به نام خداوند عیسی مسیح

از سری درسهای کوتاه

«روزِ خداوند»

 

منظور از روزِ خداوند در نبوّت باب 14 از کتاب زکریّا چیست؟

 

«1اینک‌ روز خداوند می‌آید و غنیمت‌ تو در میانت‌ تقسیم‌ خواهد شد.2و جمیع‌ امّتها را به‌ ضد اورشلیم‌ برای‌ جنگ‌ جمع‌ خواهم‌ کرد و شهر را خواهند گرفت‌ و خانه‌ها را تاراج‌ خواهند نمود و زنان‌ را بی‌عصمت‌ خواهند کرد و نصف‌ اهل‌ شهر به‌ اسیری‌ خواهند رفت‌ و بقیّۀ قوم‌ از شهر منقطع‌ نخواهند شد.3و خداوند بیرون‌ آمده‌، با آن‌ قومها مقاتله‌ خواهد نمود چنان که‌ در روز جنگ‌ مقاتله‌ نمود.4و در آن‌ روز پایهای‌ او بر کوه‌ زیتون‌ که‌ از طرف‌ مشرق‌ به‌ مقابل‌ اورشلیم‌ است‌ خواهد ایستاد و کوه‌ زیتون‌ در میانش‌ از مشرق‌ تا مغرب‌ مُنْشق‌ شده‌، درّۀ بسیار عظیمی‌ خواهد شد و نصف‌ کوه‌ به طرف‌ شمال‌ و نصف‌ دیگرش‌ به طرف‌ جنوب‌ منتقل‌ خواهد گردید.5و به سوی‌ درّۀ کوه‌های‌ من‌ فرار خواهید کرد زیرا که‌ درّۀ کوه‌ها تا به‌ آصَل‌ خواهد رسید و شما خواهید گریخت‌، چنان که‌ در ایّام‌ عُزّیا پادشاه‌ یهودا از زلزله‌ فرار کردید و یهوه‌ خدای من‌ خواهد آمد و جمیع‌ مقدّسان‌ همراه‌ تو خواهند آمد.6و در آن‌ روز نور آفتاب‌ نخواهد بود و کواکبِ درخشنده‌، گرفته‌ خواهند شد.7و آن‌ یک‌ روز معروف‌ خداوند خواهد بود. نَه‌ روز و نَه‌ شب‌، امّا در وقت‌ شام‌ روشنایی‌ خواهد بود.8و در آن‌ روز، آبهای‌ زنده‌ از اورشلیم‌ جاری‌ خواهد شد که نصف‌ آنها به سوی‌ دریای‌ شرقی‌ و نصف‌ دیگر آنها به سوی‌ دریای‌ غربی‌ خواهد رفت. در تابستان‌ و در زمستان‌ چنین‌ واقع‌ خواهد شد.9و یهوه‌ بر تمامی‌ زمین‌ پادشاه‌ خواهد بود. در آن‌ روز یهوه‌ واحد خواهد بود و اسم‌ او واحد….11و در آن‌ ساکن‌ خواهند شد و دیگر لعنت‌ نخواهد بود و اورشلیم‌ به‌ امنیّت‌ مسکون‌ خواهد شد.12و این‌ بلایی‌ خواهد بود که‌ خداوند بر همه‌ قومهایی‌ که‌ با اورشلیم‌ جنگ‌ کنند وارد خواهد آورد …» ( زکریّا باب 14 )

در ابتدای نبوّت از”روز خداوند”که خواهد آمد یاد شده. آیا روز خداوند هزارۀ هفتم ( سلطنت هزار ساله ) است؟ آیا روز پایانی دورۀ حاضر ( روز ششم از خلقت خداوند) است؟ آیا یک روز خاص در تاریخ بشری است؟ یا این که مفهومی خاص دارد؟

در خصوص روز خداوند، تعاریف متعدّدی وجود دارد، که با در نظر گرفتن زمان و شرایطی خاص هر کدام می‌تواند صحیح باشد. امّا لازم است در ابتدا این را بدانید که وقتی گفته می‌شود روز خداوند، منظور این است:”روزی که در آن تماماً ارادۀ خداوند در انجام باشد.”

