جروم پراگ ( Jerome Prague )
در این نوبت از معرّفی مشاهیر تاریخ کلیسا به معرّفی جروم پراگ (Jerome Prague )، خواهیم پرداخت.
متولّد 1379 ؛ متوفی 1416
او فیلسوف و الهیدان اهل چک و یکی از پیروان اصلی یان هوس بود که به دلیل بدعت در شورای کنستانس سوزانده شد.
جروم در سال 1379 در پراگ، پادشاهی بوهمیا ( جمهوری چک کنونی ) به دنیا آمد و در سال 1398 از دانشگاه پراگ فارغ التحصیل شد و مدّتی به انگلستان رفت و پس از بازگشت از انگلستان، نوشتههای ویکلیف را با خود آورد.
ملکه انگلستان که به آموزههای ویکلیف گرویده بود، یک شاهزاده خانم بوهمیایی بود و از طریق تأثیر او، آثار اصلاحگر نیز به طور گسترده در کشور مادریاش منتشر شد. برای اوّلین بار با آموزههای اصلاح طلبانۀ جان ویکلیف آشنا شد. او فیلسوف، الهیدان، و استاد دانشگاهی بود که زندگی خود را وقف ریشهکن کردن آموزهها و عقاید فاسدانۀ کلیسا کرد.
او مدام در زندان بود و در نهایت ایدههای رادیکالش باعث مرگ او به عنوان یک بدعتگذار کلیسا شد. او خواستار سلب مالکیّت زمینهای کلیسا بود و در ارتباط با شراب شام خداوند او معتقد بود که این حق بایست به عامۀ مردم نیز اعطا شود به همان گونه که در کلیسای اوّلیّه به این شکل بود همچنین او خواستار اجازۀ موعظۀ بیشتر بود.
او بخشی از آثار ویکلیف را به زبان چک ترجمه کرد. در سال 1410 او در مورد عقاید فلسفی، نه الهیّاتی ویکلیف سخنرانی کرد. یک پاپ عقاید ویکلیف را تکفیر کرد و جروم به دفاع از آنها متهم شد.
او در وین زندانی شد امّا فرار کرد و در پراگ با یان هوس که از او دفاع میکرد، دوست شد. او در یک کارزار عمومی به هاوس پیوست که حسب آن ایمانداران ملزم به اطاعت از دستورات پاپ که در تضاد با قوانین مسیح است، نیستند. سپس کار او در شهر با سوزاندن فرمان مدّعی مقام پاپی جان بیست و سوم مبنی بر مجوز فروش آمرزش نامهها به اوج خود رسید. همچنین جروم خواستار اجرای مراسم کلیسا و عشای ربانی به زبان چک بود. در سال 1413 جروم به لهستان و لیتوانی سفر کرد امّا مجبور شد بخشی از نوشتههای خود را در مورد ویکلیف پس بگیرد.
در سال 1414، زمانی که یان هوس با قول در امان بودن از جانب امپراطور زیگیسموند به کنستانس رفت، جروم به او قول داد که در صورت نیاز کمکش کند.
در آوریل 1415، برخلاف توصیه پیروانش، جروم در تلاشی ناموفق برای دفاع از تعالیم هاوس که زندانی بود، مخفیانه به شورای کنستانس رفت. هنگامی که او کنستانس را ترک میکرد، دستگیر و زندانی شد. او که بیش از یک سال در زندان بیمار بود، پس از بازجوییهای مکرّر توسّط دادگاه داکترین او محکوم شد.
جروم بسیار ضعیف شده بود و در این جا خودش را از ویکلیف – که شورا نوشتههایش را سوزانده و استخوانهایش را بیرون کشیده و پراکنده بود – و همچنین از یان هوس که زنده زنده در آتش سوخته بود جدا کرد. با این حال جروم آزاد نشد. بیماری، سختیهای زندان و شکنجه و نگرانی او را ضعیف کرده بود؛ او از دوستانش دور افتاده بود و از مرگ هاوس ناامید شده بود و صلابت خود را از دست داده بود و راضی به تسلیم شدن به شورا شد.
او متعهّد شد که به ایمان کاتولیک پایبند باشد و اقدام شورا در محکومیّت آموزههای ویکلیف و هوس را پذیرفت، او که در آخرین حضور خود در شورا ( 26 مه 1416) به ابهامگویی و عدم صداقت متهم شد، تمام انکارهای قبلی خود از دیدگاههای اصلاحگرایانه را پس گرفت و اعلام کرد که اعتراف او به کلیسای کاتولیک رومی ناشی از ترس و ضعف بوده است.
او حق دادخواهی خود را با قدری دشواری به دست آورد، امّا به عنوان یک بدعتگذار مجدّداً محکوم شد و برای اجرای حکم تحویل داده شد تا زنده زنده سوزانده شود. او در حال آواز خواندن درگذشت و آخرین کلمات او این بود:”این روح سوزان را به تو تقدیم میکنم، مسیح.”
جروم، مانند هوس و ویکلیف، به سادگی مردم را تشویق میکرد که بدانند کتاب مقدّس در واقع چه میگوید و کورکورانه از کسانی که ادّعا میکردند بیشترین اختیار را بر مسیحیّت دارند، پیروی نکنند. کار جروم، هاوس، و ویکلیف راه را بعداً برای زبانهای دیگر هموار کرد تا همه به کلام خدا دسترسی داشته باشند.