به نام خداوند عیسی مسیح

از سری درسهای کوتاه

«عطایا»

 

عطایا یعنی چه؟ و به چه علّت به ایمانداران داده می‌شود؟

 

عطایا جمع عطیّه به معنی: انعام، بخشش، پاداش، جایزه، موهبت، هبه، مستمری، مقرّری می‌باشد. عطایای روح‌القدس قدرتها، قوّتها و تواناییهای خارق‌العاده و عجیبی است که روح‌القدس به مسیحیان و ایمانداران می‌بخشد.

این عطایا از یک نظر شهادت وجود و جلوۀ همراهی خداوند با مسیحیان و ایمانداران است، از دیدی دیگر نشان از هویّت و اعتبار بخشیدن به صاحب آن عطیّه است، و از سویی دیگر برای کار خدمت در کلیسا و امداد دیگر ایمانداران کلیسا می‌باشد.

در کل هر عطیّه یا بخششی، گویای سه ویژگی مهم است: 1- مفت و رایگان و بدون هیچ تلاشی به دست می‌آید؛ 2- بخشندۀ آن هیچ چشم داشتی به آن ندارد و بازپس نمی‌گیرد؛ 3- ارزشمند و کاربردی است.

امّا عطایای آسمانی علاوه بر این سه ویژگی، سه ویژگی مهم دیگر را نیز با خود دارند: 1- عطایای آسمانی جلوه‌گر وجود و قدرت خدا است؛ 2- می‌تواند به عنوان پاداش خدا به کسی برای عملی باشد؛ 3- چون آسمانی است می‌تواند نظیر آن در دنیا یافت نشود یعنی حسب تلاش و دانش دنیا به دست نیاید.

در خصوص اشخاصی که عطایا را دریافت می‌کنند، و علّت داده شدن آنها، سه دلیل وجود دارد:

1- به فرزندان همیشه عطیّه‌ای داده می‌شود. یعنی هر شخصی که تعمید روح‌القدس را می‌یابد و فرزند خدا می‌گردد از سوی پدر آسمانی خود بلاشک حداقل یک عطیۀ آسمانی دریافت می‌کند؛ نوع عطیّه بسته به شرایط شخص و موقعیّت زمانه و جامعه دارد که حسب ارادۀ روح‌القدس داده می‌شود؛ این عطایایی که به فرزندان داده می‌شود از نوع آسمانی است و به صورت اکتسابی نمی‌توان به دست آورد؛ برای فرزندان این عطایا می‌تواند بیشتر از یکی باشد و یا در طول زندگی هر از گاهی چیزی از خداوند دریافت نمایند.

نکتۀ مهم! هر شخصی که مدّعی داشتن تعمید روح‌القدس بوده و خود را فرزند خدا می‌داند، اگر در او عطیّه‌ای آسمانی یافت نشد، او یک دروغگو و فاقد تعمید روح‌القدس است.

2- عطایا می‌تواند به هر کسی که تعمید روح‌القدس را ندارد نیز داده شود که نظیر این در دنیا بسیار است. داشتن حتّی بزرگ‌ترین عطایا نمی‌تواند نشانی بر تعمید روح‌القدس باشد زیرا عطایا بخششهای خداوند است و این عطایا می‌تواند حسب لطف خدا به کسی، یا به عوض پاداش به کسی داده شود.

3- اساساً خداوند آداب‌دان است؛ این از آداب مهمانی رفتن علی‌الخصوص پس از آشتی است؛ عطایا تحفه و هدایای خدا است به کسانی که در خون عیسی مسیح با او آشتی نمودند؛ این هدایا بر وجود و یادمان هدیه دهنده شهادت می‌دهد؛ عطایا شهادت خدا در ارتباط با نجات عظیم خداوند است، لذا هرگز هیچ عطیّه‌ای در خارج از کلیسا به کسی داده نشده و نخواهد شد، یعنی نه به بی‌ایمانان داده می‌شود و نه حتّی به ایمانداران اسمی که در بدنۀ کلیسا حضور ندارند.

دیدن اعمال عجیب از هر کسی که در بدنۀ کلیسا حضور ندارد قطعاً ربطی به روح‌القدس ندارد، چنان که نویسندۀ عبرانیان می‌گوید: «3پس ما چگونه رستگار گرديم اگر از چنين نجاتي عظيم غافل باشيم؟ كه در ابتدا تكلّم به آن از خداوند بود و بعد كساني كه شنيدند، بر ما ثابت گردانيدند؛4در حالتي كه خدا نيز با ايشان شهادت مي‌داد به آيات و معجزات و انواع قوّات و عطاياي روح‌القدس بر حسب ارادۀ خود» ( عبرانیان 2 : 3 – 4 ).

از سری درسهای کوتاه

«آغاز نزول عطایا»

 

آغاز نزول عطایا چه زمانی بود؟

 

وقتی کتاب مقدّس می‌گوید”عطایای روح‌القدس”قطعاً این بخششها از طریق روح‌القدس داده می‌شود و ارتباط آشکاری با خود روح‌القدس دارد. لذا باید دانست که زمان نزول عطایا می‌بایست از وقتی باشد که روح‌القدس به مسیحیان اعطا شده است یعنی روز پنطیکاست که در آن روز کلیسا تشکیل گردید و همان روح نیز قوّتها را از آسمان بر شاگردان مسیح ریخت.

در روز پنطیکاست پس از تعمید روح‌القدس عطایای آسمانی به شاگردان مسیح و کلیسا داده شد و در آن روز همۀ حاضرین در آن بالاخانه‌ای که بودند شروع کردند به زبانهای مختلف صحبت کردن: «1و چون روز پنطیکاست رسید، به یک دل در یک جا بودند.2که ناگاه آوازی چون صدای وزیدن باد شدید از آسمان آمد و تمام آن خانه را که در آن جا نشسته بودند پر ساخت.3و زبانه‌های منقسم شده، مثل زبانه‌های آتش بدیشان ظاهر گشته، بر هر یکی از ایشان قرار گرفت.4و همه از روح‌القدس پر گشته، به زبانهای مختلف، به نوعی که روح بدیشان قدرت تلفّظ بخشید، به سخن گفتن شروع کردند.

5و مردمِ یهودِ دیندار از هر طایفه زیر فلک در اورشلیم منزل می‌داشتند.6پس چون این صدا بلند شد گروهی فراهم شده، در حیرت افتادند زیرا هر کس لغت خود را از ایشان شنید.7و همه مبهوت و متعجّب شده به یک دیگر می‌گفتند، مگر همۀ اینها که حرف می‌زنند جلیلی نیستند؟8پس چون است که هر یکی از ما لغت خود را که در آن تولّد یافته‌ایم می‌شنویم؟ 9پارتیان و مادیان و عیلامیان و ساکنان جزیره و یهودیّه و کَپَّدُکِیا و پَنطُس و آسیا10و فَرِیجِیّه و پَمفِلیّه و مصر و نواحی لِبیا که متصّل به قیروان است و غربا از روم، یعنی یهودیان و جدیدان11و اهل کَرِیت و عَرَب، اینها را می‌شنویم که به زبانهای ما ذکر کبریایی خدا می‌کنند» ( اعمال رسولان 2 : 1 – 11 ).

از این پس بود که شاهد جلوه‌گری عطایا در کلیسا هستیم و شاگردان مسیح کارهایی را که او می‌کرد را نیز به عمل می‌آوردند تا به امروز.

از سری درسهای کوتاه

«اوّلین عطیّه»

 

اوّلین عطیّه چه بود؟

 

با خواندن سرسری کتاب اعمال رسولان در ظاهر می‌بایست گفت عطیّۀ زبان؛ امّا این یک اشتباه است. کتاب مقدّس چیزی دیگر را گوشزد می‌کند. شاگردان مسیح اوّلین و بزرگ‌ترین عطیّه را همان نزول روح‌القدس برای مسیحیان می‌دانند.

پطرس در این خصوص می‌فرماید: «30خداي پدران ما، آن عيسي را برخيزانيد كه شما به صليب كشيده، كشتيد.31او را خدا بر دست راست خود بالا برده، سرور و نجات دهنده ساخت تا اسرائيل را توبه و آمرزش گناهان بدهد.32و ما هستيم شاهدان او بر اين امور، چنان كه روح‌القدس نيز است كه خدا او را به همۀ مطيعان او عطا فرموده است» ( اعمال رسولان 5 : 30 – 32 ).

پطرس در همان روز پنطیکاست نیز اعلام نمود که خود وجود روح‌القدس عطای پدر آسمانی است: «38پطرس بديشان گفت: توبه كنيد و هر يك از شما به اسم عيسي مسيح به جهت آمرزش گناهان تعميد گيريد و عطاي روح‌القدس را خواهيد يافت» ( اعمال رسولان 2 : 38 ).

یوحنّای رسول نیز با اشاره به این موضوع که تا پیش از مصلوب شدن مسیح هنوز روح‌القدس به کلیسا عطا نشده بود، او را به عنوان اوّلین عطیّه و بخشش خداوند معرّفی می‌نماید: «39امّا اين را گفت دربارۀ روح كه هر كه به او ايمان آرد او را خواهد يافت زيرا كه روح‌القدس هنوز عطا نشده بود، چون كه عيسي تا به حال جلال نيافته بود» ( یوحنّا 7 : 39 ).

بزرگ‌ترین هدیه‌ای که ما را به یاد هدیه دهنده بیاندازد در وهلۀ اوّل وجود و حضور خود هدیه دهنده است. هدیه به تنهایی ذرّه‌ای از بخشش هدیه دهنده است امّا اگر کسی خودِ هدیه دهنده را داشته باشد، نه ذرّه‌ای بلکه تمامیّت هدیه دهنده را دارد. روح‌القدس عطای خدای پدر است.

کاش ایمانداران به جای این که فکر خود را تماماً معطوف به عطایای روح‌القدس بکنند، در پی بزرگ‌ترین بخشش خداوند که وجود پر برکت خود روح‌القدس می‌باشد، کنند.

از سری درسهای کوتاه

«انواع عطایا»

 

عطایا به چند دسته تقسیم می‌شوند؟

 

عطایای روح‌القدس بسیار است. در عهد جدید شاهد جلوه‌گری بعضی از این عطایا از سوی رسولان و شاگردان عیسی مسیح می‌شویم، امّا در خصوص عطایا فقط پولس رسول دست به قلم برده و تا حدودی به معرّفی بعضی از آنها پرداخته است؛ و البتّه شاید بتوان این چنین نیز گفت که اگر پولس در خصوص عطایا چیزی نمی‌گفت، ما امروزه نسبت به آنها با این که وجود دارند چندان متوجّه نمی‌شدیم.

شاگردان مسیح در طول خدمت خود آن قدر که توان خود را برای انتشار مژدۀ خوش انجیل و روح‌القدس گذاشتند در رسالات بر جای مانده از آنان چیزی در خصوص عطایای روح‌القدس ندیدیم. امّا پولس رسول در مجموع زوایای بسیار جالبی را از عطایا به ما ارائه می‌دهد که به آنها می‌پردازیم.

پولس عطایا را در سه گروه و دسته بندی قرار می‌دهد: نعمتها؛ خدمتها؛ عملها: «1امّا دربارۀ عطاياي روحاني، اي برادران نمي‌خواهم شما بي‌خبر باشيد. …4و نعمتها انواع است ولي روح همان.5و خدمتها انواع است امّا خداوند همان.6و عملها انواع است لیكن همان خدا همه را در همه عمل مي‌كند.7ولي هر كس را ظهور روح به جهت منفعت عطا مي‌شود» ( اوّل قرنتیان 12 : 1 و 4 – 7 ).

در گروه اوّلِ عطایا، که به صورت نعمتها هست خدا در وجه روحانی خود یعنی روح‌القدس، عطایای خود را به مسیحیان و ایمانداران عطا می‌کند «و نعمتها انواع است ولي روح همان»؛ در گروه دوّمِ عطایا، که به صورت خدمتها هست، خدا در وجه انسانی و در جایگاه کاهن اعظم، خادم امین، خداوند عیسی مسیح که سر کلیسا است خدمتها را به کلیسا عطا می‌کند «5و خدمتها انواع است امّا خداوند همان»؛ و در گروه سوّمِ عطایا، که به صورت عملها هست، خدا در وجه آسمانی و خدایی خود عطایایی را به جهان می‌بخشد.

در آیات بعدی یعنی از آیات 8 تا 10 به 9 عطیّه اشاره شده که به عطایای نه‌گانه شهرت یافته و اکثر کلیساها عطایا را در حد همین 9 تا معرّفی می‌کنند: « 8زيرا يكي را به وساطت روح، كلام حكمت داده مي‌شود و ديگري را كلام علم، به حسب همان روح.9و يكي را ايمان به همان روح و ديگري را نعمتهاي شفا دادن به همان روح.10و يكي را قوّت معجزات و ديگري را نبوّت و يكي را تميز ارواح و ديگري را اقسام زبانها و ديگري را ترجمۀ زبانها» ( اوّل قرنتیان 12 : 8 – 10 ).

امّا حقیقت امر این است که پولس رسول در خطاب به ایمانداران افسس تنها به 9 عطیّۀ آسمانی اشاره کرده و اینها تمام عطایای روح‌القدس نیست. عطایای روح‌القدس بسیار بیشتر از این 9 تا می‌باشد که قطعاً خود پولس نیز از این امر آگاه بوده و در نامۀ خود به افسس فقط خواسته برای نمونه از چند تای آنها نام ببرد، در حقیقت چیزی به نام عطایای نه‌گانه نداریم.

برای این که در مبحث شناخت عطایا گیج نشوید و با فکرهای ماورایی در خصوص ماهیت عطایا از حقیقت موضوع منحرف نگردید، بگذارید به زبانِ معناییِ کلمه در خصوص کلیّت عطایا به شما جمله‌ای بگویم.

“عطیّه یا بخشش، یعنی رسیدن لطفی به کسی که تا آن زمان دارای آن نبوده و در یک لحظه و ناگهان دارای آن شده است. عطایای روح‌القدس قوّتها و قدرتهایی هستند برای کسانی که تا آن زمان از آنها بی‌بهره بودند و به طرفه‌العینی به شکلی عجیب دارای آن شدند، بدون آن که برای به دست آوردن آن هیچ تلاشی کرده باشند.”

حال پولس رسول جمیع این عطایا را در سه دسته بندی قرار داده و به ما معرّفی می‌کند: نعمتها، خدمتها و عملها. 

از سری درسهای کوتاه

«نعمتها»

 

 عطایا در غالب نعمتها به چه صورت است؟

 

یعنی این دسته عطایا برای استفاده و بهره بردن خود شخص است که می‌تواند برای دیگران نیز مفید باشد. اغلب عطایا از این دسته هستند مانند: کلام حکمت، تمیز ارواح، زبانها و …؛ این نوع عطایا بیشترین بخششهایی را در بر می‌گیرد که تا کنون به کلیسا و اشخاص داده شده است.

عطایا از یک سو باعث قوّت و بنای ایمانی یک شخص می‌گردد و او را در چهارچوب کلیسا نگه می‌دارد، و از سویی دیگر دارای نمودهایی است که نگاه و ذهن دیگران را به سمت کلیسا جلب می‌کند.

امّا آن چه مسلّم و مبین است، بیشتر عطایا برای امداد رسانی به افراد داده شده است. مثلاً عطیّۀ شفا برای رفع بیماری و سلامت جسم داده می‌شود؛ یا کلام حکمت برای فزونی دانش و حکمت به کسی داده می‌شود؛ یا تمیز ارواح برای شناسایی و دوری جستن از روحهای شریر داده می‌شود.

در خصوص عطایا زیاد دیده شده که ایمانداران و حتّی کلیسا به اشتباه افتاده باشند. بارها دیدم که شخصی در کلیسا مدّعی داشتن عطیّۀ شفا بوده، و عدّه‌ای این را تأیید کردند؛ امّا در تمام این موارد پیش آمده که شخصاً به بررسی نزدیک آنها پرداختم متأسّفانه درست نبود.

بسیار دیده شده که شخصی با ایمان قلبی به خداوند، برای شخصی دیگر دعا نموده و او شفا یافته، و دقیقاً همین جا او به خطا رفته و فکر کرد که دارای عطیّۀ شفا شده و این موضوع را در همه جا جار زده! باید بدانید که حتّی اگر نظیر چنین اتّفاقی چندین بار هم برای کسی بیفتد، نشان از عطیّۀ شفا نیست.

هر ایماندار به مسیح، زیر نگاه و محبّتِ خاص خداوند قرار دارد و این محتمل است که خداوند بارها به دعاهای او آمین بگوید، امّا این به هیچ وجه نشان از داشتن یک عطیّۀ خاص نیست.

خداوند عیسی مسیح می‌فرماید: «17و این آیات همراه ایمانداران خواهد بود که به نام من دیوها را بیرون کنند و به زبانهای تازه حرف زنند18و مارها را بردارند و اگر زهر قاتلی بخورند، ضرری بدیشان نرساند و هرگاه دستها بر مریضان گذارند، شفا خواهند یافت» ( مرقس 16 : 17 – 18 ). اینها قوّتها و قدرتهایی است که باید از یک ایماندار واقعی در وقت لزوم ظاهر شود و اگر چنین نباشد، آن شخص در حقیقت ایمانداری واقعی نیست.

داشتن عطیّه به یک گونۀ خاص تعریف می‌گردد. بگذارید با مثالی این موضوع را آشکارتر سازم تا تفاوت بین کسی که عطیّه‌ای دارد با شخصی که به ایمان در زمانی درست و در ارادۀ خدا دعا می‌کند و نتیجه می‌گیرد، آشکار گردد.

در خصوص جایگاه‌های نظامی همه می‌دانید که به چه شکلی رتبه بندی می‌گردند. برخی نیروهای کادر رسمی ارتش هستند مانند افسران و درجه‌داران، و برخی نیروهای سرباز وظیفه می‌باشند.

نیروهای کادر رسمی: 1- استخدام شده برای خدمت می‌باشند، 2- دارای یونیفرم رسمی با نشان و درجه می‌باشند، 3- دارای سلاح کمری و مجاز به حمل و استفاده دائم از آن می‌باشند. این کادر رسمی در هر زمان که خودشان بخواهند می‌توانند از سلاح و قدرتی که به آنان داده شده استفاده کنند.

امّا نیروهای سرباز وظیفه: 1- موقّتاً به خدمت گرفته شده‌اند، 2- یونیفرم آنان دارای نشان و اعتبار یک کادر رسمی نیست، 3- فاقد اسلحۀ تمام وقت می‌باشند و تنها در زمانی که لازم باشد آنان را مسلّح می‌کنند. این سربازانِ وظیفه با توجّه به این که اکثر مواقع مسلّح نیستند، نمی‌توانند در هر زمان که بخواهند از قدرت نظامی استفاده کنند و باید همیشه گوش به فرمان فرماندۀ خود باشند.

حال دقیقاً تفاوت کسی که دارای عطیّه است با کسی که به ایمان عملی شبیه به عطیّه‌داران می‌کند مانند کادر رسمی و سرباز وظیفه است. کسی که عطیّه دارد مانند آن کادر رسمیِ نظامی است که می‌تواند در هر لحظه از آن اعتبار و قدرتی که به او داده شده استفاده کند؛ و ایمانداری که به ایمان دعا می‌کند و اتّفاقی صورت می‌گیرد مانند سرباز وظیفه‌ای هست که در یک لحظه مسلّح شده و قدرت یافته تا کاری بکند.

نباید بروز یک امر ماوراءالطبیعه از شخصی این توّهم را در او و دیگران ایجاد کند که آن شخص دارای عطیّه‌ای شده است. عطیّه یک قوّت و قدرت دائمی است و گاه‌گاهی شکل نمی‌گیرد.

این قبیل نعمتها را روح‌القدس حسب نیازهای یک کلیسا در شرایط و موقعیّتهای خاص آن کلیسا به افراد عطا می‌کند. به طور مثال در کشور و مناطقی که مردم آن قریب به اتّفاق از بی‌ایمانان به مسیح تشکیل شده‌اند، عطیّۀ زبانها بیشتر داده می‌شود تا توجّۀ آنان را به کلیسا جلب کند.

و یا در کشور و منطقه‌ای که اکثریّت مسیحی می‌باشند، برای این که لطف خداوند بیشتر به کلیسایش نشان داده شود تا دردی از آنان گرفته شود، عطیّۀ شفا بیشتر دیده می‌شود.

این دسته از عطایا مانند نعمتهایی هستند که هم خود شخص و هم کسی که در راستای منفعت بردن از آن قرار می‌گیرد را شاد و مسرور می‌سازد. این گونه عطایایی که در دستۀ نعمتها قرار دارند موجب خشنودی و رضایت همگانی هستند، از ایماندار تا بی‌ایمانان، و غالباً هیچ کسی با آنها سر مخالف ندارد و محبوب همه می‌باشد. بر خلاف خدمتها که می‌تواند دشمنان خارجی و داخلی نیز داشته باشند از آن روی که این دسته از عطایا برای خدمت به خداوند به کلیسا بخشیده می‌شوند، چیزی که دنیا از آن نفرت دارد.

از سری درسهای کوتاه

«خدمتها»

 

عطایا در غالب خدمتها به چه صورت است؟

 

برخی عطایا در قالب خدمتها ارزانی می‌گردد. این عطایا بسیار خاص است و به هر کسی داده نمی‌شود و شخص می‌بایست به طور خاصی مد نظر خداوند و دارای شرایط بسیار ویژه‌ای باشد. ظهور این دسته عطایا غالباً برای منفعت دیگران و کلیسا است.

در این گونه از عطایا که به شخصی داده می‌شود خود شخص را تبدیل به یک موهبت الهی می‌کند و آنگاه خداوند او را به عنوان یک عطیّه و هدیه به کلیسای خود می‌بخشد. در عهد عتیق رد این گونه از عطایا وجود داشته، در ابتدا خدا از دوازده سبط بنی‌اسرائیل، سبط لاوی را برای این منظور انتخاب می‌کند و سپس آنان را در دو جایگاه خدمتی به قوم عطا می‌کند.

این دو جایگاه عبارت بودند از: کاهنان و لاویان، که در خدمت هیکلِ خدا مشغول بودند. امّا علاوه بر این دو خدمت خدمتهای دیگری نیز در عهد عتیق مقرّر شده بود که در کتاب مقدّس با آنها آشنا می‌شویم مانند خدمت رسولان، خدمت انبیا، خدمت شبانی و خدمت معلّمی، همچنین در جایی نیز به نام مبشّران بر می‌خوریم.

در عهد جدید نیز پولس رسول در ابتدا به برقرار بودن همان دو جایگاه خدمتیِ عهد عتیق اشاره دارد و حتّی به این پنج خدمت نیز اشاره می‌کند. او این خدمتها که عطیّۀ روح‌القدس برای کلیسا می‌باشد را در پنج جایگاه متفاوت با خدمتهای گوناگون معرّفی می‌کند و برای آنان رتبه‌ بندی قائل شده است. این پنج خدمت اصلی در کلیسا در اصل معادل خدمت کهانتی کاهنان در عهد عتیق است.

«10آن که نزول نمود، همان است که صعود نیز کرد بالاتر از جمیع افلاک تا همۀ چیزها را پُر کند11و او بخشید بعضی رسولان و بعضی انبیا و بعضی مبشّرین و بعضی شبانان و معلّمان را،12برای تکمیل مقدّسین، برای کار خدمت، برای بنای جسد مسیح» ( افسسیان 4 : 10 – 12 ).

پولس دو بار در رسالات خود اعلام می‌کند که این خدمتها فقط از سوی خداوند به کسی اعطا می‌شود. این خدمتها را به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی حسب: 1- سابقۀ ایمانی یک شخص، 2- دانش کتاب مقدّسی یک شخص، 3- تحصیلات الهیّاتی یک شخص، 4- داشتن قوّت و عطایای یک شخص، 5- قداست و محبوبیّت و شهرت یک شخص، 6- نیاز کلیسا، نباید به کسی داده شود. این خدمتها فقط توسّط خداوند عیسی مسیح و با مسح روح‌القدس که به همراه یک امر ماوراءالطبیعه است به شخصی داده می‌شود.

پس از آن که کسی برای چنین خدمتی در کلیسا از سوی خداوند برگزیده و مسح گردد، توسّط بالاترین مقام کلیسا یعنی رسولان و در صورت نبود یک رسول، توسّط خدمت یک نبی باید در کلیسا نیز اعلام گردد.

ما نمونه‌ای از این روند را در کتاب اعمال رسولان به هنگام انتخاب پولس و برنابا می‌بینیم: «1و در کلیسایی که در اَنطاکیّه بود، انبیا و معلّم چند بودند، برنابا و شمعونِ ملقّب به نیجر و لوکیوسِ قیروانی و مَناحمِ برادر رضاعی هیرودیسِ تیترارخ و سولس.2چون ایشان در عبادت خدا و روزه مشغول می‌بودند، روح‌القدس گفت، بَرنابا و سولس را برای من جدا سازید از بهر آن عمل که ایشان را برای آن خوانده‌ام.3آنگاه روزه گرفته و دعا کرده و دستها بر ایشان گذارده، روانه نمودند» ( اعمال رسولان 13 : 1 – 3 ).

دارندگان این خدمتها خادمین کلیسا نیستند بلکه خادمین خداوند عیسی مسیح برای کار خدمت در کلیسا می‌باشند و هدایت از روح‌القدس می‌گیرند. بر خلاف تعالیم غلطی که در بسیاری از کلیساها شنیده می‌شود، وظیفۀ این خدمتها جلب رضایت مسیحیان و ایمانداران و خدمتگزاری به آنان نیست، بلکه کسب رضایت خداوند و حفاظت از راستی و سلامت کلیسای خداوند عیسی مسیح می‌باشد.

حال لازم است یک هشدار بسیار جدی در خصوص این جایگاه‌ها را اعلام کنم! این خدمتها از سوی خداوند و با مسح روح‌القدس تعیین می‌گردند و دارندگان این خدمتها بلاشک دارای مهر روح‌القدس و فرزندان برگزیدۀ خدا می‌باشند. پس هر گونه سرکشی، مجادله، افترا و نسبت ناشایست و برخورد خصمانه به این خادمین، به مثابۀ برخورد با خداوند عیسی مسیح است و می‌تواند خاطی را از ملکوت خداوند ساقط نماید.