مثلاً در مقیاس زمانی، بر اساس روزهای خلقتِ خدا، روز هفتم که سلطنت هزار سالۀ خداوند می‌باشد، روز خداوند است، زیرا در آن روز ( هزاره ) شیطان و تمام لشکریانش در بند هستند و تنها ارادۀ خداوند است که منظور و در انجام است. لذا این روز ( روز خداوند ) مقدّس نیز خوانده خواهد شد.

امّا وقتی به روز خداوند بر حسب واقع بودن آن روز در یکی از روزهای دورۀ ششم نگاه کنید، موضوع کمی متفاوت می‌شود. این را به یاد داشته باشید که در روز ششم از خلقت خدا، آدم بر روی زمین گناه کرد و حسب گناه او بود که زمین در نزد خدا ملعون شد. نتیجۀ گناه آدم باعث چیره شدن شیطان بر روی زمین گردید، و این روز معرّف گردید به”روز شریر”.

هرگاه عنوانِ روز خداوند در ارتباط با این دوره و امّتهای روی زمین به کار برده شود، دیگر منظور هزارۀ هفتم نیست، بلکه روزی از روزهای پر شرارت این دوره می‌باشد که خداوند با قدرت تمام و به طور خاص، در یکی از روزهای آن، و یا دوره‌ای بسیار کوتاه ارادۀ خود را به انجام می‌رساند و فوج شریران را در هم خواهد کوبید. چنین روزی دیگر مانند سلطنت هزار ساله، یک روز نیکو و سلامتی و خوش برای مردم نخواهد بود، بلکه یک روز پر از خشم و غضب و تنبیه خداوند برای امّتهایی که در مقابل ارادۀ او می‌ایستند خواهد بود، یعنی روزی که خداوند به طور بسیار خاص و عجیب قدرت و جلال خود را به رخ می‌کشد.

با تفحّص در کتاب مقدّس و آیاتی که به روز خداوند اشاره دارد، کاملاً آشکار می‌گردد که این تنها یک روز از تاریخ بشری، یا همان روز غضب پایانی در زمان آخر نیست، بلکه این روز ( روز خداوند ) بارها در طول تاریخ اتّفاق افتاده است.

با توجّه و دقّت در آیات زیر این ادّعا اثبات می‌گردد:

  • «18وای‌ بر شما که‌ مشتاق‌ روز خداوند می‌باشید. روز خداوند برای‌ شما چه‌ خواهد بود؟ تاریکی‌ و نه‌ روشنایی» ( عاموس 5 : 18 ).
  • «15وای‌ بر آن‌ روز زیرا روز خداوند نزدیک‌ است‌ و مثل‌ هلاکتی‌ از قادر مطلق‌ می‌آید» ( یوئیل 1 : 15 ).
  • «1در صهیون‌ کرنا بنوازید و در کوه‌ مقدّس‌ من صدا بلند کنید! تمامی‌ ساکنان‌ زمین‌ بلرزند زیرا روز خداوند می‌آید و نزدیک‌ است» ( یوئیل 2 : 1 ).
  • «6وِلوِله‌ کنید زیرا که‌ روز خداوند نزدیک‌ است‌، مثل‌ هلاکتی‌ از جانب‌ قادر مطلق‌ می‌آید» ( اشعیا 13 : 6 ).
  • «2ای‌ پسر انسان‌ نبوّت‌ کرده‌، بگو خداوند یهوه‌ چنین‌ می‌فرماید: ولوله‌ کنید و بگویید وای‌ بر آن‌ روز!3زیرا که‌ آن‌ روز نزدیک‌ است‌ و روز خداوند نزدیک‌ است‌! روز ابرها و زمان‌ امّتها خواهد بود» ( حزقیال 30 : 2 – 3 ).

