معرّفی نامۀ جاش مک داول
گردآوری : زوفا رایان
انتشارات کلیسای خداوند عیسی مسیح
انجمن تحقیقات کتاب مقدّسی رایـان
در این نوبت از معرّفی مشاهیر تاریخ کلیسا به زندگی جاش مک داول (Josh McDowell ) خواهیم پرداخت.
جاسلین”جاش”مک داول، متولّد 17 اوت 1939 میلادی، یک مدافع و انجیلی مسیحی است. او نویسنده و همکار در تألیف بیش از 150 کتاب است. در سال 2006 میلادی، کتاب او”Evidence That Demands a Verdict”در فهرست تأثیر گذارترین کتابهای انجیلی که پس از جنگ جهانی دوّم منتشر شد، در رتبه سیزدهم قرار گرفت. دیگر عناوین معروف او عبارتند از: More Than a Carpenter، A Ready Defense and Right from Wrong.
مک داول در سال 1939 میلادی با نام جاسلین ( Joslin ) در یونیون سیتی ( Union City )، میشیگان ( Michigan )، به دنیا آمد. او یکی از پنج فرزند ویلموت مک داول ( Wilmot McDowell ) است. زندگی نامه نویس جو موسِر ( Joe Musser ) نشان میدهد که مک داول در جوانی با عزّت نفس پایین دست و پنجه نرم میکرد، زیرا پدرش الکلی و بد رفتار بود. او در نیروی هوایی ثبت نام کرد و آموزشهای اوّلیّه را دریافت کرد و وظایف تعمیر و نگهداری هواپیما را بر عهده گرفت. وی پس از آسیب دیدگی از ناحیه سر از خدمت مرخص شد.
او در ابتدا قصد داشت تحصیلات حقوقی را دنبال کند که به حرفۀ سیاسی برسد و شروع به تحصیلات مقدّماتی در کالج کلوگ کامیونیتی ( Kellogg Community )، کالجی دو ساله در بَتِل کریک ( Battle Creek )، میشیگان را آغاز کرد. به گفتۀ مک داول، او به عنوان یک آگنوستیک تصمیم گرفت مقالهای تهیّه کند که شواهد تاریخی ایمان مسیحی را به منظور رد آن بررسی کند. با این حال، او پس از آن که به قول خودش، شواهدی نه علیه مسیحیّت بلکه در موافقت آن یافت، به مسیحیّت گروید.
او متعاقباً در کالج ویتون ( Wheaton ) ثبت نام کرد و در آن جا مدرک لیسانس هنر به او اعطا شد. سپس در دانشگاه الهیّاتی تالبوتِ ( Talbot ) بیولا ( Biola ) تحصیل کرد. او یک مقالۀ خروجی را تکمیل کرد که به بررسی الهیّات شاهدان یهوه میپرداخت و موفّق به اخذ مدرک دکترای الهیّات با درجۀ عالی شد.
در بخشی از”داستان من”دربارۀ زندگی جاش مک داول، او خود چنین میگوید:
“در آن زمان، متوجّه گروه کوچکی شدم، هشت دانشجو و دو عضو هیئت علمی، که به نظر متفاوت از بقیّه بودند. به نظر میرسید میدانستند چه کسانی هستند و به کجا میروند و اعتقاداتی داشتند. پیدا کردن افرادی با چنین اعتقاداتی بسیار حس تازهای بود و من دوست دارم در کنار آنها باشم. من افرادی را تحسین میکنم که به چیزی اعتقاد دارند و برای آن موضع میگیرند، حتّی اگر با اعتقادات آنها موافق نباشم. برای من روشن بود که این افراد چیزی دارند که من ندارم.
آنها به طرز منزجر کنندهای شاد بودند. و شادی آنها با شرایط زندگی دانشگاهی بالا و پایین نمیرفت و ثابت بود. به نظر میرسید که آنها شادی با منبع درونی دارند و من متعجّب بودم که این از کجا آمده است. برای من روشن بود که این افراد چیزی دارند که من ندارم.
چند هفته بعد دور یک میز در اتّحادیه دانشجویی نشستم و با تعدادی از اعضای این گروه صحبت کردم. گفتگو به موضوع خدا تبدیل شد. من نسبت به این موضوع کاملاً مشکوک بودم و حس ناراحتی داشتم، بنابراین به صندلیام تکیه دادم و طوری رفتار کردم که انگار نمیتوانم کوچکترین اهمیّتی بدهم.