و امّا خدمت لاویان که در عهد عتیق برقرار بوده، در عهد جدید و در کلیساها با عنوان شمّاسان شناخته می‌شوند. یک شمّاس برای خدمت رساندن به مسیحیان و ایمانداران در کلیسا تعیین می‌گردد. هر چند خداوند بعضیها را برای این خدمتها تعیین می‌کند، چنان که در عهد عتیق و عهد جدید بوده، امّا لزوماً نیازمند مسح آسمانی نیست و رسولان و انبیا و شبانان نیز می‌توانند حسب نیاز کلیسا بعضیها را در این جایگاه‌ها مقرّر نمایند.

پولس رسول در نامۀ خود به تیطس از او خواسته تا برای کلیساها کشیشانی مقرّر نماید: «5بدین جهت تو را در کریت وا گذاشتم، تا آن چه را که باقی مانده است اصلاح نمایی و چنان که من به تو امر نمودم، کشیشان در هر شهر مقرّر کنی» ( تیطس 1 : 5 ).

پولس رسول یک سفارش خاص برای تمام خادمین کلیسا دارد که به خاطر جایگاه خدمتی خود مغرور نشده و فکرهای بلند پروازانه به خود راه ندهند از این جهت که چون می‌بینند در خدمت خود نیک پیش می‌روند، می‌توانند در خدمتهای دیگر نیز داخل شوند.

« 3زيرا به آن فيضي كه به من عطا شده است، هر يكي از شما را مي‌گويم كه فكرهاي بلندتر از آن چه شايسته است مكنيد بلكه به اعتدال فكر نماييد، به اندازۀ آن بهرۀ ايمان كه خدا به هر كس قسمت فرموده است.4زيرا همچنان كه در يك بدن اعضاي بسيار داريم و هر عضوي را يك كار نيست، 5همچنين ما كه بسياريم، يك جسد هستيم در مسيح، امّا فرداً اعضاي يك ديگر.6پس چون نعمتهاي مختلف داريم به حسب فيضي كه به ما داده شد، خواه نبوّت بر حسب موافقت ايمان،7يا خدمت در خدمتگزاري، يا معلّم در تعليم،8يا واعظ در موعظه، يا بخشنده به سخاوت، يا پيشوا به اجتهاد، يا رحم كننده به سرور» ( رومیان 12 : 3 – 8 ).

ورود هر شخص یا خادمی، حتّی یک خادم با مسح آسمانی، در خدمتی که برای آن مسح نشده، بلاشک ایجاد بحران و اشتباهات وخیم و جبران‌ناپذیری در کلیسا خواهد کرد. روح‌القدس هر کسی را که برای خدمتی مقرّر و مسح نماید، به منزلۀ آن است که او فقط در آن جایگاه اجازۀ خدمت دارد و نباید فکرهای بلند پروازانه کند و به خدمتی دیگر نیز مشغول گردد، حال هر چه قدر هم کلیسا نیاز به یک خدمت خاص داشته باشد، امّا نباید حسب نیاز جایگاهی بدون اجازه و مسح روح‌القدس پر شود.

از سری درسهای کوتاه

«عملها»

 

عطایا در غالب عملها به چه صورت است؟

 

این عطایا را خود خدای قادر مطلق به توسّط روح‌القدس به جهان می‌بخشد. چرا می‌گوییم به جهان؟ چون عطایای گروه عملها به کسانی داده می‌شود که حیطۀ آنها در خارج از کلیسا نیز قرار دارد.

از این دسته عطایا می‌توان به عطیّۀ بخشش اشاره کرد که نعمتی برای خود شخص ندارد و یا در جایگاه خدمتی در کلیسا هم قرار ندارد، امّا جلوه‌ای از محبّت عظیم خداوند است که در شخصی به وجود می‌آید و او را به مهربانی نمودن و بخشیدن چیزی به دیگران می‌کشاند. این عطیّه غالباً جنبۀ مالی و مادی دارد.

و دیگر از این دستۀ عطایا می‌توان به خدمتگزاری نیز اشاره کرد. در این عطیّه نیز روح‌القدس قلب کسی را مملو از محبّت می‌کند تا به حدی که شبانه روز در فکر کمک کردن و باری از دوش کسی برداشتن می‌باشد. این عطیّه وجه مالی ندارد به عملکرد انسانی و جسمانی شخص مرتبط است.

اساساً این گروه عطایا صرفاً برای منفعت رساندن به دیگران داده می‌شود.

از سری درسهای کوتاه

«وظیفه در قبال عطایا»

 

وظیفۀ ایمانداران در قبال عطایای دریافتی از روح‌القدس چیست؟

 

عطایا بخششهای خداوند به توسّط روح‌القدس برای کلیسا است. قطعاً بخششهای خداوند با خود ثمره‌ای مانند خود بخشش را نیز به همراه دارد. هر کسی که بخششی از سوی روح‌القدس دریافت می‌کند، بی‌اراده خود او نیز نسبت به دیگران آن بخششها را روا می‌دارد.

پطرس در خصوص عطایای یافته شده از سوی خداوند می‌فرماید: «10و هر يك به حسب نعمتي كه يافته باشد، يك ديگر را در آن خدمت نمايد، مثل وكلای امين فيض گوناگون خدا» ( اوّل پطرس 4 : 10 ).

این سفارش پطرس به آن معنی نیست، شخصی که دارای عطیّه‌ای گردیده لازم است تا به او گوشزد شود که خِسَت نکند و او نیز دیگران را از عطیّۀ خود نصیبی دهد، خیر! زیرا طبیعت عطایای روح‌القدس بر پایة محبّت و بخشش است و به این گونه است که هر شخصی که بهره‌ای از عطایا برده، بی‌اراده آن را به دیگران نیز ارزانی می‌دارد.

پولس رسول نیز در نامۀ خود به تیموتاؤس به وی سفارش می‌کند تا نسبت به عطای خود بی‌اعتنایی نکند: «14زنهار از آن كرامتي كه در تو است كه به وسيلۀ نبوّت با نهادن دستهاي كشيشان به تو داده شد، بي‌اعتنايي منما» ( اوّل تیموتاؤس 4 : 14 ).

عطایا داده می‌شود تا به وقت لزوم آشکار شود، زیرا تمامی عطایا برای نشان دادن حقانیّت وجودی و جلال خدا است. هر چند داشتن عطایا نشان فرزند خواندگی و حقانیّت کامل ایمان یک شخص نیست، امّا عطایا به نام قدّوس خداوند اعتراف می‌کند و به مسیحیّت اعتبار همگانی می‌بخشد. لذا پرهیز از آشکارسازی آن به نوعی خیانت به خداوند نیز محسوب می‌شود.

بسیار نیکو است تا ایمانداران برای دریافت عطایای روح‌القدس بکوشند و آن را به غیرت بطلبند. عطایا موهبتهای روح‌القدس هستند به جهت منفعت شخصی و کلیسا و همچنین اثبات حقانیّت خداوند عیسی مسیح. داشتن هر عطیّه‌ای اگر درست و صحیح از آن استفاده گردد و شخص به بی‌راهه نرود، می‌تواند صاحب آن را در بدنۀ کلیسا که هیکل روحانی خداوند عیسی مسیح است قرار دهد. پولس رسول نیز به این مهم سفارش می‌کند: «12همچنين شما نيز چون كه غيور عطاياي روحاني هستيد، بطلبيد اين كه براي بناي كليسا افزوده شويد» ( اوّل قرنتیان 14 : 12 ).

از سری درسهای کوتاه

«خطر هلاکت ابدی بعد از چشیدن عطایا»

 

آیا از عواقب رد کردن عطایا بعد از چشیدن آن باخبر هستید؟

 

روح‌القدس و عطایای آسمانی به اندازه‌ای که مملو از نعمات و برکات و خوشیها برای مسیحیان و ایمانداران است، تا بی‌نهایت برای کسانی که با آن در ارتباط و مشارکتی بودند ولی بعداً مسیح را رد نمودند و کفر گفتند هولناک و هلاکت ابدی را به همراه دارد.

نویسندۀ رسالۀ عبرانیان در این خصوص شدیداً هشدار می‌دهد: «4زيرا آناني كه يك بار منوّر گشتند و لذّت عطاي سماوي را چشيدند و شريک روح‌القدس گرديدند5و لذّت کلام نيکوي خدا و قوّات عالم آينده را چشيدند،6اگر بيفتند، محال است كه ايشان را بار ديگر براي توبه تازه سازند، در حالتي كه پسر خدا را براي خود باز مصلوب مي‌كنند و او را بي‌حرمت مي‌سازند» ( عبرانیان 6 : 4 – 6 ).

به این موضوع بسیار مهم خوب دقّت کنید! این یک هشدار بسیار جدی است! نادیده گرفتن این هشدار و عبور از آن هیچ بخششی از سوی خداوند را ندارد! انجام چنین خطای هولناکی هیچ توبه و پشیمانی و بازگشتی ندارد!

کسی که یک بار منوّر شود، یعنی چه؟ یعنی این که یک بار به مسیح ایمان بیاورد و او را به عنوان منجی و خداوند بپذیرد و از موت به حیات منتقل شود، و اگر فقط یک بار لذّت روح‌القدس را بچشد؛ یعنی چه؟ یعنی حتّی اگر یک بار از سوی روح‌القدس مسح و لمس شود، یا فقط یک بار از عطایای روح‌القدس بهره‌ای آشکار ببرد، مثلاً شفایی دریافت کند؛ و شریک روح‌القدس گردد، یعنی عطیّه‌ای از او دریافت کند؛ و یا حتّی کلام مقدّس خداوند را بشنود و به آن آمین بگوید؛ اگر فقط یک بار منکر فیض و ایمان به خداوند گردد و او را رد کند، حال مهم نیست در چه شرایطی او را انکار کند، فقط اگر یک بار او را انکار کند، محال ممکن است توبه و بازگشت او پذیرفته شود و او برای ابد رد شدۀ خداوند و برای هلاکت ابدی مقرّر خواهد بود.

نگاهی به عهد عتیق می‌اندازیم تا ببینیم این امر چگونه در آسمان رقم می‌خورد و پشت این کلام چه اتّفاق روحانی شکل می‌گیرد. در باب 21 کتاب خروج خداوند احکامی را به قوم می‌دهد که بسیار تکان دهنده است و مربوط به غلامان عبری می‌باشد. در ابتدا خوب به این احکام توجّه کنید.

«1و این‌ است‌ احکامی‌ که‌ پیش‌ ایشان ‌می‌گذاری:2اگر غلام‌ عبری‌ بخری‌، شش‌ سال‌ خدمت‌ کند، و در هفتمین‌، بی‌قیمت‌، آزاد بیرون‌ رود.3اگر تنها آمده‌، تنها بیرون‌ رود و اگر صاحب‌ زن‌ بوده‌، زنش‌ همراه‌ او بیرون‌ رود.4اگر آقایش‌ زنی‌ بدو دهد و پسران‌ یا دختران‌ برایش‌ بزاید، آنگاه‌ زن‌ و اولادش‌ از آن‌ آقایش‌ باشند، و آن‌ مرد تنها بیرون‌ رود5لیکن‌ هرگاه‌ آن‌ غلام‌ بگوید که‌ هر آینه‌ آقایم‌ و زن‌ و فرزندان‌ خود را دوست‌ می‌دارم‌ و نمی‌خواهم‌ که‌ آزاد بیرون‌ روم‌،6آنگاه‌ آقایش‌ او را به‌ حضور خدا بیاورد، و او را نزدیک‌ در یا قائمۀ در برساند، و آقایش‌ گوش‌ او را با درفشی‌ سوراخ‌ کند، و او وی‌ را همیشه‌ بندگی‌ نماید» ( خروج 21 : 1 – 6 ).

در آیۀ دوّم اعلام می‌دارد که این حکم مربوط به غلام عبری است که به بردگی برای کسی کار می‌کند، وقتی می‌گوید غلام عبری یعنی این حکم مربوط به قوم خدا که برای امروزه و در عهد جدید، منظور ایمانداران و فیض یافتگان به مسیح در سراسر عالم هستند؛ یعنی هشداری که می‌دهد برای ایمان آورندگان است.

این آیات به اربابِ غلام عبری حکم می‌کند که تا شش سال برای او کار و بندگی نماید و در سال هفتم بدون قید آزاد گردد؛ یعنی ارباب او دیگر اجازه ندارد پس از شش سال برای سال هفتم او را در بردگی و اسارت خود نگه دارد. این نماد و سایه‌ای است از دوران زندگی بشر در روی زمین؛ آن ارباب شیطان است و آن شش سال همین شش هزار سال عمر بشر از زمان آدم تا به انتهای روز ششم از خلقت خدا است که در این شش هزار سال با گناهِ آدم تمام نسل او زیر گناه و در اسارت و بردگی شیطان رفتند.

و آن سال هفتم همان هزار سالی است که خداوند آن را تقدیس نمود و در آن آرامی گرفت و پس از پایان دورۀ روز ششم از خلقت، برگزیدگان خداوند از اسارت شیطان آزاد شده و در آن در آزادی خداوند زیست خواهند نمود؛ این همان سلطنت هزار سالۀ خداوند است که کتاب مکاشفه در خصوص آن توضیح داده.

در سلطنت هزار ساله شیطان هیچ قدرتی بر نجات یافتگان و رها شدگان از اسارت خود ندارد، مگر این که کسی حاضر نشود تا قبل از انقضای روز ششم از دورۀ خلقت یعنی شش هزار سال عمر بشری از شیطان جدا شود. در سلطنت هزار ساله مسیح بر زمین آقا و همۀ اسیرانِ شیطان آزاد خواهند بود.

در آیۀ سوّم و چهارم گفته شده که: «3اگر تنها آمده‌، تنها بیرون‌ رود و اگر صاحب‌ زن‌ بوده‌، زنش‌ همراه‌ او بیرون‌ رود.4اگر آقایش‌ زنی‌ بدو دهد و پسران‌ یا دختران‌ برایش‌ بزاید، آنگاه‌ زن‌ و اولادش‌ از آن‌ آقایش‌ باشند، و آن‌ مرد تنها بیرون‌ رود.» صورت ظاهر این احکام برای عهد عتیق و قوم خدا معلوم است، امّا مفهوم واقعی آن برای عهد جدید به این معنی است که اگر آن غلام همسری با خود داشته با همسرش آزاد خواهد بود، مانند حوّا که از استخوان آدم گرفته شده بود و از آن آدم بود، یعنی به ارادۀ خدا آمده بود تا برای آدم باشد. آن زن نیز با شوهرش آزاد خواهد بود.

ولی اگر آن غلام با زنی بپیوندد که آن زن از نسل و ذرّیّت شیطان باشد و آن شخص از او فرزندانی حاصل کند، او می‌بایست آن زن و فرزندانش را رها کند زیرا از ذرّیّت شیطان کسی وارد آرامی خدا در سلطنت هزار ساله نخواهد شد. در این احکام خدا نشان می‌دهد با این که فرزندان از ذرّیّت پدر هستند ولی چون از زن شریر نیز حاصل شدند مقبول خداوند نیستند و در پادشاهی خدا جایی ندارند. مانند اسماعیل که چون از کنیزی به نام هاجر برای ابراهیم حاصل شده بود، خداوند به ابراهیم امر کرد که کنیز و کنیززاده را بیرون بیاندازد.

«9آنگاه‌ ساره‌، پسر هاجر مصری‌ را که‌ از ابراهیم‌ زاییده‌ بود، دید که‌ خنده‌ می‌کند.10پس‌ به‌ ابراهیم‌ گفت‌: این‌ کنیز را با پسرش‌ بیرون‌ کن‌، زیرا که‌ پسر کنیز با پسر من‌ اسحاق‌، وارث‌ نخواهد بود.11امّا این‌ امر، به نظر ابراهیم‌، دربارۀ پسرش‌ بسیار سخت‌ آمد.12خدا به‌ ابراهیم‌ گفت‌: دربارۀ پسر خود و کنیزت‌، به نظرت‌ سخت‌ نیاید، بلکه‌ هر آن چه‌ ساره‌ به‌ تو گفته‌ است‌، سخن‌ او را بشنو، زیرا که‌ ذرّیّت‌ تو از اسحاق‌ خوانده‌ خواهد شد» ( پیدایش 21 : 9 – 12 ).

امّا در آیۀ 5 و 6 به حکمی اشاره می‌کند که مقصود نظر ما بوده: «5لیکن‌ هرگاه‌ آن‌ غلام‌ بگوید که‌ هر آینه‌ آقایم‌ و زن‌ و فرزندان‌ خود را دوست‌ می‌دارم‌ و نمی‌خواهم‌ که‌ آزاد بیرون‌ روم‌،6آنگاه‌ آقایش‌ او را به‌ حضور خدا بیاورد، و او را نزدیک‌ در یا قائمۀ در برساند، و آقایش‌ گوش‌ او را با درفشی‌ سوراخ‌ کند، و او وی‌ را همیشه‌ بندگی‌ نماید.»

این دقیقاً آن جا است که اگر کسی تا پایان روز ششمِ خلقت که شش هزار سال است، از اسارت شیطان آزاد شده و می‌دانیم که به واسطۀ مرگ و قیام خداوند عیسی مسیح این نجات و آزادی به انجام رسیده، چنان چه مسیح را رد و انکار کند و بخواهد به گذشتۀ خود برگردد و بگوید گذشتۀ خود را دوست دارد که آن گذشته‌ای است در اسارت شیطان، شیطان او را به خانۀ خود برده، گوش او را سوراخ کرده، و او را تا ابد غلام حلقه به گوش خود می‌سازد. او دیگر هیچ صدایی جز صدای شیطان را نخواهد شنید و تا ابد و روز هلاکت ابدی بندة شیطان خواهد بود.

فقط کافی است شخصی برای یک بار و تحت هر شرایطی، حتّی به شوخی منکر مسیح گردد، شیطان آناً او را غلام حلقه به گوش خود کرده و آن شخص نه تنها دیگر صدا و هدایتهای روح‌القدس را نخواهد گرفت بلکه برای هلاکت ابدی مقرّر خواهد بود و هیچ راه نجاتی نخواهد داشت.

کلیساها باید سریعاً چنین اشخاصی را اخراج کنند و هر گونه ارتباطی را با آنها قطع نمایند. نباید به خانۀ آنها داخل شوند و به خانه‌های خود نیز آنها را راه بدهند. نباید با آنان بر سر یک سفره بنشینند. هرگاه با توبه و گریه بازگشتند، توبۀ آنان را باور نکنند و به آنان فرصت ندهند زیرا مهر شدۀ ابدی شیطان هستند که بازگشتشان به ارادۀ آقای آنان شیطان و برای ضربه زدن به کلیسا است. برگشتن از ایمان و انکار مسیح به هر دلیل و تحت هر شرایطی که باشد، راه بازگشت را برای ابد بر روی یک شخص می‌بندد و هرگز مقبول خداوند قرار نمی‌گیرد.

حقیقتاً داشتن عطایا به اندازه‌ای که مملو از نعمات و برکات و خوشیها برای مسیحیان و ایمانداران است، تا بی‌نهایت برای کسانی که با آن در ارتباط و مشارکتی بیشتر و عمیق‌تر هستند می‌تواند خطرناک باشد؛ البتّه به شرطی که از راستی منحرف گردند.

خداوند می‌فرماید: «48امّا آن كه نادانسته كارهاي شايستۀ ضرب كند، تازيانه كم خواهد خورد. و به هر كسي كه عطا زياده شود از وي مطالبه زيادتر گردد و نزد هر كه امانت بيشتر نهند از او بازخواست زيادتر خواهند كرد» ( لوقا 12 : 48 ).

خداوند در روز داوری از آنانی که عطایایی یافتند در خصوص چگونگی استفادۀ از آنها بازخواست می‌کند و مسلّما هر کسی که بیشتر یافته باید بیشتر پاسخگو باشد. عطایا برای امور خداوند در زمین به ایمانداران داده شده تا به وقت لزوم استفاده گردد.

از سری درسهای کوتاه

«شناخت عطایا»

 

عطایا چند نوع می‌باشد؟

 

پولس رسول در نامۀ خود به قرنتیان به 9 عطیّۀ خاص اشاره می‌کند که عبارتند از: کلام حکمت، کلام علم، ایمان، نعمتهای شفا، قوّت معجزات، نبوّت، تمیز ارواح، اقسام زبانها، ترجمۀ زبانها.

« 8زيرا يكي را به وساطت روح، كلام حمكت داده مي‌شود و ديگري را كلام علم، به حسب همان روح.9و يكي را ايمان به همان روح و ديگري را نعمتهاي شفا دادن به همان روح.10و يكي را قوّت معجزات و ديگري را نبوّت و يكي را تميز ارواح و ديگري را اقسام زبانها و ديگري را ترجمه زبانها» ( اوّل قرنتیان 12 : 8 – 10 ).

امّا عطایا فقط این 9 عطیّۀ نیست و استفاده از عبارت عطایای نه‌گانه کاملاً اشتباه و بی‌معنی است. پولس در این نامۀ خود فقط و فقط به 9 تا از عطایای روح‌القدس که کمی عجیب هستند اشاره کرده و نخواست تا همۀ عطایا را در این نامه برشمارد. این یک نامه بود نه کتابی تعلیمی که می‌بایست کامل و جامع مدوّن می‌گردید.

عطایای عجیب نیز فقط به این 9 تا خلاصه نمی‌شود و عطایای دیگری نیز در این راستا وجود دارد مانند: تعبیر خواب، خواندن فکر، ختنۀ نفس، و موارد دیگری از این نوع؛ و همچنین عطایای دیگری مانند: سخنوری، بخشش، و عطایای زیاد دیگر که وجود دارد.

در کل عطیّه یا بخشش، به توانایی و موهبتهایی از روح‌القدس اشاره دارد که به شخصی به صورت رایگان و در یک لحظه‌ داده می‌شود که تا پیش از آن فاقد آن بوده است. حال این موهبت می‌تواند هر چیزی باشد.

از سری درسهای کوتاه

«کلام حکمت»

 

عطیّۀ کلام حکمت چیست؟

 

کلام حکمت به گویش حکیمانه اشاره دارد. حکمت به معنی علم، مابعدالطبیعه، فلسفه، خرد، دانایی، کمال، معرفت، دلیل، علّت و سبب است. از دیرباز به کسانی که به علوم عصر خود اشراف و دانایی داشتند حکیم می‌گفتند؛ امّا این عبارت حکیم با حکیمی که برای پزشکان به کار می‌رود متفاوت است.

حکمت در طول تاریخ بشری به مجموع دانشهایی گفته می‌شد که در دنیا وجود دارد و به صورت اکتسابی به دست می‌آمد و برای تحصیل آن یک شخص می‌بایست سالهای بسیار طولانی شاگردی و تحقیق و ممارست می‌ورزید تا به چنین درجه و مرتبۀ والایی برسد.

یکی از بخششهای روح‌القدس عطیّۀ کلام حکمت است، یعنی این که کسی بدون طی سالها شاگردی و ریاضت به واسطۀ دانش روح‌القدس در وقت لزوم زبانش به کلام حکیمانه باز و تنطّق می‌کند. روح‌القدس این عطیّه را به هر کسی که جویای آن باشد ارزانی می‌دارد چنان که یعقوب می‌گوید: «5و اگر از شما کسی محتاج به حکمت باشد، سؤال بکند از خدایی که هر کس را به سخاوت عطا می‌کند و ملامت نمی‌نماید، و به او داده خواهد شد» ( یعقوب 1 : 5 ).

امّا به طور خاص این عطیّه مخصوص رسولان و معلّمین مسح شده است که می‌بایست با بسیاری در صحبت باشند و از دانش روز بی‌بهره و جاهل نباشند.

از سری درسهای کوتاه

«کلام علم»

 

عطیّۀ کلام علم چیست؟

 

علم به معنی: آگاهی، اطّلاع، معرفت، فضیلت، عرفان، دانایی و وقوف است. در صورت ظاهر شاید علم مترادف با حکمت و به همان معنی باشد، امّا در حقیقت با حکمت متفاوت است. حکمت به علوم زمینی که به صورت دانش اندوزی و آزمون و خطا به دست می‌آید اشاره دارد؛ امّا علم به آگاهی و معرفتی اشاره می‌کند که به هیچ صورت از طریق دانش اندوزی و آزمون و خطا به دست نمی‌آید.

حکمت متشکّل از مجموعه‌ای از دانشهای روز است، ولی علم تنها به یک دانایی و آگاهی که از آسمان عطا می‌شود اشاره می‌کند. کسی که کلام علم دارد در وقت لزوم دهانش به رازهایی گشوده می‌شود که دیگران از آن بی‌خبرند و یا نمی‌توانند حسب تحقیق و تحصیل به دست بیاورند.

از دستۀ عطایایی که در راستای کلام علم قرار می‌گیرد می‌توان به تعبیر خواب، خواندن فکر و … اشاره کرد؛ ولی این عطیّه نیز به طور خاص برای رسولان که وکلای اسرار خدا هستند در نظر گرفته شده است.

از سری درسهای کوتاه

«عطیّۀ ایمان»

 

عطیّۀ ایمان چیست؟

 

عطیّۀ ایمان یکی از شگفت ‌انگیزترین و پر قدرت‌ترین بخششهای روح‌القدس است. البتّه شایان ذکر است که ایمان به صورت اکتسابی و کسب دانایی و تجربه و معرفت اندوزی نیز حاصل می‌شود، امّا وقتی صحبت از عطیّۀ ایمان می‌شود منظور به دست آوردن آن به یک لحظه و با بخشش روح‌القدس است.

این عطیّه شخص را در محکم‌ترین و امن‌ترین جایگاه ایمانی قرار می‌دهد به حدی که شیاطین بر او هیچ استیلای نخواهند یافت، از این روی مشهودترین شاخصۀ این عطیّۀ قدرت در اخراج ارواح پلید و شرارت است؛ به خاطر برجسته بودن این قوّت در شخصی که دارای عطیّۀ ایمان است، در نزد همگان این عطیّه با نام اخراج ارواح شهرت یافته است.

شخصی که دارای عطیّۀ ایمان است به هیچ وجه در برخورد با ارواح شریر و دیوها ترسی ندارد و بی‌محابا به سمت آنان یورش برده و فرمان می‌دهد.