حال در کتاب زکریّای نبی باب 14 از یک روز خداوند نام برده شده. در آیۀ دوّم، خداوند می‌فرماید که خود او جمیع امّتها را بر ضد اورشلیم برای جنگ جمع خواهد نمود و آنها فجایعِ بسیاری بر سر قوم خواهند آورد. حسب این آیه چنین برداشت می‌گردد که، به طور حتم این باید خشم و غضب خداوند بر ضد اورشلیم باشد. چنین چیزی در گذشته سابقه داشته است.

امّا در کمال شگفتی در ادامه و آیۀ سوّم می‌خوانید که خود خداوند سریعاً بیرون آمده و با آن قومها وارد جنگ می‌شود! این جا هیبت خداوند تغییر می‌کند! دیگر این به یقین خشم و غضب خداوند بر ضد اورشلیم نیست! موضوع چیز دیگری است. نظیر این گونه کارِ عجیبِ خداوند را در عهد عتیق می‌توانید ببینید.

در آیۀ دوّم خدا همۀ امّتها را بر ضد اورشلیم وارد جنگ می‌کند که نتیجۀ آن پس از کشته شدن بسیاری و تاراج رفتن قوم در انتها منجر به اسارت رفتن نیمی از قوم و آوارگی مابقی قوم می‌شود. یعنی نبوّت می‌گوید اورشلیم کاملاً فرو خواهد ریخت و دیگر نامی از آن نخواهد بود. این یک پایانی بر یک دوره است. پس دیگر تا سالها نامی از قوم نخواهد بود.

امّا در آیۀ سوّم وضعیّت تغییر می‌کند، این جا خدا برای مقاتله بر ضد قومها می‌آید؛ چه نوع مقاتله‌ای؟ دقّت کنید! نبوّت به نوع این نبرد تأکید دارد! خداوند نوع این مقاتله را بیان می‌کند! خداوند چه می‌گوید؟: « چنان که‌ در روز جنگ‌ مقاتله‌ نمود.» چرا این را گفت؟ مانند روز جنگ! این روز جنگ کی بود؟ روز جنگ که دقیقاً در آیۀ قبل گفته شده بود! حال یعنی سریعاً خدا از آن یاد می‌کند؟! چه لزومی دارد؟ چرا به این سرعت و در حد یک خط باید از آن دوباره یاد کند؟ یک موضوع دیگر نیز این جا برجسته است! چرا خدا اوّل باید امّتها را بر ضد قوم خودش برانگیزد و بعد بخواهد سریعاً بر ضد آن قومها مانند آنها وارد نبرد شود؟ این با طرق خدا همخوانی ندارد.

در آیۀ دوّم می‌بینیم که خدا امّتهای دیگر را بر ضد اورشلیم بلند می‌کند و اورشلیم را از صفحه سیاسی و اجتماعی بالکل محو می‌کند و سریعاً در آیة بعدی می‌بینیم که خدا بر ضد امّتها وارد یک نبرد مشابه امّا به حمایت اورشلیم وارد عمل می‌شود و اورشلیم را سربلند و شهرۀ جهان می‌کند! اوه! باید به دقّت در آیات توجّه کنید! تا آیۀ دوّم دارد به یک دوره از تاریخ اشاره می‌کند، امّا آیۀ بعدی که بعد از آن آمده به همان زمان به هیچ وجه اشاره ندارد، اصلاً نمی‌تواند داشته باشد چون چهرۀ خداوند در آیۀ دوّم با چهرۀ او در آیۀ سوّم کاملاً مغایر است.