“مسیحیّت، ها!”من عصبانی شدم”چنین چیزی برای آدمهای بیفکر و سست عنصر است، نه برای روشنفکران.”البتّه، پشت همۀ این هیاهوها، من واقعاً چیزی را میخواستم که این مردم داشتند، امّا غرورم نمیخواست آنها فوریت رنجآور نیازم را بدانند. این موضوع مرا آزار میداد، امّا نمیتوانستم آن را رها کنم. پس رو به یکی از دانشجویان کردم و گفتم:”به من بگو، چرا این قدر با بقیّه دانشجویان و اساتید این دانشکده فرق داری؟ چه چیزی زندگی شما را تغییر داد؟”و بدون تردید یا خجالت با تمامی جدیّت مستقیم در چشمان من نگاه کرد و دو کلمهای را که هرگز انتظار نداشتم در یک بحث معقولانه در محوطه دانشگاه بشنوم به زبان آورد:”عیسی مسیح.”
“عیسی مسیح؟”من قفل کردم.”من از مذهب به تنگ آمدهام. من از کلیسا خسته شدم من از کتاب مقدّس خسته شدهام.”
او بلافاصله پاسخ داد:”من نگفتم مذهب. گفتم عیسی مسیح!”او به چیزی اشاره کرد که من هرگز نمیدانستم: مسیحیّت یک مذهب نیست. مذهب این است که انسانها سعی میکنند با کارهای نیک راه خود را به سوی خدا طی کنند. مسیحیّت یعنی خدایی که از طریق عیسی مسیح به سوی مردان و زنان میآید.
سپس دوستان جدیدم چالشی را مطرح کردند که نمیتوانستم باور کنم. آنها من را به چالش کشیدند تا ادّعاهای عیسی مسیح، که او پسر خدا است، را دقیق و عقلانی بررسی کنم. این که او در بدن انسان و در میان مردان و زنان واقعی زندگی میکرد. این که او بر روی صلیب برای گناهان بشریّت مرد. این که او را دفن کردند و سه روز بعد زنده شد. و این که او هنوز زنده است و حتّی امروز میتواند زندگی یک فرد را تغییر دهد.
تحقیق در مورد ادّعاها:
من چالش دوستانم را بیشتر از روی عداوت و اثبات اشتباه آنها پذیرفتم. من متقاعد شده بودم که داستان مسیحیّت تاب ایستادگی در برابر شواهد و مدارک را ندارد. من دانشجوی پیشین حقوق بودم و چیزهایی در مورد شواهد میدانستم. تصمیم گرفتم با کتاب مقدّس شروع کنم. من مطمئن بودم که اگر بتوانم شواهد غیر قابل انکاری را کشف کنم که کتاب مقدّس نگاشتهای غیر قابل اعتماد است، کل مسیحیّت از بین خواهد رفت. چالش را جدی گرفتم و ماهها صرف تحقیق کردم. حتّی برای مدّتی تحصیل را رها کردم تا در کتابخانههای تاریخی غنی اروپا مطالعه کنم. و من شواهدی یافتم، شواهد فراوان. شواهدی که به سختی میتوانستم با دید خودم باور کنم.
سرانجام تنها به یک نتیجه رسیدم: اگر بخواهم از نظر عقلانی صادق باشم، باید اعتراف میکردم که اسناد عهد عتیق و جدید برخی از معتبرترین نوشتهها در تمام دوران باستان بودهاند. و اگر آنها قابل اعتماد بودند، در مورد این مرد عیسی که من او را به عنوان یک نجّار صرف کنار گذاشته بودم، چه طور؟ باید اعتراف میکردم که عیسی مسیح چیزی فراتر از یک نجّار بود. او تمام چیزی بود که ادّعا میکرد هست. تحقیقات من نه تنها من را از نظر فکری تغییر داد، بلکه به سه سؤالی که من در جستجوی خوشبختی و معنا آغاز کردم نیز پاسخ دادند.
همچنان بیمیل:
شما فکر میکنید که پس از بررسی شواهد، من بلافاصله روی پریدم و مسیحی شدم. ذهنم با حقیقت متقاعد شده بود. باید اعتراف میکردم که عیسی مسیح دقیقاً همان چیزی است که ادّعا میکرد. امّا علیرغم شواهد فراوان، من احساس بیمیلی شدیدی برای انجام این کار کردم.