امّا مرزهای این عطیّه بیشتر از اینها است؛ دارندۀ این عطیّۀ در وقت لزوم و فقط با اراده و اجازۀ روح‌القدس می‌تواند دست به معجزات زده و حتّی بیماران را نیز شفا دهد.

هر چند این عطیّه لازمۀ همه مسیحیان است چنان که خود خداوند عیسی مسیح می‌فرماید: «17و این آیات همراه ایمانداران خواهد بود که به نام من دیوها را بیرون کنند و به زبانهای تازه حرف زنند18و مارها را بردارند و اگر زهر قاتلی بخورند، ضرری بدیشان نرساند و هرگاه دستها بر مریضان گذارند، شفا خواهند یافت» ( مرقس 16 : 17 – 18 ).

امّا این عطیّه نیز به طور خاص برای رسولان و شبانان کلیسا مقرّر شده است، تا به جایی که یعقوب با در نظر گرفتن وجوهات این عطیّه به کلیسا سفارش می‌کند: «14و هرگاه کسی از شما بیمار باشد، کشیشان کلیسا را طلب کند تا برایش دعا نمایند، و او را به نام خداوند به روغن تدهین کنند.15و دعای ایمان، مریض را شفا خواهد بخشید و خداوند او را خواهد برخیزانید، و اگر گناه کرده باشد، از او آمرزیده خواهد شد» ( یعقوب 5 : 14 – 15 ).

از سری درسهای کوتاه

«عطیّۀ نعمتهای شفا»

 

عطیّۀ نعمتهای شفا چیست؟

 

عطیّۀ شفا که بهتر است آن را همان گونه که پولس رسول گفته با عنوان”نعمتهای شفا”ادا نمود. به عطیّه‌ای اشاره می‌کند که موجب درمان بیماریهای جسمی می‌گردد. هر چند شفا در علوم طبی با سالها تحصیل و دانش اندوزی به دست می‌آید و در نهایت با تجویز داروهای پزشکی و پرهیز و اعمال جراحی در برخی مواقع به نتیجه می‌رسد، امّا در قالب یک عطیّۀ آسمانی بدون تحصیل و کسب دانش، و تجارب و بدون نیاز به دارو و پرهیز و اعمال جراحی به نتیجه مطلوب می‌رسد.

عطیّۀ شفا که نام درست‌تر آن عطایای شفا یا نعمتهای شفا است، قوّتی است که به وسیلۀ آن شخص توانایی بر صدور فرمان به جهت شفا و درمان یک بیماری خاص برای دیگران را دارد. بسیاری فکر می‌کنند که وقتی کسی دارای عطیّۀ شفا شده بر تمام بیماریها اقتدار دارد، امّا این یک برداشت کاملاً اشتباه است. نخیر! عطیّۀ شفا مفرد است و برای یک بیماری خاص داده می‌شود. مثلاً اگر کسی برای تب این قوّت را دارد، اگر برای یک سرطانی دعا کند نتیجه نمی‌گیرد؛ و یا اگر کسی برای سرطان قوّت دارد، برای بیماری ام اس قوّتی ندارد؛ به خاطر همین به این عطیّه نعمتهای شفا یا عطایای شفا باید گفته شود.

ولی یک شخص می‌تواند دارای چندین نعمت شفا گردد. اصولاً هر کسی که برای خداوند بیشتر غیرت نشان دهد و از عطیّه‌اش در مسیر درست و کاملاً تحت ارادۀ خداوند استفاده کند، خداوند او را برکت داده و به نعمتهای او می‌افزاید تا بیشتر برای کلیسا خدمت کند. آن که بیش‌تر کار می‌کند مستحق مزد بیشتر است، و به آن که بدو داده شده و سودآوری می‌کند، بیشتر داده خواهد شد.

چندین نفر را دیدم که برای اموری بسیار کوچک دعا کردند و نتیجه گرفتند، مثلاً یکی برای سردرد شخصی دیگر دعا کرده بود و یکی برای خشکی دست شخصی دیگر؛ بعد اینها در توهّمی کاذب خیال کردند که دارای عطیّۀ شفا شدند و با بوق و کرنا همۀ کلیسا و ایمانداران را خبردار کردند که دارای چنین عطیّه‌ای هستند و برای هر کور و کچل و فلج مادرزاد و سرطانی شروع کردند به دعا کردن؛ و در نهایت چه شد؟ هیچ اتّفاقی نیفتاد و باعث آبروریزی خود و کلیسا شدند.

شخصی که نعمتی از شفاها را دریافت می‌کند فقط دارای قوّتی برای همان مورد خواهد بود و بس، مگر این که بعداً خداوند به او بیشتر عطا کند.

امّا لازم می‌دانم باز این نکتۀ مهم را یادآوری کنم که اکثر دعاهایی که یک شخص برای شفای دیگری می‌کند و نتیجه می‌گیرد، به هیچ وجه ربطی به عطیّۀ شفا ندارد. دقّت کنید کسی که دارای عطیّۀ ایمان هست نیز می‌تواند با ایمان برای یک نفر دعا کند و او شفا یابد؛ و یا حتّی یک ایماندار ساده نیز هرگاه در سادگی و پاکی دل برای کسی دعا کند می‌تواند نتیجه بگیرد و اینها هیچ کدام به معنی داشتن عطیّۀ شفا نیست.

این نکته را نیز به یاد داشته باشید، کسی که نداند دارای عطیّۀ شفا برای چه بیماری هست ولی ادّعا می‌کند این عطیّه را دارد، قطعاً در توهّم به سر می‌برد و فاقد این موهبت است؛ مگر می‌شود روح‌القدس بخششی به کسی بدهد و به او نفهماند چه به او داده؟!

عطیّۀ شفا بسیار مورد توجّۀ تمام اعضای کلیسا است و همه آرزو و رؤیای داشتن آن را دارند، امّا این عطیّه بیشتر برای جلب و جذب نظر دیگران به سمت کلیسا داده می‌شود و بیشتر ابزار لازم برای مبشّران و واعظان است.

از سری درسهای کوتاه

«عطیّۀ قوّت معجزات»

 

عطیّۀ قوّت معجزات چیست؟

 

معجزه عملی است عجیب و باور نکردنی امّا اتّفاق افتادنی. برخی معجزه را با شفا اشتباه می‌گیرند مثلاً وقتی کسی برای بیماری مهلکی مانند سرطان دعا می‌کند و اتّفاق می‌افتد، می‌گویند معجزه شده، امّا بیان چنین جمله‌ای کاملاً اشتباه است. هر درمانی مربوط به شفا می‌شود و ربطی به معجزه ندارد.

معجزه عطیّه‌ای است که در ارتباط با اجسام و عناصر موجود در طبیعت باشد، مانند معجزاتی که موسی در مصر به نمایش گذاشت. معجزه در کل برای مرعوب کردن دیگران است. زمانی خداوند اجازه به ظهور معجزه می‌دهد که بخواهد کسی یا جماعتی را به وحشت بیاندازد و یا گوشزد تندی نماید.

وقوع معجزه حکایت از حضور پر قدرت خداوند برای تأیید کلام و خادمش دارد. این عطیّه در صدۀ اوّل مسیحیّت از رسولان و شاگردان مسیح که معرّف مسیحیّت در نزد یهودیان و امّتها بودند زیاد دیده می‌شد.

پس وقوع هر معجزه‌ای ارتباط نزدیکی با مکان و مخاطبین حاضر دارد، و این مخاطبین چه از امّتها و چه از قوم خدا و کلیسا باشند، گواهی بر خشم خدا نسبت به آنان دارد. از سویی دیگر وقوع هر معجزه‌ای به نوعی تأییدی از سوی خداوند برای آورندۀ آن است.

با در نظر گرفتن اساس کاربرد معجزات چنین نتیجه حاصل می‌شود که معجزه عطیّه‌ای نیست که روح‌القدس به خاطر خوش آمد به کسی بدهد. این یک قوّت کاربردی برای مقاصد خاص است که بنا به ضرورت یک منطقه و یا جماعتی دور از خدا که هنوز خداوند به آن جا نظر دارد به غلام خداوند عطا می‌شود.

از سری درسهای کوتاه

«عطیّۀ نبوّت»

 

عطیّه نبوّت چیست؟

 

نبوّت از آن گونه عطایایی است که هم به صورت عطیّه داده می‌شود و هم در قالب خدمتی کهانتی به شخصی داده می‌شود.

 نبوّت از منظر عطیّه: می‌توان گفت که نبوّت عطیّه‌ای است که مانند سایر عطایا شخص پس از ایمان به مسیح می‌تواند از آن برخوردار شود.

یک شخص به عنوان خدمت نبی از پیش از تولّدش برگزیده می‌شود و از همان کودکی در هر حس و حالی که باشد رد او آشکار می‌گردد یعنی از کودکی توانایی نبوّت و پیشگویی از آینده را دارد؛ چنان که خود خداوند خطاب به ارمیای نبی این سخن را تأیید می‌فرماید.

«4پس‌ کلام‌ خداوند بر من‌ نازل‌ شده‌، گفت‌:5قبل‌ از آن که‌ تو را در شکم‌ صورت‌ بندم‌ تو را شناختم‌ و قبل‌ از بیرون‌ آمدنت‌ از رحم‌ تو را تقدیس‌ نمودم‌ و تو را نبی‌ امّتها قرار دادم‌.6پس‌ گفتم‌: آه‌ ای‌ خداوند یهوه‌ اینک‌ من‌ تکلّم‌ کردن‌ را نمی‌دانم‌ چون که‌ طفل‌ هستم‌.7امّا خداوند مرا گفت‌: مگو من‌ طفل‌ هستم‌، زیرا هر جایی‌ که‌ تو را بفرستم‌ خواهی‌ رفت‌ و بهر چه‌ تو را امر فرمایم‌ تکلّم‌ خواهی‌ نمود» ( ارمیا 1 : 4 – 7 ).

امّا عطیّۀ نبوّت پس از ایمان آوردن قلبی و زبانی شخص به خداوند عیسی مسیح، و در سن بلوغ فکری به کسی می‌تواند داده شود.

کسی که دارای این عطیّه باشد می‌تواند از خداوند هدایتهایی غالباً در حیطۀ شخصی خود و خانواده‌اش دریافت کند، و یا در بعضی مواقع خاص اگر خدمت یک نبی یا رسولی نباشد، دریافتهایی مربوط به کلیسا را نیز داشته باشد. امّا تا زمانی که یک نبی در خدمت در کلیسا باشد، خدا امور مربوط به کلیسا یا جامعه را فقط از طریق نبی در خدمت ارائه می‌کند.

در دریافتهای نبوّتی که شخص می‌تواند داشته باشد یا به صورت شنیدن از طریق گوش دل است و یا در بیشتر مواقع به صورت دیدن وقایع در خواب یا رؤیا می‌باشد.

کسانی که این عطیّه را دریافت می‌کنند بسیار باید هوشیار بوده و لازم است تا تحت تعالیم خاص از سوی معلّم کلیسا قرار بگیرند، زیرا دروازه‌ای برای آنان گشوده می‌شود که شیاطین نیز می‌توانند از آن وارد شده و نبوّتهای کاذب به آنان بدهند. کلاً شکل‌گیری انبیای کذبه از همین جا استارت می‌خورد.

یک نبی کاذب هم یک نبی است، او می‌تواند خوابها و رؤیاها ببیند، صداهای غیر بشنود؛ امّا کاذب است و کاذب بودنش از آن جهت است که دریافتهایش از سوی خداوند نیست.

این عطیّه همان قدر که با ارزش و جذّاب است، برای فریب خوردگان کاملاً مهلک است. برای همین دارندگان این عطیّه به عنوان اعضای کلیسا باید تحت شبانی کلیسا قرار بگیرند و فکرهایی بلندتر از آن چه شایسته است نکنند.

از سری درسهای کوتاه

«عطیّۀ تمیز ارواح»

 

عطیّۀ تمیز ارواح چیست؟

 

تمیز ارواح یا به عبارتی دیگر تشخیص ارواح از عطایایی است که بسیار مورد نیاز کلیسا می‌باشد. هر فردی که به کلیسا می‌پیوندد تا دارای یک زندگی روحانی در اطاعت خداوند باشد سریعاً مورد حملۀ فوج شریران قرار می‌گیرد. اگر یک نبی باشد خوابها و رؤیاهای کاذب می‌بیند و صداهای غیر از خداوند می‌شنود؛ و اگر یک عضو عادی کلیسا باشد افکار مختلف در فکرش هجوم می‌آورد و سعی می‌کند تا با موجّه جلوه دادن آن افکار شخص را به گمراهی و در نهایت به خروج از کلیسا بکشاند.

یوحنّای رسول در خصوص روحهای شریری که پیوسته با افکار ایمانداران بازی می‌کنند هشدار بسیار جدی داده که به واسطۀ انحرافاتی که آنها ایجاد می‌کنند انبیای بسیاری را با زدن مهر کاذب از کلیسا بیرون انداختند: «1ای حبیبان، هر روح را قبول مکنید بلکه روحها را بیازمایید که از خدا هستند یا نه. زیرا که انبیای کذبه بسیار به جهان بیرون رفته‌اند» ( اوّل یوحنّا 4 : 1 ).

هر ایمانداری از ابتدای ورود به کلیسا می‌بایست یک نفس و پیوسته تحت تعلیمات کتاب مقدّسی از سوی یک معلّم مسح شده قرار بگیرد تا در فریب روحهای شریر گرفتار نشود. روح‌القدس نیز به همین منظور عطیّه‌ای خاص به کلیسا بخشیده که شخص بتواند روحها را تشخیص دهد.

این عطیّه کارش تمیز دادن دو چیز مهم است: اوّل این که روح در ارتباط با شخص آیا روح‌القدس است یا یکی از ارواح شریر، و دوّم این که این روح از چه جنس روحهایی است و چه چیز مخرّبی را بر جای می‌گذارد. کسی که تمیز ارواح دارد لزوماً قدرت اخراج روح را ندارد و کارش تمیز و تشخیص روحها است، اخراج روحها در قوّت کسی است که دارای عطیّۀ ایمان می‌باشد.

اهمیّت و نقش این عطیّه آن قدر در کلیسا مهم است که اگر شریر بداند در جایی کسی که دارای تمیز ارواح است حضور دارد، معمولاً کاملاً ساکت و بی‌تحرّک می‌ماند.

بعضیهایی که مدّعی داشتن تمیز ارواح بودند می‌گفتند”کسی که دارای تمیز ارواح هست اگر از شریر بخواهد که اسمش را به او اعلام کند، او مجبور است تا اسمش را اعلام کند و وقتی که این کار را بکند با یک فرمان او، آن روح از شخص خارج می‌شود.”این یک توهّم است و صحّت ندارد.

 بگذارید یک هشدار جدی به این افراد بدهم که”هرگز و تحت هیچ شرایطی با هیچ روح شریری وارد مکالمه نشوید، زیرا وقتی که با او وارد مکالمه شوید، آهسته آهسته شما را وارد یک صحبت طولانی خواهد کرد و در شما توهّمهای کاذبی را به وجود خواهد آورد و در نهایت شما را تسخیر خواهد کرد.”یادتان باشد که پادشاه آنان شیطان، در باغ عدن به همین گونه با حوّا وارد مکالمه شد و او را فریفت.

هیچ انسانی با روحهای شریر کار و سخنی نمی‌تواند داشته باشد. اساساً تمام روحهای شریر دروغگو هستند و هرگز حقیقت را نخواهند گفت چه رسد به اسمشان. در هیچ کجای کتاب مقدّس نمی‌بینید که شریری اسمش را برملا کرده باشد. لذا تمیز دهندۀ ارواح فقط وظیفۀ شناسایی روحهای پلید و معرّفی آنان را دارد، و آن کسی که قدرت اخراج روحها را دارد باید بدون معطّلی و اتلاف وقت آناً فرمان به اخراج روح بدهد.

از سری درسهای کوتاه

«عطیّۀ اقسام زبانها»

 

عطیّۀ اقسام زبانها چیست؟

 

یکی از عطایای برجسته و آشکار که وجودیّتش بیشتر به معجزه‌ای شبیه است، صحبت به زبانها است. شخصی که عطیّۀ زبان را دریافت می‌کند به ناگاه توانایی صحبت به زبانی که هرگز نیاموخته و بلد نیست را می‌یابد.

این عطیّه با نام زبانها یعنی جمع زبان، شهرتِ کتاب مقدّسی دارد، همۀ کسانی که این نعمت را می‌یابند به یک زبان صحبت نمی‌کنند بلکه هر کسی می‌تواند به زبانی خاص صحبت کند. همچنین بر خلاف تصوّر خیلیها صحبت به زبانها به مفهوم زبان عجیب و غریب و نامفهوم یا یک زبان خیلی قدیمی نیست، بلکه آن زبان باید متعلّق به منطقه‌ای، که هنوز مردمانی به آن زبان تکلّم می‌کنند، باشد.

همان گونه که در روز پنطیکاست همۀ آنانی که در بالاخانه بودند و تعمید روح‌القدس را یافتن به زبانهای مختلف شروع به صحبت کردند. کتاب مقدّس آن صحنه را چنین اعلام می‌کند: «4و همه از روح‌القدس پر گشته، به زبانهای مختلف، به نوعی که روح بدیشان قدرت تلفّظ بخشید، به سخن گفتن شروع کردند.5و مردمِ یهودِ دیندار از هر طایفه زیر فلک در اورشلیم منزل می‌داشتند.6پس چون این صدا بلند شد گروهی فراهم شده، در حیرت افتادند زیرا هر کس لغت خود را از ایشان شنید.7و همۀ مبهوت و متعجّب شده به یک دیگر می‌گفتند، مگر همۀ اینها که حرف می‌زنند جلیلی نیستند؟8پس چون است که هر یکی از ما لغت خود را که در آن تولّد یافته‌ایم می‌شنویم؟9پارتیان و مادیان و عیلامیان و ساکنان جزیره و یهودیّه و کَپَّدُکِیا و پَنطُس و آسیا10و فَرِیجِیّه و پَمفِلیّه و مصر و نواحی لِبیا که متصّل به قیروان است و غربا از روم، یعنی یهودیان و جدیدان11و اهل کَرِیت و عَرَب، اینها را می‌شنویم که به زبانهای ما ذکر کبریایی خدا می‌کنند» ( اعمال رسولان 2 : 4 – 11 ).

کسی که به زبانها صحبت می‌کند عموماً در ستایش خداوند ذکر دعا می‌کند، امّا بعضاً در صحبت به زبانها نبوّتی نیز فرستاده می‌شود و روح از اسراری سخن می‌گوید، که لازم است تا ترجمه گردد. کسی که به زبانها صحبت می‌کند معمولاً معنی چیزی را که می‌گوید نمی‌داند و او تنها دستگاه تکلّم روح‌القدس است؛ هر چند هستند کسانی که علاوه بر صحبت به زبانها قدرت ترجمۀ آن را نیز دریافت می‌کنند.

عطیّۀ زبان یکی از برجسته‌ترین عطایا برای جذب و کشش بی‌ایمانان به سوی خداوند است. این عطیّه یک شهادت زنده و غیر قابل انکار از حضور پر قوّت خداوند است که همیشه آشکار شدن این عطیّه باعث شور و شعف در کلیسا به هنگام پرستش می‌باشد.

در هر موقعیّت و وضعیّتی، هرگاه روح‌القدس کسی را که دارای عطیّۀ زبان است برای دعا یا صحبت به زبان برانگیخت، مانع او نشوید. در هر شرایطی که کلیسا باشد، روح‌القدس بر همه چیز مقدّم و اولویّت دارد. مراقب باشید تا روح را محزون نسازید و اطفا نکنید.

کسانی که این عطیّه را دارند در صورت استفاده مکرّر از این نعمت که باعث جلال و شهادت به نام خداوند عیسی مسیح است، باعث برکت یافتن خود برای دریافت زبانهای دیگر نیز می‌شوند.

امّا بگذارید یک هشدار دیگر نیز بدهم، به همان اندازه که روح‌القدس زبانها را به کلیسا می‌بخشد، شیطان نیز برای انحراف کلیسا زبانهای غریبی به بعضیها که در تسخیر او هستند می‌دهد. لذا هر مدّعی زبانی را نباید به راحتی پذیرفت که از سوی خداوند است. حتماً می‌بایست توسّط کسی که دارای تمیز ارواح است، یا یک نبی در خدمت بررسی و تأیید شود که آن زبان آیا از سوی خداوند است یا شیطان.

از سری درسهای کوتاه

«عطیّۀ ترجمۀ زبانها»

 

عطیّۀ ترجمه زبانها چیست؟

 

ترجمۀ زبانها عطیّه‌ای است که کاملاً در ارتباط با صحبت به زبانها می‌باشد. به شکلی که می‌توان گفت این دو عطیّه در کنار یک دیگر معنی می‌یابند. تمام شرایطی که برای زبانها گفته شد، کاملاً برای ترجمۀ زبانها نیز مصداق دارد. اگر در کلیسایی عطیّۀ زبانی وجود دارد، حتماً کلیسا برای گرفتن ترجمۀ زبانها هم به غیرت از خداوند بطلبد.

با وجود ترجمه زبان می‌توان به راحتی فهمید که یک عطیّۀ زبانی را که کسی مدّعی آن است از سوی خداوند است یا شیطان؛ و آن به این گونه است که اگر مترجم زبان بتواند زبانی را ترجمه کند مشخّص می‌گردد که آن زبان از خداوند است ولی اگر ترجمه نگردد، کاملاً مشهود می‌گردد که آن زبان از شیطان است.

حال راز این در چیست؟ در ابتدا چند نکتۀ بسیار مهم را متذکّر می‌گردم و همیشه آویزۀ گوش بسپارید. خدا لاینتاهی و نامحدود است یعنی در آن واحد می‌تواند همه جا حاضر و ناظر باشد و هیچ محدودیّتی ندارد؛ او قادر مطلق است به گونه‌ای که همۀ هستی را از هیچ به وجود آورد؛ او منشأ، پدر و بنیانگذار تمام دانشها و کمالات است؛ او هر آن چیزی را تصوّر بنماید می‌تواند در هر موجودی به عنوان پیش فرض او قرار دهد مانند انواع گوناگون احساس جسمانی و روحانی و خمیرمایۀ نفسانی.

امّا به غیر از او هیچ موجودی، حتّی شیطان لایتناهی نیست. او نمی‌تواند در دو جا حاضر باشد. اگر مثلاً در خانه‌ای ورود نماید او نمی‌تواند در آن واحد حتّی در منزل همسایه هم زمان حاضر باشد؛ او قادر مطلق نیست و نمی‌تواند چیزی را خلق کند تنها یکی از کمالات او جادوگری و شعبده‌بازی است که با آن دیگران را می‌فریبد؛ او منشأ و پدر و بنیانگذار هیچ چیزی نیست و تنها یک دانش آموزی است که انواع دانش و کمالات را آموخته است، کتاب مقدّس در حق او می‌گوید که او فقط پدر دروغگویان است و تنها دروغ را خلق نموده؛ وقتی چیزی را خلق نکرده پس در هیچ چیز نمی‌تواند حسی، دانشی، کمالی، قدرتی و … قرار دهد.

حال نتیجه برای این بخش از صحبت: این تنها خداوند است که می‌تواند هر چیز حقیقی را در کسی قرار داده و به آن معنی و مفهوم ببخشد، مانند عطیّۀ زبانی که خداوند می‌دهد و هر کسی که دارای ترجمۀ آن زبان باشد به راحتی می‌تواند آن را ترجمه کند، اصولاً کار عطیّۀ ترجمۀ زبان تأیید زبان نیز می‌باشد.

امّا از آن جایی که شیطان نمی‌تواند هیچ دانش و کمالی را در کسی قرار دهد مگر این که مانند یک استاد و در طی سالهای دراز علمی دروغین را به کسی بیاموزد ( که متأسّفانه امروزه دنیا پر شده است از این علوم جعلی )، هرگز نمی‌تواند به هیچ کسی عطیّۀ زبانی را به ناگه قرار دهد که آن دارای معنی و مفهوم باشد؛ لذا زبانی که از سوی شیطان باشد یک سری جملات کاملاً نامفهوم و بی‌معنی هست که شیطان با ایجاد توهّم در ذهن یک شخص، او را به سخن گفتن نامفهوم وا می‌دارد و این جا است وجود عطیّۀ ترجمۀ زبان، از آن روی که نمی‌تواند آن را ترجمه کند، گواهی می‌دهد که این زبان از شیطان است.

حال موضوع جالب و بغرنج این جا پیش می‌آید که اگر در کسی عطیّۀ ترجمۀ زبان کاذبی از شیطان دیده شود، چگونه می‌توان آن را فهمید؟ خداوند این مهم را توسّط مترجم زبانی که مورد تأیید کلیسای حقیقی است تأیید یا رد می‌کند، و اگر ترجمۀ او با آن یکسان نباشد مشخّص می‌گردد که آن شخص از کلامی که شیطان به او می‌گوید به عنوان ترجمه استفاده می‌کند؛ و همچنین در شرایطی که هیچ مترجم زبان راستینی نباشد، خداوند توسّط رسولان و انبیای حقیقی خود که وکلای اسرار او می‌باشند آشکارسازی خواهد نمود.

در پایان فقط یک تذکّر مهم را لازم به ذکر می‌دانم، کسی که ترجمۀ زبانها دارد و در حال ترجمۀ زبانی می‌باشد، حتماً می‌بایست توانایی ترجمه کامل تمام آن چه گفته می‌شود را داشته باشد و گر نه عطیّۀ او از سوی روح‌القدس نیست.

از سری درسهای کوتاه

«انتخاب خادمین توسّط روح‌القدس»

 

خادمین خداوند تو‌ّسّط چه کسی تعیین می‌شوند؟

 

در مواقعی که هیچ خادمی نیست، خادم تعیین نکنید. یک اشتباه بزرگ و کاملاً قابل مشهود در اکثر کلیساها این است که وقتی چند نفر جمعی تشکیل می‌دهند از میان خودشان خادمینی تعیین می‌کنند، در ادامه نیز همان خادمین در رأس قرار گرفته، بر حسب افکار انسانی خود خدّام دیگری تعیین می‌نمایند و بالطبع کلیساها را در مسیری خارج از ارادۀ خدا شکل‌دهی و گسترش می‌دهند. این طریق و ارادۀ خدا نیست و چنین کلیسایی در نزد خدا هرگز رسمیّت نخواهد داشت زیرا با کلام خدا صراحتاً مغایرت دارد. چنین افرادی پیروان ذهن خویش هستند و کلیسا را با ارادۀ جابرانۀ خود رهبری می‌کنند. در کتاب مقدّس خداوند به این افراد نقولاوی ( به معنی کسانی که بر عوام مردم مسلّط می‌گردند ) می‌گوید. و اعلام می‌کند که شدیداً از آنان متنفّر است: «6لیکن این را داری که اعمال نقولاویان را دشمن داری، چنان که من نیز از آنها نفرت دارم» ( مکاشفه 2 : 6 ).