آیۀ سوّم به تاریخی غیر از زمان حملۀ امّتها به اورشلیم اشاره دارد چون در آیۀ دوّم: 1) غضب خدا با اورشلیم بود؛ 2) اورشلیم کلاً از صفحۀ سیاسی و اجتماعی حذف می‌شود. امّا در آیۀ سوّم غضب خداوند با امّتها هست و آنها را هلاک می‌کند و حتّی جالب‌تر این که در خصوص نوع جنگ و مقاتله در آیۀ سوّم دارد به شباهت آن با جنگ و مقاتله در آیۀ دوّم اشاره می‌کند. بله دقیقاً این دو آیه به دو تاریخ و وقایع مختلف و با قرنها فاصله از هم اشاره می‌کند. فقط در ابتدای این نبوّت ابتدا یک اشارة کوچک به واقعۀ اوّل می‌کند که همان زمان فروپاشی اورشلیم بعد از مسیح است؛ و بعد به وقایع دوّم که مربوط به زمانهای خیلی بعدتر از آن است می‌پردازد که در ادامه به این مهم می‌پردازیم.

در نبوّت زکریّای نبی اعلام شده که یک”روز خداوند”خواهد بود با معجزات عظیم. خروج اسرائیل از مصر با آن همه کارهای عظیم خداوند، آغاز شروعی دوباره و آوازۀ قوم اسرائیل در میان امّتهای بسیار بود، در نبوّت زکریّای نبی نیز شاهد آن هستیم که برای اسرائیل یک شروع پرقدرت دوباره خواهد بود و او در تمام دنیا دارای نام و آوازۀ بلند خواهد شد. به آیۀ هفتم دقّت کنید: «7و آن‌ یک‌ روز معروف‌ خداوند خواهد بود …» در حقیقت خداوند، به این طریق قصد معرّفی نمودن و رسمیّت بخشیدن به قوم اسرائیل را دارد، همان گونه که در مصر عمل نمود، پس این روز به هیچ وجه به جنگ آخرالزمانی ربط ندارد. نخیر! به هیچ وجه!

حال بیشتر به این عبارت دقّت کنید”روز معروف”. خداوند می‌گوید آن روز، یک”روز معروف”خواهد بود! یعنی چه؟ روز معروف یعنی این که تا سالیان بسیار زیادی در یادها و تاریخ از آن یاد خواهد شد و حکایت خواهند کرد. پس بعد از این روزِ خداوند هنوز قوم خداوند در دنیا و نزد خداوند دارای اعتبار و مقبولیّت خواهد بود. بله این روز خداوند نبرد آخرالزمانی نیست، خیلی قبل‌تر از آن باید باشد.

اوه! چه قدر شگفت انگیز است! در مصر قوم اسرائیل مکانی برای خودش نداشت، شناخته شده نبود، در غربت و اسارت بود، با عمل عجیب و عظیم خداوند صاحب نام و آوازه در میان تمام قومها گردید و به سمت سرزمین وعدۀ خدا پیش رفت. حال در نبوّت زکریّا می‌بینیم که دقیقاً چیزی مشابه همان، اتّفاق خواهد افتاد. دقیقاً مانند آن، همراه با نام و آوازه و مکان و هویّت سیاسی و اجتماعی.

این”روز خداوند”به طور قطع نمی‌تواند جنگ آخرالزمان و پایان دنیا ( پایان روز ششم از خلقت خدا ) باشد، چون در آن روز قوم اسرائیل نیز محکوم و مورد غضب خواهد بود. در هفت سال پایانیِ روز ششم، در سه سال و نیم اوّل، وقتی که 144000 تن از اسرائیلیان به مسیح ایمان می‌آورند، دیگر فرصتی برای مابقی قوم برای بخشش گناهان نخواهد بود و همه مغضوب خدا خواهند شد.