دو دلیل برای بیمیلی من وجود داشت: لذّت و غرور. من فکر میکردم که مسیحی شدن به معنی دست کشیدن از زندگی خوب و از دست دادن کنترل است. نمیتوانستم فکر کنم راهی از این سریعتر برای خراب کردن اوقات خوبم وجود داشته باشد. واقعاً بد بخت بودم. وجودم به میدان جنگ تبدیل شده بود. ذهنم به من میگفت که مسیحیّت حقیقت دارد، امّا ارادۀ من با تمام قدرت که میتوانست در برابر آن مقاومت میکرد.
مشکل بعدی غرور بود. در آن زمان فکر مسیحی شدن به شکست خود بزرگبینی من انجامید. من تازه ثابت کرده بودم که تمام افکار قبلیام اشتباه بوده و دوستانم درست گفتهاند. امّا نمیتوانستم با این مشکل کنار بیایم. باید قبل از این که ذهنم را تخریب کند کاری انجام میدادم.
در سال دوّم دانشگاه، مسیحی شدم. کسی از من پرسید:”از کجا میدانی که مسیحی شدهای؟”چندین پاسخ وجود دارد، امّا یک جواب ساده بود:”زندگیام تغییر کرد.” این دگرگونی است که به من دربارۀ تبدیلم اطمینان میدهد. آن شب برای برقراری رابطه با مسیح زندۀ برخاسته، برای چهار چیز دعا کردم و سپاسگزارم که این دعاها مستجاب شد.”
جاش مک داول با”دوتی یود ( Dottie Youd )”ازدواج کرد که از او دارای چهار فرزند شد و صاحب ده نوه گردید. آنها در کالیفرنیا زندگی میکنند. پسر او، شان ( Sean)، نیز یک مدافع مسیحی و استادیار دانشگاه بیولا است.
در سال 1964 میلادی، او نمایندۀ سیّار Campus Crusade for Christ International شد، خدمتی فراکلیسایی که شعبههای دانشجویی را در محوطههای دانشگاهی و کالج که پیشتر توسّط مرحوم بیل برایت ( Bill Bright ) در دهۀ 1950 میلادی تأسیس شد، اداره میکند. تا به امروز، وابستگی نزدیک او به این سازمان ادامه دارد.
خدمت تمام وقت مک داول با Campus Crusade for Christ با انتصاب او به عنوان سخنران دانشگاه در آمریکای لاتین آغاز شد، جایی که او با هر دو گروه دانشجویی مارکسیست و فاشیست تعامل داشت. او متعاقباً به آمریکای شمالی بازگشت و در آن جا به عنوان یک سخنران سیّار که برای گروههای دانشگاه دربارۀ ایمان مسیحی سخنرانی میکرد، شناخته شد.
بخشی از خدمت سخنرانی او بر سر مسائل جوانان در روابط و آداب و رسوم جنسی متمرکز شده و در سمینارهایی مانند”منتهای رابطۀ جنسی”و کمپِین”چرا انتظار؟”عفاف و پرهیز جنسی قبل از ازدواج را تشویق میکند. جنبههای دیگر خدمت سخنرانی و نوشتن او بر مسائل عزّت نفس ( تصویر من، تصویر خدا ) و رشد ایمان و شخصیّت ( شواهدی برای شادی ) متمرکز شده است. در دهه 1980 او همچنین یک برنامۀ اقامت سه ماهۀ تربیتی را در یک مرکز خلوت به نام مرکز جولیان ( Julian Center ) در نزدیکی سن دیگو هماهنگ کرد.
به عنوان یک مدافع مسیحی او تمایل دارد با پاسخ به چالشهای عقیدتی، سؤالات مطرح شده توسّط غیر مسیحیان، شک و تردیدهای ایمانی و مذاهب غیر مسیحی تمرکز داشته باشد.