انتخاب خادمین در کلیسا فقط و فقط توسّط روح‌القدس تعیین می‌گردد. پولس رسول واضح و صراحتاً این را اعلام می‌دارد: «28پس نگاه داريد خويشتن و تمامي آن گلّه را كه روح‌القدس شما را بر آن اسقف مقرّر فرمود تا كليساي خدا را رعايت كنيد كه آن را به خون خود خريده است» ( اعمال رسولان 20 : 28 ). همین طور نیز در هنگام انتخاب برنابا و پولس این روح‌القدس بود که آنان را در کلیسا به خدمت برگزید و تعیین کرد: «2چون ايشان در عبادت خدا و روزه مشغول مي‌بودند، روح‌القدس گفت: بَرنابا و سولس را براي من جدا سازيد از بهر آن عمل كه ايشان را براي آن خوانده‌ام» ( اعمال رسولان 13 : 2 ). و تا امروز نیز روال به همین شکل است.

در عهد عتیق نیز تمام جایگاه‌های خدمتی را خداوند تعیین می‌کرد و به موسی می‌گفت که چه کسانی را به خدمت بگمارد، این طریقی است که امروزه کلیساها و یا هر جمع ایمانداری باید در پیش بگیرند و آن قدر در دعا و طلب از خداوند باشند تا خداوند به آنان خادمی امین ببخشد نه این که با مصلحت اندیشی و علم و ارادۀ خود در صدد رفع احتیاجات کلیسا باشند زیرا تصمیم گیرنده برای کلیسا روح قدّوس خدا است: «28و خدا قرار داد بعضی را در کلیسا، اوّل رسولان، دوّم انبیا، سوّم معلّمان، بعد قوّات، پس نعمتهای شفا دادن و اعانات و تدابیر و اقسام زبانها» ( اوّل قرنتیان 12 : 28 ).

از سری درسهای کوتاه

«چگونگی شناخت خدّام خدا»

 

چگونه می‌توان خادمین خدا را شناخت؟

 

همیشه خدّام خدا نشان خدا را با خود دارند. پس قبل از هر چیز به نشانه‌های او توجّه و دقّت کنید:

الف) آیا تعمید روح‌القدس دارد؟ تا کسی تعمید روح‌القدس نداشته باشد نمی‌تواند از خدا خدمتی دریافت کند. عیسی مسیح پس از قیام به شاگردانش اجازۀ هیچ حرکت خدمتی را نداد تا این که اوّل روح‌القدس را بیابند: «4و چون با ایشان جمع شد، ایشان را قدغن فرمود که از اورشلیم جدا مشوید، بلکه منتظر آن وعدۀ پدر باشید که از من شنیده‌اید.5زیرا که یحیی به آب تعمید می‌داد، لیکن شما بعد از اندک ایّامی، به روح‌القدس تعمید خواهید یافت» ( اعمال رسولان 1 : 4 – 5 ). پس از واقعۀ عجیب روز پنطیکاست بود که وقتی همه به روح‌القدس تعمید یافتند شروع به حرکت و خدمت نمودند. تعمید روح‌القدس یک ملاقات و مسح عجیب از سوی خداوند و واقعۀ ماوراءالطبیعی است که همیشه با یک شهادت بسیار عجیب و محکم همراه هست. برای این منظور شهادت آن خادم را بشنوید.

ب) آیا ثمرات روح‌القدس در او مشهود است؟ وقتی روح‌القدس در شخصی ساکن گردد ثمرات روح باید در او آشکار گردد: «22لیکن ثمرۀ روح، محبّت و خوشی و سلامتی و حلم و مهربانی و نیکویی و ایمان و تواضع و پرهیزکاری است». ( غلاّطیان 5 : 22 ). شخصی که اینها در او نمایان نباشد، روح‌القدس در او ساکن نیست.

پ) آیا در خداوند ثمره دارد و زندگی او شایسته انجیل هست؟ خداوند گفت: «4در من بمانید و من در شما؛ همچنان که شاخه از خود نمی‌تواند میوه آورد اگر در تاک نماند، همچنین شما نیز اگر در من نمانید.5من تاک هستم و شما شاخه‌ها. آن که در من می‌ماند و من در او، میوۀ بسیار می‌آورد زیرا که جدا از من هیچ نمی‌توانید کرد» ( یوحنّا 15 : 4 – 5 ). به ثمرات او نگاه کنید که آیا به شباهت خدا هست یا نه. آیا نمود یک شخص ایماندار کتاب مقدّسی هست یا نه زیرا باید به شباهت مردان کتاب مقدّسی باشد نه مردم زمان حاضر.

ت) آیا به عیسی مجسّم شده یعنی خدای جسم پوشیده اعتراف دارد یا نه؟ زیرا کلام می‌فرماید: «1ای حبیبان، هر روح را قبول مکنید بلکه روحها را بیازمایید که از خدا هستند یا نه. زیرا که انبیای کذبه بسیار به جهان بیرون رفته‌اند.2به این، روح خدا را می‌شناسیم، هر روحی که به عیسی مسیح مجسّم شده اقرار نماید از خدا است3و هر روحی که عیسی مسیح مجسّم شده را انکار کند، از خدا نیست. و این است روح دجّال که شنیده‌اید که او می‌آید و الآن هم در جهان است» ( اوّل یوحنّا 4 : 1 – 3 ).

ث) آیا مطیع کلام خدا هست؟ هیچ خادم خدایی که روح‌القدس در او ساکن باشد نمی‌تواند کلام خدا را منحرف، نقض، پایمال و ضایع کند. بلکه بدون چون و چرا مطیع کامل کلام خدا خواهد بود و شاگردیِ کلام را خواهد نمود حتّی اگر برای او دشواری و زجر بسیار داشته باشد. چنان که تمام خادمین مسیح برای شهادت کلام خدا حتّی جان خود را دادند. عیسی مسیح در این خصوص چنین می‌گوید: «31… اگر شما در کلام من بمانید، فی‌الحقیقه شاگرد من خواهید شد،32و حق را خواهید شناخت و حق شما را آزاد خواهد کرد» ( یوحنّا 8 : 31 – 32 ).

ج) روح‌القدس بر او شهادت می‌دهد؟ بزرگ‌ترین و قوی‌ترین دلیل بر تأیید یک خادم شهادت خود روح‌القدس است. او آشکار کننده و تعلیم دهندۀ کلیسا است پس اگر از او سؤال کنید به شما خواهد گفت و شما را هدایت خواهد کرد. به شرط آن که در زندگی ایمانی خود روح‌القدس را محزون نکرده باشید و بتوانید صدای او را بشنوید. که متأسّفانه در عصر حاضر آن قدر کلیساها به انحراف رفته‌اند که گوشی برای شنیدن صدای روح‌القدس ندارند. او را در کلیسا بیرون افکنده‌اند و به جای او انواع فلسفه‌ها و تئوریها را داخل کلیسا کردند تا جایی که خود عیسی بیرون کلیسا ایستاده و درب را می‌کوبد تا کلیسا درب را برای او باز کند: «20اینک بر در ایستاده می‌کوبم؛ اگر کسی آواز مرا بشنود و در را باز کند، به نزد او در خواهم آمد و با وی شام خواهم خورد و او نیز با من» ( مکاشفه 3 : 20 ).

یک خادم حقیقی خدا باید جمیع این نشانه‌ها را در خود داشته باشد، و اگر نه هیچگاه کسی که فاقد حتّی یکی از این نشانه‌ها باشد را نپذیرید.

از سری درسهای کوتاه

«خادمین خدّام خدا»

 

آیا خادمین خدّام خداوند هستند یا کلیسا؟

 

خادمین، خدّام خدا هستند نه کلیسا. یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات بسیاری از ایمانداران و نهادهای کلیسایی این است که می‌پندارند خادمین، باید کلیسا و ایمانداران را خدمت کنند و در جهت جلب رضایت آنان بکوشند! این اشتباه است، خادمین در وهلۀ اوّل خدّام خدا و خدمتگزاران خدا در ارتباط با کلیسا هستند. مهم نیست عمل یک خادم چه قدر باعث رنجش کسی شود بلکه آن عمل باید در اراده و رضایت کامل خدا و اطاعت از کلام خدا انجام گیرد.

همان گونه که پولس رسول اشاره دارد: «10آیا الحال مردم را در رأی خود می‌آورم یا خدا را؟ یا رضامندی مردم را می‌طلبم؟ اگر تا به حال رضامندی مردم را می‌خواستم، غلام مسیح نمی‌بودم» ( غلاّطیان 1 : 10 ).

بسیاری از برخورد محکم یک خادم نسبت به عمل ناشایست و اشتباه خود یا دیگران گله‌مند و ناراضی می‌شوند و او را به بی‌محبّتی و تندخویی متّهم می‌کنند و نیز بسیار دیده شده که یک خادم برای به دست آوردن رضایت و دل کسی، و یا حتّی آوردن شخصی به جمع کلیسا، کلام خدا را زیر پا گذاشته و رجاستی را در کلیسا وارد کرده و کاذبی را مُحق جلوه داده. این اشتباه است. نباید هیچ خادمی را به خاطر اجرای کلام خدا به بی‌محبّتی و تندخویی محکوم نمود. و نیز خادمی که با چهرۀ افراطیِ محبّت داشتن، کلام خدا را نقض می‌کند را به عنوان خادم مسح شدۀ خدا پذیرفت.

خدّام خدا، خدمتگزارانِ در خدمت کلام خدا و مأموران اجرائی و ناظرین بر صحّت اجرای کلام خدا می‌باشند و خداوند در این خصوص از افرادی استفاده می‌کند که در وفاداری و جدیّت مورد اعتماد خدا باشند. چنان که پولس رسول می‌فرماید: «4بلکه چنان که مقبول خدا گشتیم که وکلای انجیل بشویم، همچنین سخن می‌گوییم و طالب رضامندی مردم نیستیم، بلکه رضامندی خدایی که دلهای ما را می‌آزماید» ( اوّل تسالونیکیان 2 : 4 ). خدّام خدا رضایت خداوند را طالب خواهند بود نه کلیسا و مردم دنیا را. سقوط هر فرد در ارتباط با جدیّت کلام خدا فقط به خود آن شخص مربوط است. امّا نقض کلام خدا را خادمِ وقت باید در حضور خداوند روزی پاسخگو باشد.

در هر حال و شرایطی وارد هیچ جمع و تشکّلاتی که اعتبارش از سوی خدا مورد تأیید نباشد نگردید، از عقب هیچ کس نروید و به او گوش ندهید، از تعالیم هیچ کس بهره نگیرید و نیاموزید، مگر آن که حقانیّت خدمت او از سوی خدا برایتان کاملاً مسجّل شود. و زمانی هم که به خادم مسح شدۀ خدا رسیدید به تمامی دل و جان و ایمان مطیع بی‌چون و چرای او باشید، با او منازعه نکنید، او را نرنجانید، و در رفع نیازهای او بکوشید که این است ارادۀ خدا.

مطیع خادمین خدا باشید. خادم خدا حکم از خدا دارد و مخالفت با او مخالفت با خدا است. خدا با چنین افرادی به سختی برخورد خواهد کرد چنان که وقتی قورح با موسی منازعه کرد و خدمت او را کوبید، خشم خدا را بر خود آورد و او با تمام اهل خانه و متعلّقاتش هلاک شدند ( رجوع شود به کتاب اعداد باب 6 ). خادمین یکی از طرق ارتباطی خدا در کلیساها هستند.

از سری درسهای کوتاه

«خدمتهای کهانتی»

 

دو اصل لازم و مهم برای تأیید خدمتهای اصلی و کهانتی در کلیسا:

 

خدمتها بسیار است. پنج خدمت اصلی و بزرگی که پولس رسول به آنها اشاره کرده است عبارتند از: 11« و او بخشيد بعضي رسولان و بعضي انبيا و بعضي مبشّرين و بعضي شبانان و معلّمان را» (افسسیان 4: 11) لازم به ذکر است که شناخت این خدمتها برای هر فرد مسیحی لازم و ضروری است تا از افتادن به دام خادمین کذبه و تعالیم هولناک آنان در امان بمانند.

در همین ابتدا می‌بایست به دو نکتۀ بسیار مهم که دانستن آن برای تمام کلیساها لازم و ضروری است اشاره کنم. این دو نکته برای تأیید خدمتهای اصلی است که پولس در عهد جدید به آنها اشاره کرده. این خدمتها از ارکان اصلی کلیسا می‌باشد، لازم و ضروری است، و اگر کسی فاقد این دو نشانه باشد به طور قطع خدمت او کاذب و مردود خداوند است.

نکتۀ اوّل: تمام کسانی که در خدمتهای اصلی و کهانتی کلیسا قرار می‌گیرند، می‌بایست حتماً دارای تعمید روح‌القدس بوده و برای تعمید خود یک شهادت زنده و ماوراءالطبیعه از آن داشته باشند. خداوند هرگز کسی که تعمید روح‌القدس را نداشته باشد، به چنین خدمتهای کهانتی نمی‌گمارد. شروع خدمت رسولان مسیح با تعمید روح‌القدس در روز پنطیکاست آغاز شد و بعد از آن تا به امروز به همین منوال ادامه دارد.

نکتۀ دوّم: تمام کسانی که در خدمتهای اصلی و کهانتی کلیسا قرار می‌گیرند، حتماً می‌بایست دارای یک مسح آسمانی از روح‌القدس باشند که آن هم با یک امر ماوراءالطبیعه تأیید می‌گردد و شاهدانی برای آن باید باشند. هیچ خدمت اصلی و کهانتی بدون انتخاب مستقیم خداوند و یا بدون مسح روح‌القدس تعیین و منصوب نمی‌گردد.

در اناجیل و اعمال رسولان مکتوب گردیده که خود مسیح، رسولانش را برگزیده و به آنان خدمتها را بخشیده، حتّی بعد از آن با پولس و برنابا نیز به همین سان عمل کرد و تا به امروز نیز به این گونه ادامه دارد.

لذا تمام اعضای کلیسا هوشیار باشند که هر خدمتی که فاقد این دو نشانه و شهادت باشند را به هیچ وجه نپذیرند هر چه قدر که آن شخص بزرگ و معتبر و معروف باشد.

از سری درسهای کوتاه

«خدمت رسولان»

 

کدام خدمت بالاترین و خاص‌ترین جایگاه خدمتی را در کلیسا دارد؟و وظیفه آن در کلیسا چه می‌باشد؟

 

اوّلین و بالاترین و خاص‌ترین جایگاه خدمتی، که دارای اختیارات تام می‌باشد، رسولان هستند. رسول به معنی: فرستاده، پیام‌آور، پیامبر می‌باشد. پس اوّلین چیزی که باید به آن توجّه گردد این است که یک رسول:

1- فرستاده شده از سوی خداوند است. یعنی با توهّم ذهنی خود یا دیگران به رسالت نرسیده؛ حتّی با حکم مقامات عالی‌ رتبۀ کلیسا هم کسی رسول نمی‌شود؛ و نیز اگر کسی کاری به شباهتِ کارهای رسولان نیز بکند، مانند برپایی یک کلیسا در جایی، او را به عنوان یک رسول نمی‌شود پذیرفت. رسولان را فقط خداوند عیسی مسیح تعیین می‌کند و آن شخص را برای خدمتی خاص می‌فرستد.

2- یک رسول حامل پیغام و مأموریّتی خاص است نه این که برای تکیه زدن بر مسندی انتخاب شده باشد. او برای به انجام رساندن مأموریّتی فرستاده شده که آن مأموریّتِ مشخّص شده و خاص او است؛ این مأموریّت باید برای کلیسا و مخاطبین آن از ابتدا کاملاً واضح و آشکار باشد؛ اساساً یک رسول با پیام و مأموریّتی که دارد مفهوم می‌یابد، نه با اسم و عنوان بر خود.

پولس رسول در خصوص جایگاه رسولان می‌فرماید: «1هر کس ما را چون خدّام مسیح و وکلای اسرار خدا بشمارد» ( اوّل قرنتیان 4 : 1 ). او در این کلام به دو نکته اشاره می‌کند: اوّل این که رسولان خدّام مسیح هستند و نه خدّام کلیسا و افراد. رسولان در خدمت خداوند و برای انجام ارادۀ او منصوب می‌شوند، نه از سوی دیگران و برای جلب رضایت مردم. و دوّم این که رسولان وکلای اسرار خداوند می‌باشند و به رازهایی از خداوند آگاهی دارند که هیچ بشری تا به آن اندازه از آگاهی، هرگز نرسیده.

وکلای اسرار خدا به چه معنی است؟ کار وکیل چیست؟ وکیل در برابر قاضی و دادستان و شاکیان و تمام معترضین به موکل خود، می‌ایستد و در جهت احقاق حق موکل خود می‌جنگد. مانند رسولان که می‌بایست در برابر بی‌ایمانان و ایماندارانِ کذبه بایستند و ارادۀ خداوند را محقّق کنند.

وکیل همیشه زمانی به صحنۀ دادگاه وارد می‌شود که همه بر ضد موکّل او قد کشیده و صف بسته‌اند؛ از این روی است که پولس می‌فرماید: «9زیرا گمان می‌برم که خدا ما رسولان را آخر همه عرضه داشت مثل آنانی که فتوای موت بر ایشان شده است، زیرا که جهان و فرشتگان و مردم را تماشاگاه شده‌ایم.10ما به خاطر مسیح جاهل هستیم، لیکن شما در مسیح دانا هستید؛ ما ضعیف لیکن شما توانا؛ شما عزیز امّا ما ذلیل» ( اوّل قرنتیان 4 : 9 – 10 ).

امّا یک وکیل یا همان رسول تا چه حد آگاهی و اختیار دارد. موکّل تمام اسرار و آگاهیهای خود را دقیق و در عین حقیقت برای وکیل خود آشکار می‌کند، رازهایی را می‌گوید که به هیچ کس نگفته و نمی‌گوید، و سپس به او اختیار تام و بی‌اندازه می‌دهد تا او هر طوری که می‌داند و می‌تواند خواست او را پیش ببرد. دقیقاً رسولان نیز این گونه هستند، وکلای اسرار خداوند، آگاه به اراده و اسرار خداوند، امین و مدافع همیشگی خداوند، دارای اختیارات تام برای به انجام رساندن رسالت خود به هر شکلی که می‌توانند. این محرم‌ترین و عالی‌ترین جایگاه در پیشگاه خداوند است. آیا به راستی آنانی که مدّعی خدمت رسولی هستند می‌توانند اقرار کنند که چنین دانشی از اسرار خداوند دارند؟

رسولان حسب اختیاراتی که دارند می‌توانند در هر امر فتوا داده و هر چه که بگویند از سوی خداوند مورد تأیید است. لذا کلام رسولان را می‌شود مانند کلام خداوند پذیرفت و حکم دانست.

تا این حد، آگاهی و جایگاه رسولان به نوعی آنان را مشرف بر تمام خدمتها نیز می‌گرداند، یعنی در داخل کلیسای خداوند یک واعظ، در نزد امّتها مانند یک مبشّر، در جریان کلیسا مانند یک شبان و رهبر، در خوراک رساندن به کلیسا همچون یک معلّم و در وقت لزوم دریافت کنندۀ نبوّتها به مانند یک نبی خواهند بود.

علاوه بر داشتن تعمید روح‌القدس و داشتن مسح خدمتی که با امری ماوراءالطبیعه همراه است، یکی از طُرُقی که می‌توان رسولان را شناخت، برای کسانی که شاهد این وقایع نبودند و چیزی نشنیدند، قدرت و توانایی کامل یک شخص در به انجام رساندن خدمتهای اصلی و کهانتی است که خادمین آن از سوی خداوند منتخب می‌گردند.

احکام خداوند که از عهد عتیق توسّط انبیا به قوم اعلام می‌گردیده در عهد جدید، خداوندمان عیسی مسیح به واسطۀ رسولان خدا به کلیسا اعلام می‌دارد. پطرس رسول در این خصوص می‌فرماید: «2تا به خاطر آرید کلماتی که انبیای مقدّس پیش گفته‌اند، و حکم خداوند و نجات دهنده را که به رسولان شما داده شد» ( دوّم پطرس 3 : 2 ).

این مهم را همیشه باید به خاطر سپرد، کلامی که از دهان رسولان خارج می‌شود را خداوند بر می‌دارد و مهر تأیید می‌زند. کلام آنان هر چه باشد حکم مقبول است و مخالفت با آنان، مخالفت با خداوند است. لذا به سادگی به هر کسی که مدّعی این جایگاه شد آمین نگویید. ابتدا در خصوص او کاملاً تحقیق و تفحّص نمایید تا به یقین برسید، و وقتی برایتان کاملاً تأیید و مسجّل شد، هرگز در طول زندگی خود با یک رسول مخالفت و سر نزاع برندارید، حتّی به فکر نصیحت کردن او نیز نیفتید.

کلیسای حقیقی خداوند نمی‌تواند بدون رسولان و انبیا باشد. وقتی به کتب مقدّس نگاه می‌کنید، از عهد عتیق تا به امروز همیشه در قوم خداوند رسولان و انبیای او حضور داشتند، و خداوند ارادۀ خود را توسّط اینان به پیش می‌برد و هیکل مقدّس روحانی خود را شکل می‌داد؛ از این روی بود که پولس رسول در خطاب به کلیسا می‌گوید: «20و بر بنیاد رسولان و انبیا بنا شده‌اید، که خودِ عیسی مسیح سنگ زاویه است» ( افسسیان 2 : 20 ).

نکتۀ مهم آخر، این خدمت فقط برای مردان است و هرگز هیچ زنی به عنوان یک رسول انتخاب نمی‌شود. زن پیوسته متعلّق به شوهرش و زیر سایۀ او است و می‌بایست با اشتیاق او را خدمت کند و تحت حکمرانی او زندگی کند، این حکم صریح و قاطع خداوند در باغ عدن است: «16و به‌ زن‌ گفت‌: اَلَم‌ و حمل‌ تو را بسیار افزون‌ گردانم‌؛ با الم‌ فرزندان‌ خواهی‌ زایید و اشتیاق‌ تو به‌ شوهرت‌ خواهد بود و او بر تو حکمرانی‌ خواهد کرد» ( پیدایش 3 : 16 ).

و حال آن که یک رسول پیوسته زیر سایۀ مستقیم خداوند است و می‌بایست تمام وقت در خدمت او باشد؛ یک رسول در میان انسانها زیر حکم هیچ کسی نیست بلکه بر دیگران می‌تواند حکم کند.

رسولان پیوسته در ارتباط با کلیّت کلیسا و امّتهای غیر می‌باشند که چنین ارتباطی برای زنان شایسته نیست: «34و زنان شما در کلیساها خاموش باشند زیرا که ایشان را حرف زدن جایز نیست بلکه اطاعت نمودن، چنان که تورات نیز می‌گوید.35امّا اگر می‌خواهند چیزی بیاموزند، در خانه از شوهران خود بپرسند، چون زنان را در کلیسا حرف زدن قبیح است» ( اوّل قرنتیان 14 : 34 – 35 ).

تمامیّت تعالیم کتاب مقدّس می‌آموزد که زن هرگز نمی‌تواند جایگاه رسولان را داشته باشد، کما این که در طول تاریخ قوم و کلیسا، هرگز چنین نبوده است.

همیشه نگاه کنید به کلیسایی که در آن هستید، به این که آیا آن کلیسا بر اساس عملکرد رسولان و انبیا شکل گرفته و بنا شده و دارد ادامه می‌دهد یا نه.

از سری درسهای کوتاه

«چرا نبوّت داده می‌شود؟»

 

چرا نبوّت داده می‌شود؟

 

نبوّت اخبار از آینده‌ای است که می‌بایست به وقوع بپیوندد و برای آیندگان مکتوب و گواه بماند تا وقتی که ارادۀ خدا برای مردم آن عصر به انجام می‌رسد حکم بر آنان تمام شده باشد چنان که: «17خداوند یهوه‌ چنین‌ می‌گوید: آیا تو آن کس‌ نیستی‌ که‌ در ایّام‌ سلف‌ به‌ واسطۀ بندگانم‌ انبیای‌ اسرائیل‌ که‌ در آن‌ ایّام‌ دربارۀ ‌سالهای‌ بسیار نبوّت‌ نمودند در خصوص‌ تو گفتم‌ که‌ تو را بر ایشان‌ خواهم‌ آورد» ( حزقیال 38 : 17 )؟

و در بیشتر مواقع نبوّت از آن جهت داده می‌شود تا عموم مردم به حقانیّت و درستی آورندۀ آن نبوّت ایمان آورده و تأیید گردد که او از جانب خدا است تا خداوند بتواند به واسطۀ او با بشر سخن بگوید. در این راستا کتاب مقدّس برای شناختن یک نبی از سوی خدا با انبیای کذبه چنین به ما هشدار می‌دهد: «20و امّا نبی‌ای‌ که‌ جسارت‌ نموده‌، به‌ اسم‌ من‌ سخن‌ گوید که‌ به‌ گفتنش‌ امر نفرمودم‌، یا به‌ اسم‌ خدایان‌ غیر سخن‌ گوید، آن‌ نبی‌ البتّه‌ کشته‌ شود.21و اگر در دل‌ خود گویی‌: سخنی‌ را که‌ خداوند نگفته‌ است‌، چگونه‌ تشخیص‌ نماییم‌.22هنگامی‌ که‌ نبی‌ به‌ اسم‌ خداوند سخن‌ گوید، اگر آن‌ چیز واقع‌ نشود و به‌ انجام‌ نرسد، این‌ امری‌ است‌ که‌ خداوند نگفته‌ است‌، بلکه‌ آن‌ نبی‌ آن‌ را از روی‌ تکبّر گفته‌ است‌. پس‌ از او نترس» ( تثنیّه 18 : 20 – 22 ).

