود تا نسبت افترا به خداوند زده نشود.
پس وقتی به کتب مقدّس نگاه کنیم شاید نتوان به بیش از 20 تا 25 درصد آن کلام خدا گفت. امّا آیا باید مابقی را رد نمود؟ آیا باید مابقی را کنار گذاشت؟ آیا باید به مابقی بیتفاوت بود و جدی نگرفت؟ آیا میتوان مردان امین و نویسندگان صدیق کتب مقدّس را نادیده گرفت؟ آیا میتوان سخنان مردان با حکمتی مانند سلیمان را نادیده گرفت؟ آیا میتوان سخنان مردان محبوب خداوند مانند داوود را نادیده گرفت؟ آیا میتوان سخنان و شهادات رسولان برگزیدۀ خداوند عیسی مسیح، مانند پولس و پطرس و یوحنّا را نادیده گرفت؟
اگر میتوان چنین کرد پس چند هزار بار بهتر و نیکوتر، این خواهد بود که تمام مقامهای کلیسایی از اسقفها، رسولان، شبانان، معلّمین، مبشّرین، واعظین و خادمین تمام کلیساها را کنار زد! یا به زبان واضحتر کلیّت کلیسا که بدن مسیح است را باید کنار زد زیرا تمام این منسبها را خود خداوند برای کلیسا تعیین میکند و به خدمت میگمارد و رد هر یک از اینها به معنی رد نمودن خداوند است و این یعنی انکار ایمان مسیحی.
چگونه میتوان چنین معلّمین بیهویّت و نامعتبر را پذیرفت که رسولان شناخته شدۀ خداوند عیسی مسیح را رد میکنند؟ و با چه حماقت جاهلانهای میتوان به تعالیمشان گوش سپرد؟ رسولان وکلای اسرار خدا هستند، انبیا چشم و زبان خدا هستند، و این را کل کتاب مقدّس به ما میآموزد؛ معلّمین مسح شده، شاگردان روحالقدس هستند، این را روح به قوّت حکمت کلامی که به آنان میبخشد شهادت میدهد.
خداوند عیسی مسیح در تأیید رسولان و شاگردانش فرموده که: «15دیگر شما را بنده نمیخوانم زیرا که بنده آن چه آقایش میکند نمیداند؛ لیکن شما را دوست خواندهام زیرا که هر چه از پدر شنیدهام به شما بیان کردم.16شما مرا برنگزیدید، بلکه من شما را برگزیدم و شما را مقرّر کردم تا شما بروید و میوه آورید و میوۀ شما بماند تا هر چه از پدر به اسم من طلب کنید به شما عطا کند» ( یوحنّا 15 : 15 – 16 ).
پولس نیز علاوه بر اعتبار این سخن خداوند، با دریافتهایی که داشته اعلام نمود: «1هر کس ما را چون خدّام مسیح و وکلای اسرار خدا بشمارد.2و دیگر در وکلا بازپرس میشود که هر یکی امین باشد» ( اوّل قرنتیان 4 : 1 – 2 ). لذا چه به عقل، چه به حکمت و چه به اعتبار و تأیید کلام خداوند، میتوان به کلام رسولان و مردان برگزیده و امین خدا نیز مانند کلام خدا اعتماد و یقین کرد.