مک داول در کتابهایی مانند”شواهد مسیحیت و رأی دادگاه”،”عامل رستاخیز”، و”او در میان ما راه میرفت”، استدلالهای خود را با ارائۀ انبوهی از شواهد، مانند اکتشافات باستانشناسی، نسخههای خطی موجود از متون کتاب مقدّس، پیشگوییهای محقّق شده، و معجزۀ قیام همراه میکند. او در کتاب”بیشتر از یک نجّار”استدلالهای تاریخی را با استدلال حقوقی در مورد شهادت مستقیم و شواهد ضمنی برای زندگی و رستاخیز عیسی ترکیب میکند. او در بحث خود با عنوان”آیا مسیح مصلوب شد؟”از خط استدلال مشابهای در مناظرهای با احمد دیدات ( Ahmed Deedat ) مسلمان آفریقای جنوبی در دوربان در اوت 1981 میلادی استفاده میکند. مک داول میگوید که”شواهد مسیحیّت در کتاب مقدّس جامع نیست، امّا کافی است.”
او همچنین استدلالهای مدافعانهای در مورد آموزۀ الوهیّت مسیح در”عیسی: دفاع از الوهیّت او”گردآوری کرده است. او و همکارش دان استوارت ( Don Stewart ) در دو جلد به پرسشها و ایرادات رایج نسبت به ایمان مرتبط با بیخطایی کتاب مقدّس و تناقضات کتاب مقدّس، طوفان نوح، و خلقت در مقابل تکامل، پرداختهاند.
مک داول و استوارت همچنین استدلالهای دیگر مدافعان که علیه فرقهها هستند، به ویژه کار والتر مارتین ( Walter Martin ) را در کتابچۀ”ادیان امروزی”ترویج دادهاند. مک داول و استوارت در انتقادات خود از فرقهها و اعتقادات آنها بر سر مسائل اعتقادی، به ویژه الوهیّت مسیح تمرکز میکنند و به اعتقادات بدعت آمیز در گروههای مذهبی که آنها را غیر اصیل میدانند، اشاره میکنند.
رویکرد مک داول به عنوان دفاعیۀ ایمان مسیحی در زمرۀ آن چه که الهیدانان پروتستان آن را به عنوان کار”کلاسیک”و”مبتنی بر شواهد”طبقه بندی میکنند، قرار میگیرد. این رویکردها این گونهاند که استدلالهای مدافعانه از ایمان مسیحی میتوانند هم به ایمانداران هم به بیایمانان به طور مشروع ارائه شود چون ذهن انسان میتواند برخی حقایق دربارۀ خدا را درک کند. امّا رویکرد دفاع مبتنی بر پیش فرض این روش را با این استدلال زیر سؤال میبرد که چون بیایمانان تا حدودی حقیقت دربارۀ خدا را سرکوب و دربارۀ آن مقاومت میکنند ( مطابق آیات رومیان 18 : 1 – 20 ) پس مشکل بیایمانی هم یک انتخاب است و نه صرفاً کمبود شواهد.”
اثر معروف مک داول”شواهد رای دادگاه”در سال 1972 منتشر شد و سپس در سال 1979 تجدید نظر شده است. او در اوّلین نسخۀ مسیحیان متفکّر را با اسناد تاریخی و تحقیقات مدرن مجهّز کرد تا بر حقیقت کتاب مقدّس شهادت دهد. شواهد به سرعت به منبعی برای میلیونها ایماندار در دفاع از مسیحیّت در برابر تندترین منتقدان تبدیل شد. جاش به همراه پسرش شان مک داول در نسخۀ جدید 2017 میلادیِ این کتاب به طوری هیجان انگیز با بینشهای تاریخی بیشتر همراه میشود تا هم کسانی را که با شواهد آشنا هستند و همچنین نسل جدیدی از ایمانداران را تشویق کند تا در فرهنگ شکاکانه حقیقت مسیح را بپذیرند. این کتابی است که خوانندگان را دعوت میکند تا تردیدهای خود را پیش بیاورند و از سؤالات سخت دوری نکنند.
McDowell, J. (n.d.). My story: How my life changed. Cru. Retrieved November 19, 2024, from
https://www.cru.org/us/en/how-to-know-god/my-story-a-life-changed/my-story-josh-mcdowell.html
Josh McDowell. (2024, September 16). In Wikipedia. Retrieved November 19, 2024, from
https://en.wikipedia.org/wiki/Josh_McDowell
McDowell, J., & McDowell, S. (2017). Evidence that demands a verdict: Life-changing truth for a skeptical world. Retrieved November 19, 2024, from