نبوّت در بدنۀ کلیسا یکی از بنیادی‌ترین ارکان است و بنای یک کلیسای راستین بر پایۀ مکاشفات و نبوّتهایی است که از طریق انبیای خداوند به کلیسا داده می‌شود: «20و بر بنیاد رسولان و انبیا بنا شده‌اید، که خودِ عیسی مسیح سنگ زاویه است» ( افسسیان 2 : 20 ).

از این روی برای استقرار و جلوگیری از فروپاشی کلیسا می‌بایست این کلام را جدی گرفت که: «15امّا از انبیای کذبه احتراز کنید، که به لباس میشها نزد شما می‌آیند ولی در باطن، گرگان درنده می‌باشند» ( متّی 7 : 15 ).

از سری درسهای کوتاه

«خصوصیّات انبیا»

 

نبی به چه کسانی اطلاق می‌گردد و دارای چه خصوصیّاتی می‌باشد؟

 

معروف‌ترین طریق ارتباط خدا با بشر که در نزد تمام مردم دنیا معروف است، انبیا هستند. با نام نبی یا همان پیامبر تقریباً تمام بشر در تمام طول تاریخ آشنا هستند. یک نبی همیشه از جنس انسان خاکی و نوع بشر هست. به عبارتی حتّی می‌توان گفت نفوذی‌ترین طریق ارتباط خدا در بین انسانها و از جنس خود انسان است، «10و خداوند به واسطۀ بندگان خود، انبيا تكلّم نموده» ( دوّم پادشاهان 21 : 10 ). امّا متأسّفانه چون یک نبی، انسان و از جنس بشر است غالباً به او به دیدۀ شک نگریسته می‌شود و نهایتاً در نزد مردمِ گناهکار، بی‌حرمت می‌گردد.

“نب”در لغت به معنی”بانگ کردن”است و نبی به معنی آن که بانگ می‌زند است. از نام نبی چنین بر می‌آید که وظیفۀ او بانگ زدن و خبر کردن است مانند یک منادی در ایّام قدیم که اخبار و احکام سلاطین و حکّام را به گوش عموم می‌رساند؛ منادیان یا به اصطلاح امروزی‌تر گویندگان رسانه‌های خبری کسانی هستند که از امور متفاوت و مربوطه اخبار می‌کنند و یا از وقوع اتّفاقاتی که در پیش است هشدار می‌دهند؛ همان گونه که آنان پیام رسانانی هستند که فقط مأمور رساندن پیام و اخبار می‌باشند و اجازه به افزودن یا کاستن حتّی کلمه‌ای به خبر و یا تفسیر در مورد آن را ندارند، انبیا نیز فقط می‌بایست پیام خدا را بی‌کم و کاست ابلاغ نمایند و اجازۀ هیچ حرف اضافه و تفسیری را ندارند، حتّی در هنگام پیام رسانی می‌بایست هر پیغام را با لحن محتوای آن پیغام ابلاغ نمایند. با دقّت در حالات و طریق ارتباط یک نبی با خدا به این نتیجه می‌توان رسید که سه عضو بدن او به طور خاص در ارتباط و اختیار خدا قرار دارد: زبان، گوش، چشم.

زبان: یک نبی، ندا کننده‌ای است از سوی خدا در خطاب به بشر، که واسط بین خدا و انسان است. او زبان گویا و کاملاً محسوس و دیدنی خدا بر روی زمین است که کلام خدا را به ارادۀ او برای بشر بیان می‌کند: «7زیرا خداوند یهوه‌ کاری‌ نمی‌کند جز این که‌ سِرِ خویش‌ را به‌ بندگان‌ خود انبیا مکشوف‌ می‌سازد» ( عاموس 3 : 7 ).

در این راستا با واقعۀ عجیبی در کتاب مقدّس مواجه می‌شویم، زمانی که بالاق با وعدۀ ثروت بسیار می‌خواست بلعام را مجاب نماید تا قوم اسرائیل را لعنت کند، ولی وقتی بر بلندیها چشم بلعام به قوم اسرائیل افتاد شروع به برکت دادن قوم نمود: «10پس‌ خشم‌ بالاق‌ بر بلعام‌ افروخته‌ شده‌، هر دو دست‌ خود را بر هم‌ زد و بالاق‌ به‌ بلعام‌ گفت‌: تو را خواندم‌ تا دشمنانم‌ را لعنت‌ کنی‌ و اینک‌ این‌ سه‌ مرتبه‌ ایشان‌ را برکت‌ تمام‌ دادی‌.11پس‌ الآن‌ به‌ جای‌ خود فرار کن‌! گفتم‌ که‌ تو را احترام‌ تمام‌ نمایم‌. همانا خداوند تو را از احترام‌ باز داشته‌ است‌.12بلعام‌ به‌ بالاق‌ گفت‌: آیا به‌ رسولانی‌ که‌ نزد من‌ فرستاده‌ بودی‌ نیز نگفتم‌13که‌ اگر بالاق‌ خانۀ خود را پر از نقره‌ و طلا به‌ من‌ بدهد، نمی‌توانم‌ از فرمان‌ خداوند تجاوز نموده‌، از دل‌ خود نیک‌ یا بد بکنم‌ بلکه‌ آن چه‌ خداوند به‌ من‌ گوید آن‌ را خواهم‌ گفت» ( اعداد 24 : 10 – 13 ). یک نبی نمی‌تواند کلمه‌ای به آن چه خداوند در دهان او گذاشته یا به او اجازۀ سخن گفتن را داده، اضافه یا کم کند. مگر این که آن نبی کاذب بوده یا پیغامی از دل خود یا از کسی غیر از خدا ( ابلیس ) دریافت کرده باشد.

گوش: یکی از وجوهات تمایز انبیا با سایر مقدّسین دیگر در این است که یک نبی در اغلب مواقع صدای خدا را در گوشهای خود می‌شنود و حال آن که سایر مقدّسین صدای خدا را توسّط روح‌القدس در دلهای خود دریافت می‌کنند.

یک نکتۀ بسیار مهم و کلیدی!”از آن جایی که شیطان و روحهای شریر فاقد جسم خاکی ( زمینی ) مانند انسان می‌باشند لذا فاقد دستگاه تکلّم انسانی می‌باشند تا بتوانند صدای خود را به گوشِ سرِ انسان برسانند از این روی چون روح هستند در فکرهای انسان که بُعد روحانی هر شخص است با او سخن می‌گویند.”در باغ عدن نیز شیطان برای اغوای زن از مار استفاده نمود که در آن زمان می‌توانست سخن بگوید. باید توجّه داشت که شیطان و فوج شریران توانایی سخن گفتن با گوش انسان را ندارند و تنها طریق ارتباط کلامی آنها از دریچۀ فکرهای انسان است. لذا هرگاه سخنی از غیب به گوش انسان شنیده گردد بدون شک تنها از سوی خدا خواهد بود. از این روی انبیا کلام خدا را مستقیم با گوشهای خود دریافت می‌نمایند تا هیچ شکی در دریافت کلام خدا ایجاد نشود. به طریق تکلّم خدا با موسی در خیمۀ اجتماع که در کتاب اعداد مکتوب است و نیز به تکلّم خدا با سموئیل در کتاب اوّل سموئیل باب 3 دقّت کنید که چگونه آنان صدای خدا را با گوشِ سر خود می‌شنیدند. امّا در هیچ کجای کتاب مقدّس نمی‌توان یافت که شیطان یا روحی شریر توانسته باشد مستقیم با گوش هیچ انسانی سخن گفته باشد.

چشم: چشمان یک نبی چیزهایی را می‌ببیند که چشمهای دیگری نمی‌تواند ببیند زیرا هنوز به وقوع نپیوسته و از پیش باید اعلام گردد. یک نبی غالباً با چشمان خود آن چه می‌بایست در آینده اتّفاق بیفتد را در رؤیا یا خواب دریافت می‌کند. که به آن نبوّت یا پیشگویی می‌گویند. نبوّتها گاهاً کاملاً آشکار و در بیشتر مواقع در تمثیلها به نبی داده می‌شود. «10به انبيا نيز تكلّم نمودم و رؤياها افزودم و به واسطۀ انبيا مَثَلْها زدم» ( هوشع 12 : 10 ). طریق ارتباط خداوند توسّط یک نبی همیشه یکی از محکم‌ترین، دلگرم‌ کننده‌ترین و رایج‌ترین طرق ارتباطی خدا با بشر بوده و هست.

از سری درسهای کوتاه

«نبی کاذب»

 

با نبی کاذب چگونه باید برخورد نمود؟

 

کلام خدا به ما چنین می‌گوید: «1اگر در میان‌ تو نبی‌ای‌ یا بینندۀ خواب‌ از میان‌ شما برخیزد و آیت‌ یا معجزه‌ای‌ برای‌ شما ظاهر سازد2و آن‌ آیت‌ یا معجزه‌ واقع‌ شود که‌ از آن‌ تو را خبر داده‌، گفت‌ خدایان‌ غیر را که‌ نمی‌شناسی‌ پیروی‌ نماییم‌ و آنها را عبادت‌ کنیم‌،3سخنان‌ آن‌ نبی‌ یا بینندۀ خواب‌ را مشنو، زیرا که‌ یهوه، خدای‌ شما، شما را امتحان‌ می‌کند تا بداند که‌ آیا یهوه، خدای‌ خود را به‌ تمامی‌ دل‌ و به‌ تمامی‌ جان‌ خود محبّت‌ می‌نمایید؟4یهوه‌ خدای‌ خود را پیروی‌ نمایید و از او بترسید و اوامر او را نگاه‌ دارید و قول‌ او را بشنوید و او را عبادت‌ نموده‌، به‌ او ملحق‌ شوید.5و آن‌ نبی‌ یا بینندۀ خواب‌ کشته‌ شود، زیرا که‌ سخنان‌ فتنه ‌انگیز بر یهوه‌ خدای‌ شما که‌ شما را از زمین‌ مصر بیرون‌ آورد و تو را از خانۀ بندگی‌ فدیه‌ داد، گفته‌ است‌ تا تو را از طریقی‌ که‌ یهوه‌ خدایت‌ به‌ تو امر فرمود تا با آن‌ سلوک‌ نمایی‌، منحرف‌ سازد. پس‌ به‌ این‌ طور بدی‌ را از میان‌ خود دور خواهی‌ کرد» ( تثنیّه 13 : 1 – 5 ).

خشم خداوند بر کسانی که کلامی به ناروا و دروغ به او نسبت می‌دهند بسیار سخت افروخته خواهد شد: «3خداوند یهوه‌ چنین‌ می‌گوید: وای‌ بر انبیای احمق‌ که‌ تابع‌ روح‌ خویش‌ می‌باشند و هیچ‌ ندیده‌اند…7آیا رؤیای‌ باطل‌ ندیدید و غیبگویی کاذب‌ را ذکر نکردید چون که‌ گفتید خداوند می‌فرماید با آن که‌ من‌ تکلّم‌ ننمودم‌؟8بنابراین‌ خداوند یهوه‌ چنین‌ می‌فرماید: چون که‌ سخن‌ باطل‌ گفتید و رؤیای‌ کاذب‌ دیدید، اینک‌ خداوند یهوه‌ می‌فرماید من‌ به‌ ضد شما خواهم‌ بود.9پس‌ دست‌ من‌ بر انبیایی که‌ رؤیای‌ باطل‌ دیدند و غیبگویی کاذب‌ کردند، دراز خواهد شد و ایشان‌ در مجلس‌ قوم‌ من‌ داخل‌ نخواهند شد و در دفتر خاندان‌ اسرائیل‌ ثبت‌ نخواهند گردید و به‌ زمین‌ اسرائیل‌ وارد نخواهند گشت‌ و شما خواهید دانست‌ که‌ من‌ خداوند یهوه ‌می‌باشم‌.‌» ( حزقیال 13 : 3 – 9 ).

یک هشدار جدی و بسیار مهم در خصوص شناخت برخی انبیای کذبه:

 

بسیار دیده شده و متأسّفانه در نزد بیشتر نهادهای کلیسایی بسیار مشهود و عادی است و تأسّف‌بارتر این که هیچ کس به این مهم توجّه نمی‌کند که وقتی یک شخص به عنوان خادم یا هر عنوان و جایگاه خدمتی وقتی پشت منبر یا جایگاه وعظ می‌ایستد چنین شروع می‌کند:”پیغامی را که امروز خداوند در دلم گذاشت را می‌خواهم با شما قسمت کنم”( و یا چیزی شبیه به این ) و یا این که وقتی مجری و رهبر گروه کلیسایی اعلام می‌کند:”اکنون در بخش پیغام گوش می‌دهیم به پیغام برادر فلانی”، در کمال تعجّب می‌بینید شخصی پشت منبر رفته و با عنوان دادن پیغامی که خدا به او داده جمع را سرگرم می‌کند!

کسی که با چنین ادّعایی هر کجا دهان به سخن باز می‌کند، اگر یک نبی نباشد و حقیقتاً برای آن ساعت پیغامی به گوشِ سر یا در عالم مکاشفه و رؤیا یا خواب صادق از خدا دریافت نکرده باشد، یقیناً یک نبی کاذب است و خود را به دروغ در جایگاه نبوّتی نشانده است حتّی اگر بگوید نبی نیستم ( که بدتر بلکه یک احمق خواهد بود در جایگاه خادم ).

کل کتاب مقدّس به ما می‌آموزد، پیغام از سوی خدا فقط توسّط یک نبی داده می‌شود  فقط یک نبی است که می‌تواند بگوید”خداوند چنین می‌گوید”چون خداوند تنها به گوشهای یک نبی سخن می‌گوید و پیغام می‌دهد و مکاشفاتش را بر او آشکار می‌سازد. هیچ کس تا به گوش خود از سوی خدا چیزی نشنیده باشد، نمی‌تواند بگوید خداوند چنین می‌گوید چون آنگاه دروغگویی خواهد بود که کلامی را به خدا افترا بسته است. هر سخنی را که به قطعیّت خداوند نزده باشد، نسبت دادن به او، افترا هست و حکم او مطابق کلام خدا حکم یک نبی کاذب خواهد بود.

چنین اشخاصی با چنین نادانیِ بزرگی نسبت به کلام خدا نه این که یک نبی نیستند بلکه هیچ جایگاه خدمتی از سوی خدا ندارند، آنان انبیای کذبه، خادمین دروغین و مسیحان کاذبی هستند که بر ضد کلام خدا و خداوند عیسی مسیح و کلیسای او در کار هستند و ثمرۀ موعظات و تعالیم آنان جز جدایی از خداوند ثمری ندارد. آنان را باید یا از کلیسا بیرون انداخت یا از کلیساهایی که خادمینش این گونه هستند بیرون آمد، مبادا در گناهانشان شریک گردید.

یک نکتۀ بسیار مهم این که، نبوّتهای خدا برای نبی مسح شدۀ او، در اکثر مواقع در شعاعِ بسیار بزرگ و همگانی مانند یک کلیسا، یک منطقه، یک قوم، یک مملکت و یا در سطح جهانی خواهد بود. و در برخی مواقع و به منظوری خاص، فردی خواهد بود. پس اگر باز کسی را دیدید که خود را نبی می‌داند و تمام حیطه‌های نبوّتی او شامل پیغامهایی برای خانوادۀ او و یا افراد دور و برش است و آنان را مخاطب قرار می‌دهد، او را باور نکنید، او یک نبی کاذب هست. زیرا در اکثر مواقع خداوند با مسیحیان از طریق روح‌القدس و در یک ارتباط شخصی با آنان سخن می‌گوید.

از سری درسهای کوتاه

«خدمت انبیا»

 

انبیا کلام و پیغام خدا را به چه صورت دریافت می‌کنند؟

 

“نب”در لغت به معنی”بانگ کردن”است و نبی که از آن برگرفته شده به معنی شخص بانگ زننده است. از نام نبی چنین بر می‌آید که وظیفۀ او بانگ زدن و خبر کردن است مانند یک منادی در ایّام قدیم که اخبار و احکام سلاطین و حکّام را به گوش عموم می‌رساند. سموئیل نبی در خصوص وظیفۀ نبوّتی خود می‌گوید که: «2روح خداوند به وسيلۀ من متكلّم شد و كلام او بر زبانم جاري گرديد» ( دوّم سموئیل 23 : 2 ).

نبی یکی از طُرُق ارتباطی خدا با انسانها است. انبیا صدای خدا در بین انسانها هستند که کلام، خبر، یا مکاشفه‌ای را که دریافت می‌کنند به همان گونه مستقیماً و بدون هیچ دخل و تصرّفی به انسانها منتقل می‌کنند.

جایگاه نبی در هیکل مقدّس خداوند بعد از رسول و با اختیاراتی محدودتر قرار دارد. نبی نمی‌تواند آن چه از خداوند دریافت نموده را تفسیر کند یا به آن کلمه‌ای بیافزاید یا از آن بکاهد.

بلعام که یک نبی در خارج از قوم اسرائیل بود، وقتی از سوی بالاق برای لعنت کردن قوم اسرائیل فرا خوانده می‌شود، به نوکران بالاق اعلام نمود که نمی‌تواند کلامی غیر از آن چه خداوند به او می‌گوید را به زبان بیاورد: «18بلعام‌ در جواب‌ نوکران‌ بالاق‌ گفت‌: اگر بالاق‌ خانة خود را پر از نقره‌ و طلا به‌ من‌ بخشد، نمی‌توانم‌ از فرمان‌ یهوه‌ خدای‌ خود تجاوز نموده‌، کم‌ یا زیاد به‌ عمل‌ آورم» ( اعداد 22 : 18 ).

 و وقتی به اصرار و وعده‌های بالاق برای لعنت قوم می‌رود در هنگامی که قوم خدا را می‌بیند به جای لعنت شروع به برکت دادن قوم می‌کند که این عمل موجب خشم بالاق می‌شود، امّا بلعام در جواب بالاق پرده از حقیقتی بر می‌دارد که یک نبی نمی‌تواند کلام خداوند را تغییر دهد: «10پس‌ خشم‌ بالاق‌ بر بلعام‌ افروخته‌ شده‌، هر دو دست‌ خود را برهم‌ زد و بالاق‌ به‌ بلعام‌ گفت‌: تو را خواندم‌ تا دشمنانم‌ را لعنت‌ کنی‌ و اینک‌ این‌ سه‌ مرتبه‌ ایشان‌ را برکت‌ تمام‌ دادی‌.11پس‌ الآن‌ به‌ جای‌ خود فرار کن‌! گفتم‌ که‌ تو را احترام‌ تمام‌ نمایم‌. همانا خداوند تو را از احترام‌ باز داشته‌ است‌.12بلعام‌ به‌ بالاق‌ گفت‌: آیا به‌ رسولانی‌ که‌ نزد من‌ فرستاده‌ بودی‌ نیز نگفتم‌13که‌ اگر بالاق‌ خانۀ خود را پر از نقره‌ و طلا به‌ من‌ بدهد، نمی‌توانم‌ از فرمان‌ خداوند تجاوز نموده‌، از دل‌ خود نیک‌ یا بد بکنم‌ بلکه‌ آن چه‌ خداوند به‌ من‌ گوید آن‌ را خواهم‌‌گفت‌» (اعداد 24 : 10 – 13)؟

یک نبی مسح شده و راستین نمی‌تواند، بلکه اجازه ندارد تا به کلام نبوّتی خدا کلمه‌ای بیافزاید یا از آن کم کند، بلکه می‌بایست عین آن چیزی را که دریافت می‌کند را اعلام دارد. همان گونه که پطرس رسول نیز در این خصوص اعلام می‌دارد: «21زيرا كه نبّوت به ارادۀ انسان هرگز آورده نشد، بلكه مردمان به روح‌القدس مجذوب شده، از جانب خدا سخن گفتند» ( دوّم پطرس 1 : 21 ).

سموئیل نبی در خصوص حالات انبیایی که در هنگام دریافت نبوّت و اعلام آن تحت نفوذ و قدرت روح‌القدس قرار می‌گیرند، می‌گوید که: «6و روح خداوند بر تو مستولي شده، با ايشان نبوّت خواهي نمود و به مرد ديگر متبدّل خواهي شد» ( اوّل سموئیل 10 : 6 ).

دقّت داشته باشید که نبی کسی است که کلام یا پیغام خدا را به دو طریق آشکار دریافت کند: 1- یا به گوش خود کلام خدا را بشنود؛ 2- به چشم چیزی که خداوند به او نشان می‌دهد را بیان کند. در خارج از این دو طریق هر ادّعای دیگری باطل است.

کتاب مقدّس نبی را با نامهای دیگری نیز معرّفی می‌کند، مانند (پسر انسان، دیده بان، رائی) این نامها با خود مفاهیمی را نیز به شنونده تفهیم می‌کند.

از سری درسهای کوتاه

«پسر انسان»

 

پسر انسان در کتاب مقدّس به چه کسی اطلاق می‌گردد؟

 

پسر انسان به انبیایی اطلاق می‌شده که در هنگام دریافت کلام خدا منقلب کلام شده و با آن کلام یکی می‌شدند، این افراد در جریان یک انقلاب درونی هنگام دریافت کلام خدا کاملاً منقلب شده و در تسخیر خداوند تبدیل به زبان خدا برای قوم خدا می‌گردند و خدا از زبان آنان سخن می‌گوید. کلام خدا شخص را متبدّل می‌کند و آن شخصیّت انسانی را به کنار می‌زند و دیگر این خدا است که متکلّم خواهد بود، به خاطر همین به برخی انبیا”پسر انسان”نیز می‌گفتند: «4بنابراین‌ برای‌ ایشان‌ نبوّت‌ کن‌. ای‌ پسر انسان‌ نبوّت‌ کن‌» ( حزقیال 11 : 4 ).

حزقیال نبی در خصوص این که یک نبی حقیقی خداوند، نمی‌تواند به جز آن چه خداوند به او می‌فرماید را به زبان بیاورد، و حتّی چگونگی تأثیرپذیری یک نبی از روح خدا، می‌گوید که خداوند: «1که مرا گفت‌: ای‌ پسر انسان‌ بر پایهای‌ خود بایست‌ تا با تو سخن‌ گویم‌.2و چون‌ این‌ را به‌ من‌ گفت‌، روح‌ داخل‌ من‌ شده‌، مرا بر پایهایم‌ برپا نمود. و او را که‌ با من‌ تکلّم‌ نمود شنیدم» ( حزقیال 2 : 1 – 2 ).

پسر انسان از جنبۀ صادر شدۀ پدر آسمانی، همان کلام خدا است که به صورت انسانی مکشوف گردیده است. در کتب مقدّس هرگاه به خداوند عیسی مسیح از جایگاه یک نبی نگاه شده، یا به عبارتی به عنوان یک نبی خواسته که معرّفی شود”پسر انسان”خطاب گردیده.

حتّی خود خداوند عیسی مسیح نیز هرگاه می‌خواست خودش را به عنوان یک نبی معرّفی کند به عنوان پسر انسان معرّفی می‌کرد: «13و هنگامی که عیسی به نواحی قیصریّه فیلِپس آمد، از شاگردان خود پرسیده، گفت، مردم مرا که پسر انسانم چه شخص می‌گویند» ( متّی 16 : 13 )؟

از سری درسهای کوتاه

«دیده‌بان»

 

دیده‌بان کیست؟

 

دیده‌بانی یکی دیگر از وجوهات یک نبی است. همان طور که از اسم دیده‌بان بر می‌آید او رصد کنندۀ وقایعی است که در عقب کلیسا و قوم خداوند یا برای سرزمینی به وقوع خواهد پیوست. خداوند وقایعی که برای قومش عن‌قریب است را به دیده‌بانش نشان می‌دهد، یک دیده‌بان این وقایع را حسب دریافتِ مکاشفات آسمانی می‌بیند و به اطّلاع عموم می‌رساند.

در کتاب اشعیای نبی، خداوند در خصوص چگونگی دریافت و ارائۀ مکاشفات توسّط انبیای دیده‌بان می‌فرماید: «8آواز دیده‌بانان‌ تو است‌ که‌ آواز خود را بلند کرده‌، با هم‌ ترنّم‌ می‌نمایند، زیرا وقتی‌ که‌ خداوند به‌ صهیون‌ رجعت‌ می‌کند ایشان‌ معاینه‌ خواهند دید» ( اشعیا 52 : 8 ).

دیده‌بانان نیز در دریافتهای خود کاملاً مجذوب روح نبوّتی شده و از خود نمی‌توانند در خصوص آن چه می‌بینند اراده‌ای داشته باشند.

یک دیده‌بان به طور خاص یک هشدار دهنده است، دیده‌بان پیام‌آور وقایع هولناکی است که برای قوم و ملّتی به وقوع خواهد پیوست چنان که حزقیال نبی نیز در این خصوص می‌فرماید: «16و بعد از انقضای‌ هفت‌ روز واقع‌ شد که‌ کلام‌ خداوند بر من‌ نازل‌ شده‌، گفت‌:17ای‌ پسر انسان‌ تو را برای‌ خاندان‌ اسرائیل‌ دیده‌بان‌ ساختم‌، پس‌ کلام‌ را از دهان‌ من‌ بشنو و ایشان‌ را از جانب‌ من‌ تهدید کن‌» ( حزقیال 3 : 16 – 17 ).

خدمت یک دیده‌بان کاملاً بصری است و او توانایی دیدن وقایعی را دارد که در آینده به وقوع خواهد پیوست، او بینندۀ مکاشفات است. این وقایع عموماً برای امّتها می‌باشد ولی از آن جایی که قوم خدا ( کلیسا ) نیز در ارتباط با امّتها می‌باشد، کار دیده‌بان هشدار دادن به قوم خدا ( کلیسا ) می‌باشد تا از بلای در پیش روی کنار بمانند، و از سویی دیگر برای نهیب زدن به امّتهایی است که بلا برای آنان نازل خواهد شد. کلاً زبان دیده‌بان تند و ترسناک است و خوشایند همگان نیست، غالباً دشمنان بسیاری نیز خواهد داشت.