به آیات باب 14 کتاب مکاشفه توجّه کنید: «1و دیدم که اینک، برّه، بر کوه صهیون ایستاده است [ مسیح در آن زمان در آسمان است و او تا زمان آخر پایش را بر زمین نخواهد گذاشت ] و با وی صد و چهل و چهار هزار نفر که اسم او و اسم پدر او را بر پیشانی خود مرقوم می‌دارند [ اینان از اقوام اسرائیلی‌ هستند که مسیحی شده و با مردم دنیا محسوب نمی‌گردند ].2و آوازی از آسمان شنیدم، مثل آواز آبهای بسیار و مانند آواز رعدِ عظیم؛ و آن آوازی که شنیدم، مانند آواز بربط نوازان بود که بربطهای خود را بنوازند.3و در حضور تخت و چهار حیوان و پیران، سرودی جدید می‌سرایند و هیچ کس نتوانست آن سرود را بیاموزد، جز آن صد و چهل و چهار هزار که از جهان خریده شده بودند.4اینانند آنانی که با زنان آلوده نشدند، زیرا که باکره هستند؛ و آنانند که برّه را هر کجا می‌رود متابعت می‌کنند و از میان مردم خریده شده‌اند تا نوبر برای خدا و برّه باشند.» ( مکاشفه 14 : 1 – 4 ) مابقی قوم مغضوب خداوند و ترد شده خواهند بود. این نبوّت هیچ شباهتی به وضعیّت اسرائیل در پایان روز ششم ندارد.

اگر هنوز متوجّه نشدید این نبوّت به چه زمان و واقعه‌ای اشاره دارد به آیۀ هفتم خوب دقّت کنید: «7و آن‌ یک‌ روز معروف‌ خداوند خواهد بود. نَه‌ روز و نَه‌ شب‌، امّا در وقت‌ شام‌ روشنایی‌ خواهد بود.» این یک روز معروف خواهد بود. بله، دقیقاً یک روز معروف. یعنی این که این روز در آینده بسیار شهرت خواهد یافت و بر سر زبانها خواهد بود. آیندگان از آن با عنوان یک جنگ شگفت انگیز و عجیب یاد خواهند کرد. بله، پس از این جنگ سالهای بسیار دیگری خواهد بود تا این واقعه معروف و زبانزد شود.

آیا نشانۀ دیگری وجود دارد تا ما را به کشف این نبوّت نزدیک‌تر کند؟ به آیۀ نهم توجّه کنید: «9و یهوه‌ بر تمامی‌ زمین‌ پادشاه‌ خواهد بود. در آن‌ روز یهوه‌ واحد خواهد بود و اسم‌ او واحد.» عبارت کلیدی این آیه «یهوه‌ واحد خواهد بود و اسم‌ او واحد.» است. در این”روز خداوند”مشخّص می‌شود که یهوه و اسم او تنها بلند خواهد شد. اوه”اسم یهوه”واحد خواهد بود! این یک جنگ مذهبی است. در این جنگ امّتهای دیگری که اسم دیگری برای خدا دارند به پیش خواهند آمد. امّا”یهوه و اسم او”فقط خواهد بود، یعنی او تنها فاتح این جنگ خواهد بود.

در هر جنگی طرفِ شکست خورده، پرچم او پایین است و دیگر از او نام و اعتباری نخواهد بود، فقط پیروز میدان است که پرچمش افراشته و نام و آوازۀ او بلند خواهد بود. در این جنگ نام یهوه به گوش همگان خواهد رسید. این یک جنگ تمام عیار مذهبی است بین اسرائیل و امّتهایی تحت لوای یک مذهب دیگر.

امّتهای بسیار! به معنی کشورهای بسیار. حال کشورهای بسیاری داریم که باید مذهبی باشند، تا به جنگ با اسرائیل بروند؛ شاید هم بتوان گفت که قوم و نژادی که به کشورهای متعدّدی تقسیم شده و مجموعاً یک امّت واحد را تشکیل می‌دهند، تحت لوای یک مذهب. این به طور قطع مسیحیان نیستند، چون مسیحیان با آن که مذهبی هستند امّا هرگز از یک قوم و نژاد تشکیل نشده‌اند؛ و از سوی دیگر مسیحیان به لحاظ کتاب مقدّسی در ادامۀ شریعت موسی حرکت کرده‌اند و پیروان آن، در طریق مسیح حرکت می‌کنند، و این را نیز باید در نظر داشت که هرگز آنان وارد جنگی سخت که از اسرائیل شکست خورده باشند نشده‌اند. مسیحیان هیچ یک از شرایط لازم برای انطباق با این نبوّت را ندارند.