ارمیای نبی در خصوص خدمت خود می‌فرماید: «9آنگاه‌ خداوند دست‌ خود را دراز کرده‌، دهان‌ مرا لمس‌ کرد و خداوند به‌ من‌ گفت‌: اینک‌ کلام‌ خود را در دهان‌ تو نهادم‌.10بدان‌ که‌ تو را امروز بر امّتها و ممالک‌ مبعوث‌ کردم‌ تا از ریشه‌ برکنی‌ و منهدم‌ سازی‌ و هلاک‌ کنی‌ و خراب‌ نمایی‌ و بنا نمایی‌ و غرس‌ کنی‌11پس‌ کلام‌ خداوند بر من‌ نازل‌ شده‌، گفت‌: ای‌ ارمیا چه‌ می‌بینی‌؟ گفتم‌: شاخه‌ای‌ از درخت‌ بادام‌ می‌بینم‌12خداوند مرا گفت‌: نیکو دیدی‌ زیرا که‌ من‌ بر کلام‌ خود دیده‌بانی‌ می‌کنم‌ تا آن‌ را به‌ انجام‌ رسانم‌.13پس‌ کلام‌ خداوند بار دیگر به‌ من‌ رسیده‌، گفت‌: چه‌ چیز می‌بینی‌؟ گفتم‌: دیگی‌ جوشنده‌ می‌بینم‌ که‌ رویش‌ از طرف‌ شمال‌ است‌.14و خداوند مرا گفت‌: بلایی‌ از طرف‌ شمال‌ بر جمیع‌ سکنه‌ این‌ زمین‌ منبسط‌ خواهد شد» ( ارمیا 1 : 9 – 14 ).

از سری درسهای کوتاه

«رائی»

 

رائی کیست؟

 

به برخی انبیا، رائی نیز می‌گویند. رائی به معنی مکشوف کننده، بیننده، مق، مرئی، دیده شده است. رائیان نیز از نوع انبیایی هستند که از وقایع آینده اخبار می‌کنند و دروازۀ مکاشفات آسمانی برایشان گشوده می‌گردد؛ و یا اسرار را از زبان خداوند دریافت می‌کنند و اعلام می‌دارند. رائی علاوه بر این که نبوّتها را به صورت شنیداری از خداوند دریافت می‌کند همچنین می‌تواند در روح نبوّتی آینده را ببیند که دارای پیغامی برای کلیسا، مردم و یا شخصی خاص باشد.

کتاب مقدّس در بیشتر مواقع از سموئیل نبی با عنوان رائی یاد می‌کند مانند: «28و هر آن چه‌ سموئیل‌ رائی‌ و شاؤل‌ بن‌ قَیس‌ و اَبْنیر بن‌ نیر و یوآب‌ بن‌ صَرُویه‌ وقف‌ کرده‌ بودند و هر چه‌ هر کس‌ وقف‌ کرده‌ بود زیر دست‌ شَلُومیت‌ و برادرانش‌ بود» ( اوّل تواریخ 26 : 28 ).

در کتب مقدّس بسیار دیده می‌شود که یک نبی با عنوان رائی معرّفی می‌گردد: «12و اَمَصیا به‌ عاموس‌ گفت‌: ای‌ رائی‌ برو و به‌ زمین‌ یهودا فرار کن‌ و در آن جا نان‌ بخور و در آن جا نبوّت‌ کن‌.13امّا در بیت‌ئیل‌ بار دیگر نبوّت‌ منما چون که‌ آن‌ مَقْدَس‌ پادشاه‌ و خانه سلطنت‌ می‌باشد» ( عاموس 7 : 12 – 13 ).

همچنین جاد که یک نبی خاص در زمان داوود بوده نیز با عنوان رائی خطاب می‌گردیده: «9و خداوند جاد را که‌ رائی‌ داوود بود خطاب‌ کرده‌، گفت‌:10برو و داوود را اعلام‌ کرده‌، بگو خداوند چنین‌ می‌فرماید: من سه‌ چیز پیش‌ تو می‌گذارم‌؛ پس‌ یکی‌ از آنها را برای‌ خود اختیار کن‌ تا برایت‌ به‌ عمل‌ آورم» ( اوّل تواریخ 21 : 9 – 10 ). خصوصیّات رائی و نبی دقیقاً مشابه هم است تا جایی که می‌توان گفت رائی فقط نام دیگر یک نبی است.

 آیا بین نبی، پسر انسان، دیده‌بان و رائی تفاوتی وجود دارد؟ در اصل موضوع خیر و همه جزو انبیا قرار می‌گیرند. تفاوت در چگونه خطاب کردنشان، به حالات دریافتهای نبوّتی آنها از خداوند بر می‌گردد. مثلاً:

  • نبی یک ندا کننده از سوی خداوند است و به وجه منادی بودن او اشاره دارد، نبی صدای خداوند را می‌شنود و بازگو می‌کند؛
  • پسر انسان به وجهی از انبیا اشاره می‌کند که شخص با کلام خدا یکی شده و در تسخیر روح پر قوّت خداوند قرار می‌گیرد و نبوّت می‌کند؛
  • دیده‌بان یک بینندۀ وقایع آینده است و به وجه دیده‌بانی او اشاره دارد، دیده‌بان وقایع آینده را می‌بیند و بازگو می‌کند؛
  • رائی یک مکشوف کنندۀ اسرار و وقایع است و به وجه خبر رسانی شخص از اسرار نادانسته و ندیده اشاره می‌کند که می‌تواند با کلام خدا و یا حسب مکاشفۀ بصری دریافت کرده باشد؛
از سری درسهای کوتاه

«طرق دریافت انبیا»

 

انبیا نبوّتها را چگونه دریافت می‌کنند؟

 

گاهی اوقات دریافتهای ذهنی یک فرد با وقایعی که بعداً اتّفاق می‌افتد یکی می‌شود، و یا حدسیّات یک شخص با واقعیّتی که از آن خبر نداشته هماهنگ می‌گردد! در بعضی از این مواقع دیده شده که خود شخص یا دیگران به هیجان آمده و این را نبوّت محسوب می‌کنند و شخص را یک نبی به حساب می‌آورند.

متأسّفانه این آغاز یک خطای بزرگی است که در اکثر مواقع به فاجعه‌ای منتهی می‌گردد. یک نبی پیغام خدا را با گوش سر می‌شنود و با چشم به صورت مکاشفه می‌بیند. گاهی دریافتها فقط شنیداری و از طریق گوش سر است: «10و مرا گفت‌: ای‌ پسر انسان‌ تمام‌ کلام‌ مرا که‌ به‌ تو می‌گویم‌ در دل‌ خود جا بده‌ و به‌ گوشهای‌ خود استماع‌ نما» ( حزقیال 3 : 10 ). در این مواقع ستون آتش یا شکینه بر گوش قرار گرفته و روح‌القدس از درون جلال خدا با او سخن می‌گوید.

گاهی دریافتها فقط دیدنی به صورت مکاشفه و از طریق چشم است: «1در سال‌ سوّم‌ سلطنت‌ بَلْشصر پادشاه‌، رؤیایی‌ بر من‌ دانیال‌ ظاهر شد بعد از آن که‌ اوّل‌ به‌ من‌ ظاهر شده‌ بود.2و در رؤیا نظر کردم‌ و می‌دیدم‌ که‌ من‌ در دارالسلطنه‌ شوشن‌ که‌ در ولایت‌ عیلام‌ می‌باشد بودم‌ و در عالم‌ رؤیا دیدم‌ که‌ نزد نهر اولای‌ می‌باشم‌.3پس‌ چشمان‌ خود را برافراشته‌، دیدم‌ که‌ ناگاه‌ قوچی‌ نزد نهر ایستاده‌ بود که‌ دو شاخ‌ داشت‌ و شاخهایش‌ بلند بود و یکی‌ از دیگری‌ بلندتر و بلندترین‌ آنها آخر برآمد. …» ( دانیال 8 : 1 – … ). در این مواقع چشم شخص تحت نفوذ روح‌القدس به مکاشفات عجیب که دارای پیغامی خاص است باز و بینا می‌شود.

گاهی دریافتها هم شنیداری و هم دیدنی به صورت مکاشفه و از طریق گوش سر و چشم است: «17ای‌ پسر انسان‌ تو را برای‌ خاندان‌ اسرائیل‌ دیده‌بان‌ ساختم‌، پس‌ کلام‌ را از دهان‌ من‌ بشنو و ایشان‌ را از جانب‌ من‌ تهدید کن» ( حزقیال 3 : 17 ). در این مواقع نیز ستون آتش یا شکینه بر شخص قرار گرفته و روح‌القدس از درون جلال خدا با او سخن می‌گوید و چیزهایی را نشان می‌دهد.

و ایضاً مانند: «4و اینک‌ جلال‌ خدای‌ اسرائیل‌ مانند آن‌ رؤیایی‌ که‌ در هامون‌ دیده‌ بودم‌ ظاهر شد.5و او مرا گفت‌: ای‌ پسر انسان‌ چشمان‌ خود را به سوی‌ راه‌ شمال‌ برافراز! و چون‌ چشمان‌ خود را به سوی‌ راه‌ شمال‌ برافراشتم‌، اینک‌ به طرف‌ شمالی‌ دروازه‌ مذبح این‌ تمثالِ غیرت در مدخل‌ ظاهر شد.6و او مرا گفت‌: ای‌ پسر انسان‌ آیا تو آن چه‌ را که‌ ایشان‌ می‌کنند می‌بینی‌؟ یعنی‌ رجاسات‌ عظیمی‌ که‌ خاندان‌ اسرائیل‌ در این جا می‌کنند تا از مَقْدَس‌ خود دور بشوم‌؟ امّا باز رجاسات‌ عظیم‌تر خواهی‌ دید» ( حزقیال 8 : 4 – 6 ).

حال یک نبی نبوّتها را چگونه دریافت می‌کند؟ خدا با هر سه طریق ممکن یعنی خواب، رؤیا و بیداری با انبیای خود سخن می‌گوید و به آنها مکاشفات نشان می‌دهد. حال امکان دارد یک نبی فقط در بیداری با خداوند ارتباط داشته باشد؛ و یا یک نبی دیگر فقط در رؤیا؛ و یا یک نبی دیگر فقط در خواب؛ هر چند این نیز بسیار دیده شده که یک نبی به دو یا همة این طُرُق با خداوند ارتباط داشته باشد. در هر یک از این سه طُرُق، در کیفیّت و اصل موضوع که کلام و پیغام خداوند است فرقی نمی‌کند.

امّا چگونگی ارتباط با خداوند به سطح باورپذیری اشخاص مربوط می‌شود. مثلاً انبیای بسیار شکّاک و یا خیلی محتاط که نمی‌خواهند کوچک‌ترین اشتباهی بکنند و معمولاً باید هر چیزی را به چشم و گوش ببینند تا باور کنند در بیداری کامل دریافت می‌کنند که موسی از این دسته اشخاص بود.

و یا انبیایی که در رؤیا ارتباط می‌گیرند اشخاصی هستند که در عین هوشیاری و محتاط بودن تا حدودی نیز با ایمان قلبی چیزهای دریافتی را باور می‌کنند و رؤیا که مرز بین خواب و بیداری است هم برایشان معتبر است.

ولی انبیایی که در خواب با خداوند ارتباط دارند از آن دسته اشخاصی هستند که بسیار نسبت به کلام خدا باورپذیر و مطیع هستند که بدون تعمّق و معطّلی حتّی جانشان را برای اطاعت از کلام خداوند می‌گذارند و با تمام ایمان آن چه که حتّی در خواب به آنان داده شود را هم می‌پذیرند، برای اینان کلام خدا معتبر است حتّی در خواب که می‌تواند صحیح هم نباشد، قابل پذیرش است.

از سری درسهای کوتاه

«چگونگی شناخت خدمت نبی»

 

سه نشانۀ مهم در خصوص چگونگی شناخت خدمت نبی:

 

خدمت نبی فقط برای یک شخص است:

در یک کلیسا عطیّۀ نبوّت می‌تواند به چندین نفر داده شود، امّا جایگاه خدمت نبی را خداوند فقط به یک نفر واگذار می‌کند و تنها در خصوص امور کلیسا، منطقه، کشور و دنیا فقط با همان یک نفر صحبت می‌کند و مکاشفات نشان می‌دهد.

محال ممکن است خداوند در کلیسای خود در منطقه‌ای از دو نبی استفاده کند؛ این هرگز اتّفاق نیفتاده. کسان دیگری که دارای عطیّۀ نبوّت هستند در خصوص امور شخصی خود معمولاً نبوّتی دریافت می‌کنند، مانند یوسف شوهر مریم که خوابهای زیادی از سوی خداوند در خصوص همسرش مریم و خداوند عیسی مسیح دریافت می‌کرد و همه مربوط به او و خانواده‌اش می‌شد.

لذا هرگاه در کلیسایی یک نبی صادق باشد، هر نبوّتی از سوی هر کس دیگری که مربوط به امور کلیسا یا منطقه‌ای وسیع‌تر باشد، کاذب می‌باشد و از سوی خدا نیست.

این را نیز همیشه به یاد داشته باشید که هرگاه نبیِ برگزیدۀ خداوند برای آن عصر را شناختید، هرگز با او به مقابله نایستید زیرا آن نبی حکم کلام خدا را دارد و خداوند اهانت کنندگان کلامش را بی‌جواب نخواهد گذاشت.

موسی نبی منصوب شدۀ خداوند برای قوم بود، و خواهر او مریم نیز تنها یک نبیّه بود، کتاب مقدّس از گستاخی مریم به موسی که نبیِ در خدمت خداوند بود حکایتی را مکتوب می‌دارد که بسیار آموزنده است. به تک تک این آیات توجّه کنید زیرا برای همین قسمت است.

«1و مریم‌ و هارون‌ دربارۀ زن‌ حبشی‌ که موسی‌ گرفته‌ بود، بر او شکایت‌ آوردند، زیرا زن‌ حبشی‌ گرفته‌ بود.2و گفتند: آیا خداوند با موسی‌ به‌ تنهایی‌ تکلّم‌ نموده‌ است‌، مگر به‌ ما نیز تکلّم‌ ننموده‌؟ و خداوند این‌ را شنید.3و موسی‌ مرد بسیار حلیم‌ بود، بیشتر از جمیع‌ مردمانی‌ که‌ بر روی‌ زمین‌اند.4در ساعت‌ خداوند به‌ موسی‌ و هارون‌ و مریم ‌گفت‌: شما هر سه‌ نزد خیمۀ اجتماع‌ بیرون‌ آیید. و هر سه‌ بیرون‌ آمدند.5و خداوند در ستون‌ ابر نازل‌ شده‌، به‌ در خیمه‌ ایستاد، و هارون‌ و مریم‌ را خوانده‌، ایشان‌ هر دو بیرون‌ آمدند.6و او گفت‌: الآن‌ سخنان‌ مرا بشنوید: اگر در میان‌ شما نبی‌ای‌ باشد، من‌ که‌ یهوه‌ هستم‌، خود را در رؤیا بر او ظاهر می‌کنم‌ و در خواب‌ به‌ او سخن‌ می‌گویم‌.7امّا بندۀ من‌ موسی‌ چنین‌ نیست‌. او در تمامی‌ خانۀ من‌ امین‌ است‌.8با وی‌ رو به رو و آشکارا و نه‌ در رمزها سخن‌ می‌گویم‌، و شبیه‌ خداوند را معاینه‌ می‌بیند. پس‌ چرا نترسیدید که‌ بر بندۀ من‌ موسی‌ شکایت‌ آوردید؟9و غضب‌ خداوند بر ایشان‌ افروخته‌ شده‌، برفت‌.

10و چون‌ ابر از روی‌ خیمه‌ برخاست‌، اینک‌ مریم‌ مثل‌ برف‌ مبروص‌ بود، و هارون‌ بر مریم‌ نگاه‌ کرد و اینک‌ مبروص‌ بود.11و هارون‌ به‌ موسی‌ گفت‌: وای‌ ای‌ آقایم‌، بار این‌ گناه‌ را بر ما مگذار زیرا که‌ حماقت‌ کرده‌، گناه‌ ورزیده‌ایم‌.12و او مثل‌ میّته‌ای‌ نباشد که‌ چون‌ از رحم‌ مادرش‌ بیرون‌ آید، نصف‌ بدنش‌ پوسیده‌ باشد.13پس‌ موسی‌ نزد خداوند استغاثه‌ کرده‌، گفت‌: ای‌ خدا او را شفا بده‌!14خداوند به‌ موسی‌ گفت‌: اگر پدرش‌ به‌ روی‌ وی‌ فقط‌ آب‌ دهان‌ می‌انداخت‌، آیا هفت‌ روز خجل‌ نمی‌شد؟ پس‌ هفت‌ روز بیرون‌ لشکرگاه‌ محبوس‌ بشود، و بعد از آن‌ داخل‌ شود.15پس‌ مریم‌ هفت‌ روز بیرون‌ لشکرگاه‌ محبوس‌ ماند، و تا داخل‌ شدن‌ مریم‌، قوم‌ کوچ‌ نکردند.16و بعد از آن‌، قوم‌ از حضیروت‌ کوچ‌ کرده‌، در صحرای‌ فاران‌ اردو زدند» ( اعداد 12 : 1 – 16 ).

مریم با بیان این که او نیز یک نبیّه است، خواست خود را هم تراز با موسی بگرداند از این روی بر موسی که نبی در خدمت خدا بود ایراد آورد، و خداوند علاوه بر این که او را سخت تنبیه نمود در آیات 5 الی 9 از طریق ارتباطش با انبیای در خدمت پرده بر می‌دارد.

تأیید شدن یک نبی توسّط نبوّتهایش است:

علاوه بر نکاتی که در باب 12 کتاب اعداد مکتوب گردیده برای این که یک نبی صادق از نبی کاذب مشخّص گردد، خداوند می‌فرماید: «20و امّا نبی‌ای‌ که‌ جسارت‌ نموده‌، به‌ اسم‌ من‌ سخن‌ گوید که‌ به‌ گفتنش‌ امر نفرمودم‌، یا به‌ اسم‌ خدایان‌ غیر سخن‌ گوید، آن‌ نبی‌ البتّه‌ کشته‌ شود.21و اگر در دل‌ خود گویی‌: سخنی‌ را که‌ خداوند نگفته‌ است‌، چگونه‌ تشخیص‌ نماییم‌.22هنگامی‌ که‌ نبی‌ به‌ اسم‌ خداوند سخن‌ گوید، اگر آن‌ چیز واقع‌ نشود و به‌ انجام‌ نرسد، این‌ امری‌ است‌ که‌ خداوند نگفته‌ است‌، بلکه‌ آن‌ نبی‌ آن‌ را از روی‌ تکبّر گفته‌ است‌. پس‌ از او نترس» ( تثنیّه 18 : 20 – 22 ).

علاوه بر دو اصلِ لازم یعنی تعمید روح‌القدس و مسح خدمتی، یک نبی را می‌توان از صحّت نبوّتهایش نیز شناخت. حکم انبیای کذبه در عهد عتیق مرگ بوده که با توجّه به فیض خداوند در عهد جدید به اخراج از کلیسا و پرهیز از هر گونه ارتباط با آنها است.

منظور از نبوّتهای صحیح یک نبی چیست؟

  • نبوّتهای او بیش از چند مورد باشد و همه به تحقّق پیوسته باشد؛
  • نبوّتهای او برای زمانهای دور باشد؛
  • نبوّتهای او همگانی و پیرامون کلیسا یا منطقه، کشور و یا جهانی باشد؛
  • نبوّتهای او را نتوان به هیچ وجه با توجّه به شرایط زمانه هم حدس زد؛
  • نبوّتهای او با کتاب مقدّس و کلام خدا حتّی ذرّه‌ای در تضاد نباشد؛

گونه‌ای متداول از انبیای کذبه:

متأسّفانه یکی از انواع انبیای کذبه‌ای که بسیار در کلیساها وجود دارند، جاهلانی هستند که بدون مسح خدمتی بر مسندهای کلیسا تکیه زده‌اند و هیچ چیزی از کتاب مقدّس نمی‌دانند. این اشخاص از روی تکبّر و توهّم ذهنی خود که حاصل تعلیمات غلط شبانان و معلّمین کذبه است به منجلابی افتاده‌اند که به سمت هلاکت می‌رود. ثمرۀ این دسته از انبیای کذبه همیشه به نابودی روحانی یک کلیسا ختم شده لذا لازم است شدیداً از این گونه افراد پرهیز گردد.

یقیناً بسیار شنیده‌اید که خادمی در کلیسا پشت منبر می‌ایستد و یا دست به قلم می‌شود و در شبکه‌های اجتماعی مدّعی می‌شود که: پیغام امروز خداوند برای شما این است؛ یا می‌گوید: خداوند این پیغام را در دل من گذاشته و می‌خواهم با شما قسمت کنم! آنان با چنین جملاتی کلیسا را به وجد می‌آورند و از سویی دیگر خود را به عنوان یک قدّیس جا می‌زنند. چنین اشخاصی آن قدر منحرف هستند که حتّی نباید آنان را به کلیساها راه داد.

چگونه شخصی که مدّعی خدمت برای خداوند است، آن قدر می‌تواند نادان باشد که نفهمد بیان این گونه جملات دقیقاً به معنی آن است که دارد خودش را یک نبی معرّفی می‌کند؟ خدا پیغام خود را فقط توسّط یک رسول یا نبی می‌فرستد و فقط رسولان و انبیا هستند که می‌توانند مدّعی داشتن پیغامی از سوی خداوند باشند، آن هم به شرطی که صدای خداوند را شنیده و یا مکاشفه‌ای از خداوند دریافت نموده باشند. حتّی هیچ شبان یا معلّمی اجازه بیان چنین جملاتی را ندارد.

کسی خارج از این دو خدمتِ تأیید شده، اگر سخنانی این چنینی بر زبان آورد خود را در جایگاه نبی کاذب نشانده و حکم چنین افرادی اخراج از کلیسا است. مهم نیست کیست و چه جایگاهی در کلیسا دارد، خداوند به انبیای کذبه که به او افترا می‌زنند و به دروغ از زبان او سخن می‌گویند رحم نخواهد کرد. هر ادّعایی را چه آگاهانه و یا جاهلانه منتصب به خداوند کردن دقیقاً حکم افترا زدن به خداوند است.

حکم چنین افرادی اخراج از کلیسا است و اگر او کلیسا را ملک شخصی خود می‌داند که نمی‌توانید بیرونش کنید، آن کلیسا کنیسه شیطان است و باید از آن جا خارج شد.

انبیا منفور کلیسا:

شاید شنیدن این جمله عجیب باشد امّا متأسّفانه عین حقیقت است؛ انبیا همیشه منفور اهل خانه، کلیسا و قوم خود بوده‌اند، و حتّی در اکثر مواقع توسّط کلیسا طرد شده‌اند. خود خداوند عیسی مسیح می‌فرماید: «4…، نبی بی‌حرمت نباشد جز در وطن خود و میان خویشان و در خانۀ خود» ( مرقس 6 : 4 ).

چرا این چنین است؟ زبان یک نبی همیشه تند و برنده است. او به کلام خدا سخن می‌گوید و کلام خدا بسیار قاطع است. کلام خدا برای اهل دنیا خوشایند نیست زیرا به گناه ملزم می‌سازد. همۀ ایمانداران به مسیح، مسیحی نیستند و به ذرّیّت روحانی خدا تبدیل نشده‌اند، هنوز اکثریّت با حکمت دنیا زندگی می‌کنند و حکمت دنیا در دشمنی با خداوند است و کلام او را نمی‌پذیرد. هر چند مدّعی مسیحیّت هستند امّا معرفت مسیحی ندارند، دقیقاً مانند قوم اسرائیل با وجودی که اسرائیلی بودند امّا اسرائیلی محسوب نمی‌شدند: «6و لیکن چنین نیست که کلام خدا ساقط شده باشد؛ زیرا همه که از اسرائیل‌اند، اسرائیلی نیستند» ( رومیان 9 : 6 ).

لذا در عهد عتیق خود قوم قاتل انبیای خود بودند و امروزه نیز خود کلیسا کوبندگان انبیای خداوند می‌باشند. و جالب این که همیشه یک نبی حقیقی در دنیا مورد لعن و دشنام کلیساها بوده و طرد شده می‌باشد.

در پایان باید گفت که عطیّۀ نبوّت هم برای مردان و هم زنان است. پطرس رسول با استناد به نبوّتِ باب دوّم کتاب یوئیل نبی می‌گوید: «17که، خدا می‌گوید در ایّام آخر چنین خواهد بود که از روح خود بر تمامِ بشر خواهم ریخت و پسران و دختران شما نبوّت کنند و جوانان شما رؤیاها و پیران شما خوابها خواهند دید؛18و بر غلامان و کنیزان خود در آن ایّام از روح خود خواهم ریخت و ایشان نبوّت خواهند نمود» ( اعمال رسولان 2 : 17 – 18 ).

ما نبیّۀ زن در عهد عتیق نیز داشته‌ایم مانند مریم خواهر موسی و …؛ امّا باید دقّت کرد که نبوّت هیچ زنی در کتب مقدّس آورده نشده؛ یا به زبانی دیگر هیچ نبوّتی از آیندۀ دور که برای قوم، یا ملّتی باشد، هرگز به هیچ زنی داده نشده است. حتّی وقتی به انبیای بزرگ هر عصر که خدا با آنان سخن می‌گفته نیز نگاه کنیم در میان آنان حتّی یک زن وجود نداشته.

لذا برای زنان نبوّت در اندازۀ امور شخصی او و ارتباطش با خداوند بوده و هیچ جایگاه خدمتی در بدنۀ قوم و کلیسا ندارد. تاریخ نشان می‌دهد که خدا هرگز از یک زن در جایگاه خدمتی استفاده نمی‌کند و هرگز به یک زن نبوّتی در راستای کلیسا و قوم و ملّتی نمی‌دهد. پس جایگاه خدمت یک نبی نیز فقط متعلّق به مردان است.

چنان که یوئیل نبی می‌فرماید: «28و بعد از آن‌ روح‌ خود را بر همۀ بشر خواهم‌ ریخت‌ و پسران‌ و دختران‌ شما نبوّت‌ خواهند نمود و پیران‌ شما و جوانان‌ شما رؤیاها خواهند دید.29و در آن‌ ایّام‌ روح‌ خود را بر غلامان‌ و کنیزان‌ نیز خواهم‌ ریخت» ( یوئیل 2 : 28 – 29 ).

از سری درسهای کوتاه

«خدمت شبانان»

 

وظیفه شبان در کلیسا چیست؟

 

شبان در لغت به معنی: چوپان، راعی، رمّه‌بان، گلّه‌بان است. شبان همیشه در ارتباط با گوسفندان است. یک شبان وظیفۀ خوراک دادن، مراقبت و تیمارداری، هدایت به مرتعهای امن، محافظت گلّه در مقابل گرگهای درّنده و رهبری گلّۀ گوسفندان را دارد. کتاب مقدّس در تمثیلی روحانی قوم خداوند و مسیحیان را به گوسفندانِ گلّۀ خداوند و خود خداوند عیسی مسیح را به عنوان شبان این گلّه معرّفی می‌کند: «11من شبان نیکو هستم. شبان نیکو جان خود را در راه گوسفندان می‌نهد» ( یوحنّا 10 : 11 ).

از آن جایی که پس از عروج مسیح به آسمان لازم بود تا بر رأس هدایت و رهبری کلیسا یک شبانی قرار بگیرد، خود خداوند برای کلیسای خود شبانانی تعیین می‌کند و در کلیسا مقرّر می‌فرماید. یک شبان را فقط خداوند عیسی مسیح انتخاب می‌کند و با مسح روح‌القدس بر کلیسا مقرّر می‌کند. هیچ شبانی حسب دانش کتاب مقدّسی، یا تحصیلات الهیّاتی، یا انتخاب شورای کلیسایی، و یا حسب نیاز یک کلیسا به دلیل نبود شبان مسح شده‌ای، مشروعیّت آسمانی ندارد و مورد تأیید خداوند نیست.

پولس رسول می‌فرماید: «10آن که نزول نمود، همان است که صعود نیز کرد بالاتر از جمیع افلاک تا همۀ چیزها را پُر کند.11و او بخشید بعضی رسولان و بعضی انبیا و بعضی مبشّرین و بعضی شبانان و معلّمان را،12برای تکمیل مقدّسین، برای کار خدمت، برای بنای جسد مسیح» ( افسسیان 4 : 10 – 12 ).

شاید به جرأت بتوان گفت که شبانان مهم‌ترین وظیفه را در چهارچوب کلیسا دارند. در قدم اوّل خدمت یک شبان در کلیسا تمام وقت است، مانند شبانِ گلّۀ گوسفندانی که نمی‌تواند هرگز گلّه را برای ساعاتی ترک کند. خداوند وقتی گلّۀ خود را به دست شبانی می‌سپارد از او انتظار دارد تا در نهایتِ دقّت، تمام وقت خود را برای مراقبت از گلّه بگذارد.

وظیفۀ شبانان به حدی خطیر است که اگر شبانی در انجام وظیفۀ خود کوتاهی نماید، و یا حتّی بدتر از آن شروع به زدن و راندن گلّه نماید، مستقیماً به خداوند باید جواب پس دهد. خداوند در نبوّتی به ارمیای نبی می‌فرماید: «1خداوند می‌گوید: وای‌ بر شبانانی‌ که گلّۀ مرتع‌ مرا هلاک‌ و پراکنده‌ می‌سازند.2بنابراین‌، یهوه‌ خدای‌ اسرائیل‌ دربارۀ شبانانی‌ که‌ قوم‌ مرا می‌چرانند چنین‌ می‌گوید: شما گلّۀ مرا پراکنده‌ ساخته‌ و رانده‌اید و به‌ آنها توجّه‌ ننموده‌اید. پس‌ خداوند می‌گوید اینک‌ من‌ عقوبت‌ بدی‌ اعمال‌ شما را بر شما خواهم‌ رسانید» ( ارمیا 23 : 1 – 2 ).

شبان کلیسا در حقیقت حکم رهبر کلیسا را دارد، لذا یک شبان باید بداند که کلیسا را به چه سمتی باید هدایت کند. شبان وظیفۀ نظارت و هماهنگی بین تمام خادمین کلیسا را نیز بر عهده دارد، او است که می‌باید کلیسا را در یک نظم قرار داده و مدیریّت و رهبری کند. هر خدمتی در کلیسا می‌بایست با نظارت و اجازۀ شبان فعّالیّت داشته باشد.

از وقتی که یک شخص وارد کلیسا می‌شود، شبان وظیفۀ نظارت، تربیت و پرورش او را به عهده دارد. او باید شخص را به دست معلّم کلیسا سپرده تا با کلام خدا و آموزه‌های کتاب مقدّسی آشنا شود، همچنین مقدّماتی را فراهم کند تا شخص برای گرفتن تعمید آب و شرکت در مراسمات مذهبی مانند عشای ربّانی و … آماده شود. یک شبان باید برای هر عضو کلیسا تدبیری بیاندیشد تا بتواند با فعّالیّت در بدنۀ روحانی کلیسا، به نوعی در حرکت و جریان باشد که در نظر خداوند مقبول بیاید.

یکی دیگر از وظایف مهم شبان، شناسایی کسانی است که خداوند برای خدمتی در نظر گرفته، و هرگاه این مهم برای شبان مسجّل شد، می‌بایست برای او فرصت خدمتگزاری را فراهم کند.

وظیفۀ دیگری که یک شبان در کلیسا به عهده دارد، شناسایی کسانی است که از سوی روح‌القدس عطایایی روحانی و سماوی دریافت کرده‌اند، او می‌بایست پس از حصول اطمینان از صحّت این عطایا، آنها را به کلیسا معرّفی نموده تا موجب برکت یافتن دیگران از این عطایا گردد.

از سری درسهای کوتاه

«عصا و چوبدستی ابزار دست شبانان»

 

آیا می‌دانید عصا و چوبدستی دو ابزار مهم دست شبانان می‌باشد؟

 

شبان حکم قوۀ مجریّه را در کلیسا دارد، لذا خداوند دو ابزار مهم را به دستان یک شبان سپرده یعنی”عصا و چوبدست”: «1[مزمور داوود] خداوند شبان من است؛ محتاج به هیچ چیز نخواهم بود.2در مرتعهای سبز مرا می‌خواباند. نزد آبهای راحت مرا رهبری می‌کند.3جان مرا بر می‌گرداند و به خاطر نام خود به راه‌های عدالت هدایتم می‌نماید.4چون در وادی سایۀ موت نیز راه روم از بدی نخواهم ترسید زیرا تو با من هستی؛ عصا و چوبدستی تو مرا تسلّی خواهد داد» ( مزامیر 23 : 1 – 4 ).

حال مفهوم عصا و چوبدست چیست؟ عصا اشاره به راهنمایی و هدایت گلّه دارد؛ غالباً شبانان با خودشان عصایی بلند دارند که گلّه آن عصا را می‌شناسد و با اشارۀ دست شبان که عصا را به چه جهتی می‌چرخاند، گلّه به همان سمت حرکت می‌کند. این نشان از رهبری شبان دارد که وظیفۀ او، هدایت کلیسا به سمت آرامی خدا است.

و امّا هر شبان با خودش چوبدستی نیز به همراه دارد؛ این چوبدست برای محافظت گلّه از شر گرگها می‌باشد. یعنی یک شبان همان قدر که برای گلّه با عطوفت و مهربان و مراقب است، در برخورد با مهاجمان و دشمنان، باید یک مرد جنگجو و غیور باشد. یک شبان برای مراقبت از کلیسای خداوند می‌بایست با قدرت تمام در مقابل تمام دشمنان کلیسا، تفرقه اندازان، و هر کسی که قصد آسیب رساندن به کلیسا را دارد بایستد و با سخت‌ترین شکل ممکن برخورد نماید.

لذا همان گونه که یک شبان می‌بایست نسبت به گلّۀ خداوند مهربان و حلیم و پر از عطوفت باشد، می‌بایست نسبت به هر گونه دشمن کلیسا و ناراستی سخت و جنگنده باشد تا گلّۀ خداوند را به نیکویی پاسداری کند.

یکی از بدترین اشتباهاتی که در بسیاری از کلیساها رواج یافته و متأسّفانه شبانان آن کلیساها هم در این اشتباه گرفتار شدند، آموزۀ غلطی است که می‌گوید:”یک شبان باید به دنبال هر عضوی که از کلیسا خارج شده برود و با نشان دادن محبّت زیاد و نرم زبانی او را به کلیسا برگرداند! و اگر شبانی این کار را نکند در او محبّت نیست!”حتّی بسیاری، شبانی که این کار را نکند، یک شبان کاذب می‌خوانند.

اوه! این یک آموزه یا برداشت کاملاً اشتباه است که می‌تواند ضربات سنگینی به کلیسا وارد کند. اوّل این که این مسیح است که به دنبال گوسفندان گم شدۀ خود می‌رود و این ربطی به شبانان کلیسا ندارد. هیچ ایمانداری متعلّق به هیچ شبانی نیست بلکه همه بالاجماع از آن خداوند عیسی مسیح هستیم و او تنها شبان نیکوی ما است. شبانان کلیسا در اصل پاسبانان کلیسای خداوند می‌باشند نه مالکان اعضای کلیسای خداوند، وظیفۀ اصلی آنان مراقبت سخت از گلّۀ خداوند است و گلّۀ دیگری به آنان ربطی ندارد. کسی که در کلیسای خداوند نمی‌ماند از آن خداوند نیست.

دوّم این که خود مسیح نیز به دنبال گوسفندان گم شده می‌رود تا آنان را به مکان امن داخل نماید، این مربوط به بی‌ایمانانی می‌شود که هنوز مسیح را نشناختند و باید مژدۀ خوش انجیل را بشنوند و وارد کلیسا شوند؛ امّا وقتی که وارد کلیسا شدند دیگر حکم گوسفند گم شده بر آنان صدق نمی‌کند.

هرگاه کسی به هر دلیلی از کلیسا خارج شود، او هرگز به مسیح ایمان قلبی نیاورده، برای او احترام قائل نبوده، کلیسا برای او ارزشی نداشته، یک دروغگوی ریاکار بوده که چون منافعش به هر دلیلی تأمین نشده، از کلیسا خارج شده؛ مطلقاً نباید به دنبال چنین اشخاصی رفت تا به کلیسا برگردند، اینان رجاسات در کلیسا بودند که اتّفاقاً بهتر که از کلیسا خارج شوند.

هرگاه شبانی به دنبال چنین اشخاصی برود، در وهلۀ نخست جایگاه شبانی را بی‌حرمت و خوار کرده و دوّم این که با بازگرداندن چنین اشخاصی به کلیسا مقدّمات وارد آوردن ضربات وحشتناکی به کلیسا را فراهم نموده که به زودی توسّط همین اشخاص وارد خواهد شد. در سرتاسر اناجیل و کارهای خداوند عیسی مسیح اگر ببینید هرگز او دنبال کسی که به او پشت کرده، نرفت. اگر به کارهای رسولان نیز نگاه کنید هرگز هیچ یک از رسولان نیز برای کسانی که از کلیسا خارج شدند نه دل سوزاندند و نه به دنبالشان رفتند. شبانانی که به دنبال چنین اشخاصی می‌روند قطعاً و بدون شک فاقد مسح خدمتی از خداوند و هدایت روح‌القدس هستند.

می‌خواهم این را هم به یاد داشته باشید، هر چند جایگاه یک شبان بعد از رسول و نبی است، امّا این جایگاه از ارزش و اهمیّت آن چنان والایی برخوردار است که وصفش حقیقتاً مشکل می‌باشد. هر کسی که در کلیسا خدمتی می‌گیرد در ابتدا یک نوایمان است که وارد کلیسا می‌شود، این شبان است که باید او را به نیکویی شبانی کند؛ تمام خدمتها و عطایا تا حدودی به چگونگی شبانی مربوط می‌باشد، مثلاً یک رسول، در اصل و در ابتدا یک نوایمان بوده که وارد کلیسا شده و بعدها حسب شبانیِ نیکوی شخصی توانسته به جایگاه‌های رفیع برسد.

لذا تأکید می‌گردد هرگز یک شبانی که به نیکویی خدمت می‌کند را مورد افترا، اتّهام، سرزنش و ملامت قرار ندهید. پولس رسول در این خصوص می‌فرماید: «19ادّعایی بر یکی از کشیشان جز به زبان دو یا سه شاهد مپذیر» ( اوّل تیموتاؤس 5 : 19 ).

از سری درسهای کوتاه

«اسقف و کشیش»

 

اسقف و کشیش به چه کسی اطلاق می‌گردد؟

 

در عهد جدید از کتاب مقدّس علاوه بر خدمت شبانی با دو عنوان دیگر نیز آشنا می‌شویم که در ارتباط بسیار نزدیک با شبانی هستند: اسقف و کشیش. اسمی از این دو خدمت در عهد عتیق دیده نمی‌شود.

در عهد جدید، در رسالات پولس با نام کشیش آشنا می‌شویم و آن چه در مجموعه گفته‌های پولس می‌توان نتیجه گرفت این است که، کشیش همان خدمت شبان باید ‌باشد با این تفاوت که کشیشان را رسولان نیز انتخاب می‌کردند البتّه پس از دعا و روزه و سپردن آنان به خداوند: «23و در هر کلیسا به جهت ایشان کشیشان معیّن نمودند و دعا و روزه داشته، ایشان را به خداوندی که بدو ایمان آورده بودند، سپردند» ( اعمال رسولان 14 : 23 ).

می‌دانیم که رسولان وکلای اسرار خداوند و با اختیارات تام از سوی او می‌باشند، لذا تعیین کشیشانی از سوی آنان و به خدمت گماردنشان، البتّه پس از سپردنشان به خداوند نباید مشکلی داشته باشد.

دیگر منصبی که در عهد جدید با آن آشنا می‌شویم جایگاه اسقف است. اسقف نیز در اصل همان شبان است امّا با تشکیلاتی شدن کلیساها در عهد جدید، نیاز به یک مدیریّت بین کلیساهای منطقه‌ای بوده، لذا یک شبان به عنوان ناظر بر شبانان یا همان کشیشان دیگر و کلیساهای دیگر مناطق نواحی انتخاب می‌شد. به شبانی که این منصب را دریافت می‌کرد اسقف گفته می‌شده. امّا یک اسقف در اصل خدمتی همان شبان است با همۀ وجوهاتی که یک شبان باید دارا باشد.

پولس رسول در نامۀ خود به تیموتاؤس در خصوص وجوهات یک اسقف شرحی کوتاه ارائه می‌دهد که با توجّه به جنس خدمتی اسقف و شبان و کشیش می‌توان گفت که این وجوهات برای همه صدق می‌کند: «1این سخن امین است که اگر کسی منصب اسقفی را بخواهد، کار نیکو می‌طلبد.2پس اسقف باید بی‌ملامت و صاحب یک زن و هوشیار و خردمند و صاحب نظام و مهمان‌نواز و راغب به تعلیم باشد؛3نه مِی‌ گسار یا زننده یا طمّاع سود قبیح بلکه حلیم و نه جنگجو و نه زر پرست.4مُدَبّر اهل خانۀ خود، به نیکویی و فرزندان خویش را در کمال وقار مطیع گرداند،5زیرا هرگاه کسی نداند که اهل خانۀ خود را تدبیر کند، چگونه کلیسای خدا را نگاهبانی می‌نماید؟6 و نه جدیدالایمان که مبادا غرور کرده، به حکم ابلیس بیفتد.7امّا لازم است که نزد آنانی که خارجند هم نیک نام باشد که مبادا در رسوایی و دام ابلیس گرفتار شود» ( اوّل تیموتاؤس 3 : 1 – 7 ).

لازم است به چند نکتۀ مهم در این آیات اشاره شود:

  • یک شبان حتماً می‌بایست قبل از تصدّی این منصب متأهّل بوده باشد و در طول خدمت نیز تا به انتها متأهّل باشد؛
  • یک شبان نباید اهل می‌ گساری باشد و جز در مراسم عشای ربّانی و یا به علّت بیماری خاص لب به شراب نزند؛
  • یک شبان علاوه بر این که باید دارای مسحی آسمانی برای این خدمت باشد، مطلقاً نمی‌تواند یک نوایمان باشد؛

از آن جایی که خدمت شبانی دارای اهمیّت بسیار ویژه است به تمام ایمانداران مسیحی اکیداً توصیه می‌شود به هیچ وجه هر کسی را به عنوان شبان خود نپذیرید، مگر این که: 1- از چگونگی تعمید روح‌القدس او آگاه باشید؛ 2- از چگونگی مسح خدمتی او آگاه باشید؛ 3- از داشتن شرایط لازم برای یک شبان در خدمت مانند تأهّل، سابقه و دانش ایمانی، آراستگی به عطایای روحانی آگاه باشید؛

هرگاه خادمی این چنین را یافتید و برایتان کامل مسجّل شد، آنگاه چشم و گوش بسته فقط از او اطاعت کنید و هرگز و در هیچ شرایطی سخنی بر ضد او نگویید، زیرا چنین شخصی شما را به سمت مرتعهای خداوند خواهد برد.

با تفحّص در کلیّت کتب مقدّس هرگز هیچ زن شبانی را پیدا نمی‌کنید. شبان رهبر کلیسا است و حال آن که زن زیر سایۀ شوهرش می‌باشد؛ زنی که مدّعی شبانی کلیسا باشد، کل کلیسا را مستقیماً زیر سایۀ شوهرش که معلوم نیست چه جایگاهی دارد می‌برد نه زیر سایۀ خداوند عیسی مسیح، و این غیر کتاب مقدّسی است.

زنی که به قول پولس رسول قبیح است تا در کلیسا سخن بگوید، چگونه بر منبر برود و کلیسایی را رهبری و هدایت کند؟ هرگز خداوند هیچ زنی را برای شبانی مسح نکرده و نمی‌کند و این خدمت نیز فقط مخصوص مردان است.

از سری درسهای کوتاه

«خدمت معلّمان»

 

معلّمین کتاب مقدّس دارای چه ویژگی هایی می‌باشند؟

 

خدمت معلّمی کاملاً واضح و مشخّص است که کارش در کلیسا چیست؟ امّا این خدمت یکی از شگفت انگیزترین خدمتها است. کسی که از سوی خداوند با مسح آسمانی برای خدمت معلّمی منصوب می‌شود، در درک و فهم و بیان کلام با هیچ تحصیلکردۀ الهیّاتی قابل مقایسه نیست. معلّمین مسح شدۀ خداوند برای این خدمت دارای چنان نگاه تیز بینانه و عمیقی از کلام هستند، و از زوایایی به کلام خدا نگاه می‌کنند که برای هیچ کس امکان‌پذیر نیست.

یک معلّم به طور مستقیم و بدون واسطه و دخالت هیچ انسان و خدمتی دیگر، تمامی آموزه‌های کتاب مقدّسی را مستقیماً از روح‌القدس دریافت می‌کند. معلّم مسح شده‌ای را می‌شناسم که شهادت می‌داد، در اوایل هرگاه کتاب مقدّس را می‌گشود، کاملاً احساس می‌کرد که روح کلام از درون کتاب مقدّس بیرون می‌آمد و رو به روی او می‌نشست و هر چیزی را که می‌خواند برایش توضیح می‌داد.

او می‌گوید که بعدها به او از روح فهم عطا شد و از آن پس با منظری دیگر از مفاهیم کلام خدا آشنا شده و هنوز، هر وقت کتاب مقدّس را می‌گشاید تا چیزی از آن را برای دیگران تعلیم دهد، در ساعت دروازه‌های حکمت کلام برایش گشوده می‌شود و کلام با قدرت بر زبانش جاری می‌شود. این مشخّصۀ یک معلّم کتاب مقدّسی است.

حس و دریافتهای یک معلّمِ مسح شدۀ خداوند برای خدمت به هیچ وجه شبیه به هیچ تحصیلکرده و کسی که سالها شاگردی دیگران را کرده نیست. دانش او حسب آموخته‌هایش مانند یک دانشجوی کتاب مقدّسی نیست، بلکه دقیقاً بر حسب دریافتهایی است که در لحظه و مستقیماً از روح‌القدس دریافت می‌کند.

کتاب مقدّس را هیچ کس به درستی خود روح‌القدس نمی‌تواند تعلیم و توضیح دهد، چون او الهام بخش و آورندۀ حقیقی تمام کتب است. کتاب مقدّس برای آموختن به بشر داده شده است، لذا خود روح‌القدس در انتخاب معلّمین و آموختن آنها همّت می‌گمارد، و فهم و کلام صحیح را بر دهان معلّمین قرار می‌دهد.

خداوند عیسی مسیح در خصوص وجه معلّمی خود، زمانی که یهودیان از تعالیم او شگفت زده شده بودند می‌فرماید: «15و یهودیان تعجّب نموده، گفتند، این شخص هرگز تعلیم نیافته، چگونه کتب را می‌داند؟16عیسی در جواب ایشان گفت، تعلیم من از من نیست، بلکه از فرستندۀ من.17اگر کسی بخواهد ارادۀ او را به عمل آرد، دربارۀ تعلیم خواهد دانست که از خدا است یا آن که من از خود سخن می‌رانم» ( یوحنّا 7 : 15 – 17 ).

خداوند عیسی مسیح به طور واضح می‌گوید که در تعالیمی که می‌دهد خود شخص انسانی او هیچ دخالتی نداشته و کاملاً هر آن چه را بیان می‌دارد را از خدا دریافت می‌کند.

هر کسی فاقد مسح خدمتی برای معلّمی باشد، بدون شک در تعلیم کتاب مقدّس مرتکب اشتباهات بسیار زیاد و جبران‌ناپذیری خواهد شد که بسیاری از آنها می‌تواند مهلک باشد.

به صدۀ اوّل مسیحیّت نگاه کنید! همۀ شاگردان و رسولان مسیح به یک کلام صحبت می‌کردند و مطلقاً در میان آنها شقاقی نبود. هیچ دو دستگی و انحراف و فرقه‌ای وجود نداشت. فقط یک کلیسا و زیر تنها یک نام که خود خداوند عیسی مسیح بوده وجود داشته. امّا اگر امروزه به کلیساها نگاه کنید پر شده از فرقه‌های مختلف با نامهای مختلف و اساس نامه‌های مختلف و دیدگاه‌ها و تعالیم مختلف.

آیا می‌دانید علّت به وجود آمدن تمام فرقه‌ها به خاطر تعالیم معلّمینِ کاذب و فاقد مسح آسمانی برای خدمت می‌باشد؟ آیا می‌دانید که تعالیم اشتباهِ معلّمین جعلی، کلیسای یگانۀ خداوند را پاره پاره کرده؟ در زمانهای آخر از روز ششم هستیم شکل‌گیری فرقه‌های بسیار گواهی از وجود معلّمین کذبۀ بسیار دارد. بسیار هوشیار باشید پای درس چه کسی در کلیسا می‌نشینید زیرا می‌تواند به خاتمۀ حیات شما در کلیسا منجر شود.

همان گونه که وجود یک معلّم دروغی می‌تواند جماعتی را از کلیسای خداوند جدا بسازد، بسیار بیشتر یک معلّم مسح شده می‌تواند مسیر شاهراه حیات را به روی همگان بگشاید.

در مقابل، همیشه معلّمین راستین دارای اجر و حرمت بسیار مضاعفی هستند. هیچگاه حتّی تصوّر آن را نباید کرد که روزی شاگردی در کلیسا بتواند از معلّمش پیشی بگیرد. یک معلّم مسح شده شاگرد روح‌القدس است امّا یک شاگرد کلیسا تنها شاگرد معلّم خود می‌باشد. خداوند عیسی مسیح در خصوص جایگاه یک معلّم می‌فرماید: «24شاگرد از معلّم خود افضل نیست و نه غلام از آقایش برتر» ( متّی 10 : 24 ). آه که چه قدر کوته فکرانی که آمدند و کلامی از یک معلّم آموختند و بعد خود را بالاتر از معلّم دانسته و بر او ایرادها آوردند.

یعقوب در رسالۀ خود به کسانی که سرمست از غرور کاذب به خاطر دانش کلامی خود هستند هشدار می‌دهد که: «1ای برادران من، بسیار معلّم نشوید، چون که می‌دانید که بر ما داوری سخت‌تر خواهد شد» ( یعقوب 3 : 1 ). خداوند کسانی که بدون مسح خدمتی، کلام را به دست گرفته و تعلیم می‌دهند، اگر چیزی اشتباه به خورد کلیسا بدهند را سخت مورد بازخواست قرار خواهد داد و داوری بر آنها بسیار ترسناک خواهد بود. آیا حقیقتاً تشویق باطلِ دیگران به چنین داوری هولناکی می‌ارزد؟

یک معلّم وقتی از کلام خدا تعلیم می‌دهد، آن تعلیم دارای حرمت و ارزش بسیار است و نباید هیچگاه آن تعلیم را بی‌حرمت کرد چون کلام خدا است.

از سری درسهای کوتاه

«شناخت معلّم حقیقی»

 

یک معلّم حقیقی را چگونه می‌توان شناخت؟

 

برای این خدمت نیز تعمید روح‌القدس و داشتن مسح آسمانی برای خدمت لازم است. ولی در کلام یک معلّم حقیقی همیشه یک چیز بزرگ نیز برجسته است؛ یک معلّم هرگز تعلیمی نمی‌دهد که از کلام خدا تصدیق کرده نشود. یک معلّم برای اثبات تمام حرفهای خود فقط به کلام خدا استناد می‌کند و هرگز از کلام او خارج نمی‌شود.

یک معلّم پیوسته تشنۀ مطالعه و تحقیق در کتب مقدّس است و هیچ چیزی خارج از کتب مقدّس و تعالیم روح‌القدس را نمی‌پذیرد. او در مطالعات آزاد خود در تمام کتاب مقدّس تفحّص می‌کند تا چیزی را اشتباه برداشت نکند. دیگر از نشانه‌های یک معلّم جدی بودن و قدرت کلام او در موقع تعلیم است به حدی که خود او نیز در موقع ارائۀ تعلیم مغلوب و منقلب کلام می‌شود به حدی که چهره و صدای او نیز می‌تواند متغیّر بشود و با قدرت و صلابت و قاطع سخن می‌گوید.

خدمت معلّمی نیز در کلیسا فقط مخصوص مردان است و هرگز خداوند هیچ زنی را برای این منظور مسح نکرده و نمی‌کند. امّا یک زن می‌تواند برای زنان معلّم امور نیکوی یک زن صالح باشد چنان که پولس رسول می‌فرماید: «3همچنین زنان پیر، در سیرتْ متّقی باشند و نه غیبت‌گو و نه بندة شراب زیاده، بلکه معلّمات تعلیم نیکو،4تا زنان جوان را خرد بیاموزند، که شوهر دوست و فرزند دوست باشند،5و خرد اندیش و عفیفه و خانه ‌نشین و نیکو و مطیع شوهرانِ خود، که مبادا کلام خدا متّهم شود» ( تیطس 2 : 3 – 5 ).