تنها یک قومِ مذهبیِ بزرگ و پرآوازۀ دیگر در عصر حاضر، که از کشورهای متعدّدی تشکیل شده و تحت لوای یک مذهب هستند و تمام شرایط منطبق با این نبوّت را دارند، فقط”اعرابِ”مسلمان می‌باشند. تمام نشانه‌های در این نبوّت، فقط منطبق با یک جنگ بزرگ مذهبی است. فقط یک جنگ در طول تاریخ و حدود زمانی این شرایط را دارا است. این نمی‌تواند هیچ جنگی به جز جنگ بزرگ و عجیبِ”شش روزۀ اعراب و اسرائیل”باشد.

این جنگ به طور قطع عجیب‌ترین و مشهورترین نبردی است که جهان تا کنون به خود دیده. جنگی که در آن کشورهای امّت بزرگ و پرآوازۀ اعراب، در مقابل اسرائیلِ تازه شکل گرفته و بی‌نام و نشان، که از لحاظ توان جنگی و نفراتی قابل قیاس نبودند، در طول فقط شش روز شکست خوردند. و در انتها تنها پیروز و فاتح میدان اسرائیل بود.

به آیۀ یازدهم دقّت کنید: «11و در آن‌ ساکن‌ خواهند شد و دیگر لعنت‌ نخواهد بود و اورشلیم‌ به‌ امنیّت‌ مسکون‌ خواهد شد.» این آیه به روشنی حکایت می‌کند که پس از این جنگ اورشلیم در امنیّت سکونت خواهد داشت، و این بدین معنی است که این نبردِ آخرالزمان یا همان پایان روز ششم خداوند نمی‌تواند باشد چون در انتهای روز ششم، خداوند همۀ دنیا را به آتش و گوگرد نابود خواهد کرد همان طور که در کتاب مقدّس مکتوب است:

«7لیکن آسمان و زمین الآن به همان کلام برای آتش ذخیره شده و تا روز داوری و هلاکت، مردم بی‌دین نگاه داشته شده‌اند.8لیکن ای حبیبان، این یک چیز از شما مخفی نماند که یک روز نزد خدا چون هزار سال است، و هزار سال چون یک روز.9خداوند در وعدۀ خود تأخیر نمی‌نماید، چنان که بعضی تأخیر می‌پندارند، بلکه بر شما تحمّل می‌نماید، چون نمی‌خواهد که کسی هلاک گردد، بلکه همه به توبه گرایند.10لیکن روز خداوند چون دزد خواهد آمد؛ که در آن آسمانها به صدای عظیم زایل خواهند شد و عناصر سوخته شده، از هم خواهد پاشید، و زمین و کارهایی که در آن است سوخته خواهد شد.» ( دوّم پطرس 3 : 7 – 10 )

روز خداوند در نبوّت کتاب زکریّا باب 14 با روز خداوندی که پطرس از آن یاد می‌کند متفاوت است. پطرس خبر از زایل شدن آسمانها و سوختن تمام زمین در روز خداوند می‌دهد که به طور دقیق به آخرالزمان و نابودی پس از آن اشاره دارد؛ امّا در کتاب زکریّا در آیة 16 می‌خوانیم که: «16و واقع‌ خواهد شد که‌ همۀ باقی ماندگان‌ از جمیع‌ امّتهایی‌ که‌ به‌ ضد اورشلیم‌ آیند، هر سال‌ برخواهند آمد تا یهوه‌ صوااُت‌ پادشاه‌ را عبادت‌ نمایند و عید خیمه‌ها را نگاه‌ دارند.» یعنی این که پس از این روز خداوند، زندگیِ با عزّت برای اورشلیم و حیات در زمین همچنان ادامه خواهد داشت.این جنگ، جلوۀ کاملِ حضور خداوند و خواست و ارادۀ او بود به نوعی که به هیچ وجه نمی‌توان منکر آن شد.