البتّه منظور پولس رسول از زنان پیر به پیر زنان جسمانی نیست بلکه منظور زنانی است که در حکمت و معرفت آموخته و با حکمت باشند، و البتّه متأهّل. سوای این موارد یک نکته را من با اجازۀ خداوند به شما می‌گویم و نه کتاب مقدّس؛ زنی که به نیکویی کلام خدا را از معلّم مسح شدۀ خداوند شنیده و آموخته، با اجازه خادم خداوند می‌تواند به عنوان بازگو کنندۀ تعالیم، آن چیزی را که دریافته بدون کم یا زیاد کردن به دیگران منتقل کند؛ این نشستن در جایگاه معلّمی نیست بلکه درس پس دادن شاگرد است، چنان که در صدۀ اوّل مسیحیّت نیز چنین زنانی با علم و ایمان بوده‌اند، مانند پَرِسْکلَّه.

«24امّا شخصی یهود اَپُلس نام از اهل اسکندریّه که مردی فصیح و در کتاب توانا بود، به اَفَسُس رسید.25او در طریق خداوند تربیت یافته و در روح سرگرم بوده، دربارۀ خداوند به دقّت تکلّم و تعلیم می‌نمود هر چند جز از تعمید یحیی اطّلاعی نداشت.26همان شخص در کنیسه به دلیری سخن آغاز کرد. امّا چون پَرِسْکلَّه و اکیلا او را شنیدند، نزد خود آوردند و به دقّت تمام طریق خدا را بدو آموختند» ( اعمال رسولان 18 : 24 – 26 ).در نبود رسولان، انبیا و معلّمین قابل اعتمادترین خدّام خداوند می‌باشند زیرا این هر سه با استناد به کلام خدا زندگی می‌کنند.

از سری درسهای کوتاه

«خدمت مبشّران»

 

مبشّر کیست؟ و وظیفه او چیست؟

 

مبشّر در لغت به معنی: اعلام کننده، نوید دهنده، آن که خبر خوش و مژده می‌دهد است. خداوند در وصفِ عمل یک مبشّر می‌فرماید: «7چه‌ زیبا است‌ بر کوه‌ها پایهای‌ مبشّر که‌ سلامتی‌ را ندا می‌کند و به‌ خیرات‌ بشارت‌ می‌دهد و نجات‌ را ندا می‌کند و به‌ صهیون‌ می‌گوید که‌ خدای‌ تو سلطنت‌ می‌نماید» ( اشعیا 52 : 7 ).

خدمت مبشّر اعلام مژدۀ خوش انجیل است که از مرگ و قیام خداوند عیسی مسیح ندا می‌دهد. یک مبشّر وظیفۀ فراخوانی و اعلام رسیدن فیض خداوند و آمرزش گناهان را دارد که در فدیۀ خون عیسی مسیح محقّق شده است. خدمت مبشّر اثبات این حقیقت با استناد به کتب مقدّس است مانند کاری که پطرس در روز پنطیکاست نمود و بیش از سه هزار نفر به مسیح ایمان آوردند.

اوّلین چیزی که از خدمت یک مبشّر برجسته می‌شود، حیطۀ خدمت او است که بیشتر در خارج از کلیسا و در نزد امّتهای دیگر است. کار مبشّر در قدم نخست بسط و گسترش دادن مژدۀ خوش انجیل در بین امّتها است.

امّا یک مبشّر در حیطۀ داخلی کلیسا نیز نقشی مشابه بر عهده دارد. از این نقش او در داخل کلیسا، کتب عهد جدید با نامی دیگر یاد کرده که احتمالاً بسیاری از یکی بودن این دو خدمت اطّلاع ندارند و این دو عنوان را دو خدمت مختلف می‌دانند، امّا واقعیّت این است که هر دوی این خدمتها یکی است و فقط به خاطر حیطۀ داخلی و خارجی بودن آن با نامهای متفاوت شناخته می‌شود.

به یک مبشّر در حیطۀ داخلی کلیسا واعظ گفته می‌شود. واعظانِ کلیسا اجازۀ تعلیم دادن ندارند زیرا تعلیم خدمت معلّمان است؛ و نیز اجازۀ رهبری کلیسا را نیز ندارند زیرا این خدمت شبانان است.

طریق تشخیص یک واعظ یا همان مبشّر، با یک معلّم بسیار ساده است. معلّم اشراف کامل به تمام کتاب مقدّس دارد و با حکمت تمام تعالیم آن را از تمام سطوح و کتب به صورت مرتب و دسته ‌بندی شده به کلیسا ارائه می‌دارد؛ امّا واعظ فاقد چنین حکمتی است، ولی او هرگاه از کتاب مقدّس شروع به حرف زدن می‌کند، پیوسته و دائماً، بدون این که از خودش اختیاری داشته باشد، گرایش درونی او، او را لحظه به لحظه به سمت معرّفی خداوند عیسی مسیح می‌برد و همیشه از او که نجات را برای دنیا آورده سخن می‌گوید.

کار مبشّر یا همان واعظ بیان پیوسته و یکسرۀ فیض خداوند در مسیح برای امّتها و داخل کلیسا است. پولس رسول نیز انتخاب شده بود تا علاوه بر این که رسول و معلّم امّتها باشد، خدمت مبشّری یا همان واعظ را نیز داشته باشد. خود او در خصوص این سه خدمتش اقرار می‌کند که برای همین مبعوث شده است: «10امّا الحال آشکار گردید به ظهور نجات ‌دهندۀ ما عیسی مسیح که موت را نیست ساخت و حیات و بی‌فسادی را روشن گردانید به وسیلۀ انجیل،11که برای آن من واعظ و رسول و معلّمِ امّتها مقرّر شده‌ام» ( دوّم تیموتاؤس 1 : 10 – 11 ).

خود خداوند عیسی مسیح نیز در معرّفی خدمت او می‌گوید: «15خداوند وی را گفت، برو زیرا که او ظرف برگزیدۀ من است تا نام مرا پیش امّتها و سلاطین و بنی‌اسرائیل ببرد» ( اعمال رسولان 9 : 15 ). خوب به این کلام خداوند دقّت کنید! ظرف برگزیده‌ای که نام خداوند را همه جا به زبان بیاورد، این خدمت یک مبشّر است؛ حال این مبشّر کجاها باید به زبان بیاورد؟ امّتها و سلاطین که می‌شود بسط و گسترش دادن، و بنی‌اسرائیل که قوم خداوند است یا همان کلیسا که در حیطۀ داخلی به آن واعظ گفته می‌شود.

خدمت واعظ مطلقاً خدمتی به غیر از مبشّری نیست بلکه این هر دو نام، یک خدمت در کلیسای خداوند است. حتّی بی‌ایمانان صدۀ اوّل مسیحیّت نیز این را می‌دانستند و پولس را که در همه جا به نام خداوند عیسی مسیح وعظ و سخن می‌گفت را به عمل یک مبشّر خطاب می‌کردند.

«16امّا چون پولُس در اَطینا انتظار ایشان را می‌کشید، روحِ او در اندرونش مضطرب گشت چون دید که شهر از بتها پر است.17پس در کنیسه با یهودیان و خدا پرستان و در بازار، هر روزه با هر که ملاقات می‌کرد، مباحثه می‌نمود.18امّا بعضی از فلاسفه اپیکوریّین و رواقیّین با او رو به رو شده، بعضی می‌گفتند، این یاوه‌گو چه می‌خواهد بگوید؟ و دیگران گفتند، ظاهراً واعظ به خدایان غریب است. زیرا که ایشان را به عیسی و قیامت بشارت می‌داد» ( اعمال رسولان 17 : 16 – 18 ).

چگونه یک واعظ یا مبشّر دروغی را می‌توان شناخت؟ علاوه بر این که یک مبشّر باید دارای تعمید روح‌القدس و مسح خدمتی باشد، از نحوۀ سخن گفتن آنها نیز می‌توان به درستی یا متقلب بودن آنها پی برد. در حیطۀ کلیسا اگر واعظی پشت منبر برود و به جای سخن گفتن از فیض خداوند شروع کند به صحبتهای متفرّقه و خارج از کتاب مقدّس، او یک واعظ دروغین است. اگر هم آیه یا آیاتی را از قبل بردارد و به جای موعظه شروع کند به حالتی تعلیمی صحبت کردن او نه معلّم است و نه واعظ بلکه شخصی است کاذب و ریاکار.

و اگر مبشّری در خارج از حیطۀ کلیسا برای امّتها به عنوان مبشّر شروع به سخن گفتن نماید ولی در سخنانش بیان کامل و آشکاری از سه موضوعی که حتماً یک مبشّر باید برای ارائۀ مژدۀ انجیل به طور کامل به آنها بپردازد امّا ناتوان باشد، او یک مبشّر دروغین و فاقد مسح خداوند برای این خدمت است. آن سه موضوع عبارت است از: گناهِ باغ عدن، قربانی، نجات در عیسی مسیح.

خدمت مبشّری نیز مانند خدمت یک نبی و معلّم است، جایگاه این خدمت در چهارچوب خدمتی کهانتی در کلیسا برای مردان است، امّا زنان نیز در حیطۀ زنان می‌توانند حسب آموخته‌هایشان و در صورت توانایی مژدۀ انجیل را به دیگران اعلام نمایند. حقیقتاً اگر یک زن بتواند با بیان فیض خداوند جانی را از مرگ ابدی و اسارت گناه نجات دهد، آیا باید او را منع نمود؟!

از سری درسهای کوتاه

«خدمت شمّاسان»

 

خدمت شمّاسان به چه صورت است؟

 

شمّاسان خادمین عمومی در نقشها و کارهای مختلف کلیسا می‌باشند. نوع خدمت شمّاسان بر خلاف خدمات کهانتی یا همان خدمتهای اصلی، روحانی نیست و جنبۀ فیزیکی در کلیسا دارد. تنوّع و گستردگی خدمت شمّاسی در کلیسا بسیار است مانند: خزانه‌دار، مدیر تدارکات، سرپرستی بعضی از گروه‌های تشکیل شده، مدیر گروه سرود، رهبر ارکستر کلیسا، مسؤول کتابخانه، نیروهای خدماتی، و …؛ هر خدمت و جایگاهی که در کلیسا لازم باشد و شکل بگیرد.

کلاً خدمت شمّاسان مشابه همان خدمت لاویان در عهد عتیق است که برای خدمت رسانی به اعضای کلیسا و تمام امور کلیسا انتخاب و منصوب می‌شوند.

برای خدمت شمّاسی هم خداوند در برخی مواقع مستقیم کسی را به امری بر می‌گزیند، امّا در این امر رسولان و شبانان نیز اختیار تام دارند تا حسب نیاز کلیسا بعضیها را انتخاب نموده و به خدمتهای مختلف بگمارند.

پولس رسول با توجّه به ارزش و جایگاه شمّاسان در بدنۀ کلیسا، و اهمیّت ارتباط آنان با اعضای کلیسا سفارشهایی نیز برای شمّاسان دارد که می‌بایست خود را به نیکوترین شکل آراسته کنند.

«8همچنین شمّاسان با وقار باشند، نه دو زبان و نه راغب به شراب زیاده و نه طمّاعِ سود قبیح؛9دارندگان سر ایمان در ضمیر پاک.10امّا باید اوّل ایشان آزموده شوند و چون بی‌عیب یافت شدند، کار شمّاسی را بکنند.11و به همین طور زنان نیز باید با وقار باشند و نه غیبت‌گو بلکه هوشیار و در هر امری امین.12و شمّاسان صاحب یک زن باشند و فرزندان و اهل خانۀ خویش را نیکو تدبیر نمایند،13زیرا آنانی که کار شمّاسی را نیکو کرده باشند، درجۀ خوب برای خویشتن تحصیل می‌کنند و جلادت کامل در ایمانی که به مسیح عیسی است» ( اوّل تیموتاؤس 3 : 8 – 13 ).

از سری درسهای کوتاه

«تعلیم یافتگان در ملکوت»

 

تعلیم یافتگان در ملکوت در این آیه چه کسانی هستند؟

به ايشان گفت:« 52بنابراين، هر كاتبي كه در ملكوت آسمان تعليم يافته است، مثل صاحب خانه‌اي است كه از خزانه خويش چيزهاي نو و كهنه بيرون مي آورد.» ( متّی 52:13 ).

در این آیه به کاتب اشاره شده است کاتب یعنی نگارنده، نویسنده. در این قسمت می‌گوید هر کاتبی یعنی هر نویسنده‌ای، حال فرقی ندارد نویسنده کتاب مقدّس باشد یا آنانی که در خصوص کلام خدا می‌نویسند و به یادگار می‌گذارند.

کاتبی مدّ نظر خداوند است که که در ملکوت آسمان تعلیم یافته باشد، یعنی مسح شدگان، کسانی که از شاگردان مستقیم روح‌القدس هستند.

در ادامه می‌گوید این کاتبین از درون خود هر کلامی، تعلیمی، آموزه‌ای، اسراری، مکاشفه‌ای را چه کهنه ( گران بها و عتیقه و آموزنده ) و چه نو ( تازه، مکاشفه و حیاتی ) را می‌توانند ارائه ‌دهند. در واقع نوشته‌های آنان ( کسانی که در ملکوت آسمان تعلیم یافته‌اند ) با ارزش، گران بها و همه بعدی است و همه چیز را ( چه کهنه و چه نو ) را در خودشان دارند.

به صاحب خانه دقّت کنید! سوراخ سمبه‌های یک خانه را چه کسی بهتر از صاحب خانه می‌داند؟ غیر از صاحب خانه چه کسی می‌داند هر چیزی کجا قرار دارد؟ غیر از صاحب خانه چه کسی می‌داند چه چیزی را کجا باید بگذارد؟ حال ملکوت آسمان را چه کسی بهتر از خداوند می‌داند؟

و امّا در خصوص کسانی که در همین خانه پرورش یافته‌اند و در طریق ملکوت آسمان آموخته شده‌اند، اینان شاگردان خداوند عیسی مسیح هستند که دقیقا”مانند صاحب خانه از همه رازها و اسرار با خبر هستند.”به طور خاص معلّمین و سپس می‌تواند آن دسته از رسولان و انبیایی باشند که دست به قلم هستند زیرا اسرار بر رسولان، انبیا و معلّمین گشوده می‌شود.

از سری درسهای کوتاه

«تعمید روح‌القدس و رسالت پولس»

 

تعمید روح‌القدس و آغاز خدمت رسولی پولس چه زمانی بود؟

 

جمیع ایمانداران، حسب باب نهم کتاب اعمال رسولان معتقداً در روزی که حنّانیا برای دیدن پولس و شفای او رفته بود بر او دست گذاشت و او تعمید روح‌‌القدس را گرفت و پس از آن به عنوان رسول خداوند عیسی مسیح شروع به خدمت نمود:

«10و در دمشق، شاگردی حنّانِیا نام بود که خداوند در رؤیا بدو گفت، ای حنّانیا! عرض کرد، خداوندا لبّیک!11خداوند وی را گفت، برخیز و به کوچه‌ای که آن را راست می‌نامند بشتاب و در خانۀ یهودا، سولس نامِ طرسوسی را طلب کن زیرا که اینک، دعا می‌کند،12و شخصی حنّانیا نام را در خواب دیده است که آمده، بر او دست گذارد تا بینا گردد.13حنّانیا جواب داد که ای خداوند، دربارۀ این شخص از بسیاری شنیده‌ام که به مقدّسین تو در اورشلیم چه مشقّتها رسانید،14و در این جا نیز از روسای کَهَنَه قدرت دارد که هر که نام تو را بخواند، او را حبس کند.15خداوند وی را گفت، برو زیرا که او ظرف برگزیدۀ من است تا نام مرا پیش امّتها و سلاطین و بنی‌اسرائیل ببرد.16زیرا که من او را نشان خواهم داد که چه قدر زحمتها برای نام من باید بکشد.17پس حنّانیا رفته، بدان خانه درآمد و دستها بر وی گذارده، گفت، ای برادر شاؤل، خداوند، یعنی عیسی که در راهی که می‌آمدی بر تو ظاهر گشت، مرا فرستاد تا بینایی بیابی و از روح‌القدس پر شوی.18در ساعت از چشمان او چیزی مثل فلس افتاده، بینایی یافت و برخاسته، تعمید گرفت» ( اعمال 9 : 10 – 18 ).

 

بنا بر دلایلی این یک برداشت اشتباه است که با روند کتاب مقدّس همخوانی ندارد:

 

1- در مسیر راه دمشق پولس هنوز بر ضد مسیح بود. و اتّفاقی که در راه دمشق برایش افتاد و بینایی خود را از دست داده بود، یک تنبیه و نشانه‌ای از الوهیّت خداوند عیسی مسیح بود.

2- حسب آیۀ 12 که خداوند به حنّانیا گفت، موضوع فرستادن وی به سمت پولس فقط برای شفای چشمان او بوده است و به هیچ وجه برای تعمید روح‌القدس و آغاز خدمت رسولی او نبوده.

3- هرگز تعمید روح‌القدس و دریافت یکی از خدمتهای کهانتی هم زمان اتّفاق نمی‌افتد. در عهد جدید ابتدا تعمید روح‌القدس است و مدّتها پس از مسح خدمتی داده می‌شود. در روز پنطیکاست جمیع شاگردان مسیح قبل از مرگ و قیام او، یعنی در زمانی که هنوز عهد عتیق محسوب می‌شد و هنوز روح‌القدس افاضه نشده بود از سوی خداوند عیسی مسیح برای خدمت انتخاب شده بودند که در آن عهد کفایت می‌کرد، اما با آغاز عهد جدید آنان برای آغاز خدمت می‌بایست تعمید روح‌القدس را می‌گرفتند؛ برای همین مسیح به آنان هشدار داد که از اورشیلم خارج نگردند تا روح‌القدس بر آنان بیاید. اتّفاق پنطیکاست فقط یک استثناء در بین دو عهدین بود برای همین دیگر هرگز در تاریخ مسیحیّت تکرار نشد.

4- وقتی که خداوند به حنّانیا گفت که پولس ظرف برگزیدۀ من است این یک پیشگویی از آینده بود، نه اعلام خدمت رسولی پولس؛ اعلام و آغاز خدمت رسولی پولس در باب 13 کتاب اعمال رسولان آورده شده است: «1و در کلیسایی که در اَنطاکیّه بود، انبیا و معلّم چند بودند، برنابا و شمعونِ ملقّب به نیجر و لوکیوسِ قیروانی و مَناحمِ برادر رضاعی هیرودیسِ تیترارخ و سولس.2چون ایشان در عبادت خدا و روزه مشغول می‌بودند، روح‌القدس گفت، بَرنابا و سولس را برای من جدا سازید از بهر آن عمل که ایشان را برای آن خوانده‌ام.3آنگاه روزه گرفته و دعا کرده و دستها بر ایشان گذارده، روانه نمودند» ( اعمال 13 : 1 – 3 ). خدمت رسولی را مستقیماً روح‌القدس اعلام و اعطا می‌کند و از هیچ طریق دیگری کسب نمی‌گردد.

5- باید توجّه داشت که پولس تا زمان دیدن حنّانیا هنوز اعتراف ایمان نکرده بود و برای او دست گذاری نشده بود تا به عنوان یک مسیحی وجودیّت بیابد، چه رسد به آن که سریعاً به عنوان رسول خداوند برگزیده گردد. در عهد جدید برای دریافت یک خدمت شخص می‌بایست ابتدا در دل ایمان آورده و بعد در جمع مقدّسین به زبان اقرار نماید و پس از دست گذاری و دریافت تعمید روح‌القدس، آنگاه با صلاحدید و ارادۀ روح‌القدس به خدمتی گمارده شود.

6- وقتی که حنّانیا به پولس می‌گوید «ای برادر شاؤل، خداوند، یعنی عیسی که در راهی که می‌آمدی بر تو ظاهر گشت، مرا فرستاد تا بینایی بیابی و از روح‌القدس پر شوی.» این سخن حنّانیا بود نه خداوند به پولس. کلام خداوند به حنّانیا فقط شفای چشمانش بود. امّا با توجّه به این که او را برادر خطاب کرد می‌توان نتیجه گرفت که در آن زمان پولس به مسیح ایمان آورده بود و چون روح‌القدس وعده شده بود برای هر که به او ایمان بیاورد، حنّانیا چنین جمله‌ای که به پولس گفته است.

7- حسب آیۀ 18 آیا پولس پس از دست گذاری حنّانیا تعمید روح‌القدس گرفت؟ خیر! این یک برداشت کاملاً اشتباه است. به یاد داشته باشید که نویسنده این نامه لوقا است که آن را برای تئوفیلوس می‌نویسد؛ پس باید به نحوه بیان و ادبیّات لوقا در ارتباط با تعمید روح‌القدس و تعمید آب در نوشته‌هایش خوب دقّت کنید!

هرگاه لوقا در خصوص تعمید روح سخن گفته از عباراتی مانند: از روح‌القدس پر گشته، روح‌القدس بر وی ( یا آنان ) قرار گرفت، روح‌القدس را یافتند و نظیر چنین جملاتی استفاده می‌کند؛ و از عبارت تعمید روح‌القدس جز در مواقعی که سخنی از خداوند یا کسی دیگر را نقل می‌کند، به کار نمی‌برد. مثلاً:

«4و همه از روح‌القدس پر گشته، به زبانهای مختلف، به نوعی که روح بدیشان قدرت تلفّظ بخشید، به سخن گفتن شروع کردند» ( اعمال رسولان 3 : 4 ).

«17پس دستها بر ایشان گذارده، روح‌القدس را یافتند» ( اعمال رسولان 8 : 17 ).

امّا هرگاه منظور او تعمید آب بوده، به وضوع از عنوان تعمید استفاده می‌کرده که یک عمل مرسوم و کاملاً شناخته شده در میان قوم اسرائیل بوده است. مثلاً:

«41پس ایشان کلام او را پذیرفته، تعمید گرفتند و در همان روز تخمیناً سه هزار نفر بدیشان پیوستند» ( اعمال رسولان 2 : 41 ).

حال در باب 19 اعمال رسولان وقتی لوقا از دو نوع تعمید در یک واقع سخن می‌گوید، تعمید آب را با عبارت تعمید، و تعمید روح‌القدس را با عبارت نازل شدن روح‌القدس مجزّا می‌کند: «5چون این را شنیدند به نام خداوند عیسی تعمید گرفتند،6و چون پولُس دست بر ایشان نهاد، روح‌القدس بر ایشان نازل شد و به زبانها متکلّم گشته، نبوّت کردند» ( اعمال رسولان 19 : 5 ).

با درک این حقیقت وقتی به موضوع پولس می‌رسیم می‌خوانیم که او تعمید گرفت. یعنی او از دست حنّانیا تعمید آب گرفت؛ عملی که می‌بایست در ابتدای ایمان آوردن هر فرد به مسیح حادث گردد: «18در ساعت از چشمان او چیزی مثل فلس افتاده، بینایی یافت و برخاسته، تعمید گرفت» ( اعمال رسولان 9 : 18 ).

8- به جملۀ «و برخاسته، تعمید گرفت» دقّت کنید! این جمله حکایت از بلند شدن و انجام دادن کاری فیزیکی دارد در صورتی که برای گرفتن تعمید روح‌القدس نیاز نیست شخص بلند شود و یا کاری بکند، بلکه روح‌القدس وقتی بیاید شخص را در هر حالی که باشد تعمید می‌دهد. از سویی دیگر این جمله حکایت از امری تعمّدی دارد، یعنی عملی عمدی که به اختیار و ارادۀ شخص صورت می‌گیرد، این عملِ عمدی، پایۀ عبارت تعمید آب است که شخص با ارادۀ خود انجام می‌دهد، در صورتی که در تعمید روح‌القدس شخص هیچ کاره است و کوچک‌ترین اراده‌ای در دریافت آن ندارد و تعمید روح‌القدس شباهتی به تعمید آب در بُعد روحانی دارد که فاعل آن خود روح‌القدس است.

پس از ذکر تمام این دلایل آن چه در کتاب مقدّس می‌بینیم، هیچ زمان و مکانی را نمی‌یابیم که از تعمید روح‌القدس پولس حکایت کرده باشد. یعنی کتب در خصوص شرایط و چگونگی تعمید روح پولس هیچ نشانه و اطّلاعاتی به ما نمی‌دهد که این یک امری طبیعی است زیرا در خصوص اکثر شخصیّتها چیزی نوشته نشده. امّا با توجّه به زمان مسح و اعلام خدمت او در اعمال رسولان باب 13 می‌‌توان نتیجه گرفت که تعمید روح او باید در فاصله زمانی بین ملاقات او با حنّانیا و اعلام خدمت او و برنابا باشد.

«10و در دمشق، شاگردی حنّانِیا نام بود که خداوند در رؤیا بدو گفت، ای حنّانیا! عرض کرد، خداوندا لبّیک!11خداوند وی را گفت، برخیز و به کوچه‌ای که آن را راست می‌نامند بشتاب و در خانۀ یهودا، سولس نامِ طرسوسی را طلب کن زیرا که اینک، دعا می‌کند،12و شخصی حنّانیا نام را در خواب دیده است که آمده، بر او دست گذارد تا بینا گردد.13حنّانیا جواب داد که ای خداوند، دربارۀ این شخص از بسیاری شنیده‌ام که به مقدّسین تو در اورشلیم چه مشقّتها رسانید،14و در این جا نیز از روسای کَهَنَه قدرت دارد که هر که نام تو را بخواند، او را حبس کند.15خداوند وی را گفت، برو زیرا که او ظرف برگزیدۀ من است تا نام مرا پیش امّتها و سلاطین و بنی‌اسرائیل ببرد.16زیرا که من او را نشان خواهم داد که چه قدر زحمتها برای نام من باید بکشد.17پس حنّانیا رفته، بدان خانه درآمد و دستها بر وی گذارده، گفت، ای برادر شاؤل، خداوند، یعنی عیسی که در راهی که می‌آمدی بر تو ظاهر گشت، مرا فرستاد تا بینایی بیابی و از روح‌القدس پر شوی.18در ساعت از چشمان او چیزی مثل فلس افتاده، بینایی یافت و برخاسته، تعمید گرفت» ( اعمال 9 : 10 – 18 ).