معرّفی نامۀ اوریجن
گردآوری : زوفا رایان
انتشارات کلیسای خداوند عیسی مسیح
انجمن تحقیقات کتاب مقدّسی رایـان
در این نوبت از معرّفی مشاهیر تاریخ کلیسا به زندگی اوریجن (Origen )، خواهیم پرداخت.
او متولّد 185 میلادی احتمالاً در اسکندریّه، مصر – و متوّفی به تاریخ 254 میلادی در صور، فنیقیه ( هم اکنون صورِ لبنان ) میباشد.
وی مهمترین الهیدان و محقّق کتاب مقدّسی کلیسای اوّلیّه یونان بود. بزرگترین اثر او Hexapla است که خلاصهای از شش نسخه از عهد عتیق میباشد. به گفتۀ فیلسوف نوافلاطونی، پورفیری ( Porphyry )، اوریجن از پدر و مادری بت پرست به دنیا آمد، امّا به گفتۀ مورّخ کلیسایی یوسبیوس ( Eusebius ) قیصریّه، او از والدینی مسیحی متولّد شد که احتمالاً گزارش او دقیقتر است.
او اظهار داشت که پدر اوریجن، لئونیدِس ( Leonides )، در آزار و جفای سال 202 میلادی به شهادت رسید، به طوری که اوریجن مجبور شد مادر و شش برادر کوچکترش را تأمین کند. او ابتدا در خانه یک بانوی ثروتمند زندگی میکرد. سپس با تدریس صرف و نحو به کسب درآمد پرداخت و عمری به دشواری و زهد گذراند.
یوسبیوس همچنین این را اضافه کرد که او شاگرد کلمنت اسکندریّه بود که پس از او به عنوان رئیس مدرسۀ دینی تحت نظر اسقف دیمیتریوس منصوب شد. یوسبیوس همچنین ادّعا کرد که اوریجن در جوانی خود را مقطوعالنسل کرد تا بتواند به آزادی در آموزش زنان نوکیش فعّالیّت کند؛ امّا این تنها داستانی نبود که بدخواهان دربارۀ پاکدامنی فوقالعاده او گفته بودند و بنابراین ممکن است که این فقط یک شایعۀ خصمانه بوده باشد. علاوه بر آن، باید این امر در نظر گرفته شود که گزارش یوسِبیوس از زندگی اوریجن دارای افسانههای مختص قدّیسان است.
مطابق با پورفیری، اوریجن در سخنرانیهای آمونیوس ساکاس ( Ammonius Saccas )، بنیانگذار نوافلاطونیسم شرکت کرد. در این دوره ( از حدود ۲۱۲ میلادی ) اوریجن عبری را یاد گرفت و شروع به تدوین هگزاپلا ( Hexapla ) ( همان شش نسخۀ عهد عتیق ) کرد.
اوریجن به دلیل شهرتش به عنوان یک واعظ بسیار خواهان داشت؛ چنین شرایطی مخالفت دیمتریوس، اسقف اسکندریّه را برانگیخت که مشتاق کنترل این معلّم خارج سِلک بود و به ویژه از زمانی که اوریجن اجازه یافت در قیصریّه فلسطین موعظه کند. او در حدود 229 – 230، به یونان رفت تا با یکی دیگر از پیروان والنتینوسValentinus، به نام کاندیدوسCandidus مباحثه کند. در راه قیصریّه او به مقام سرپرست کلیسا منصوب شد.
دکترین والنتینیان ( والنتینوس ) که توسّط کاندیدوس دفاع شد مبنی بر این است که نجات و لعنت از پیش بدون اراده مقدّر گردیده و دلیل آن نیز عدم توبۀ شیطان است. اوریجن چنین پاسخ داد که اگر شیطان با اراده سقوط کرد، حتّی او نیز میتواند توبه کند. دیمتریوس که از انتصاب اوریجن خشمگین شده بود، از چنین دیدگاه اعتقادی وحشت زده شد و خواستار محکومیّت کلیسایی شد، هر چند این امر در یونان و فلسطین پذیرفته نشد. از آن پس، اوریجن در قیصریّه زندگی کرد، جایی که شاگردان بسیاری را به خود جذب کرد.
اوریجن از قیصریّه به سفر خود ادامه داد. در سال ۲۳۵ میلادی، آزار و اذیّت ماکسیمینوس ( Maximinus ) او را در کاپادوکیه ( Cappadocia ) گرفتار کرد، وی از آن جا نامهای به تشویق به شهادت برای آمبروز نوشت. در همین دوره،”بحث با هِراکلیدس ( Heracleides )”رخ داد، که یک پاپیروس بخشی از مناظرهای در یک شورای کلیسا ( احتمالاً در عربستان ) را ثبت کرده است که در این مناظره، یک اسقف محلی متّهم به انکار ازلی بودن کلمه گشت و بحثهای پیچیدهای پیرامون مسائل مسیحشناسی و این که آیا روح در واقعیّت همان خون است، جریان داشت.
در دوران آزار و اذیّت امپراطور دسیوس ( Decius ) ( سال250 میلادی ) اوریجن زندانی و شکنجه شد امّا زنده ماند و چند سال بعد درگذشت. مقبرۀ او در صور محترم شمرده میشد و مورّخان دوران جنگهای صلیبی بقای طولانی آن را تأیید کردهاند.
کار اصلی اوریجن بر روی متن عهد عتیق یونانی و تفسیر کل کتاب مقدّس بود. “هگزاپلا”خلاصهای از نسخههای عهد عتیق بود: عبری و یک ترجمۀ سپتواجینت ( نسخه معتبر یونانی عهد عتیق )، نسخههای آکیلا ( Aquila )، سیماخوس ( Symmachus ) و تئودوسیون ( Theodotion ) و مزامیر، دو ترجمۀ دیگر ( یکی از آنها را در یک کوزه در درّۀ اردن پیدا کردند ). هدف هگزاپلا ارائۀ مبنای مطمئنی برای بحث با خاخامهایی بود که فقط عبری را معتبر میدانستند.
نوشتههای تفسیری اوریجن شامل تفاسیر ( توضیحات علمی برای مسیحیان تعلیم دیده )، وعظهایی برای جماعتهای مختلف و”شولیا ( Scholia )”( توضیحات مختصر درباره قسمتها یا کتب خاص است ) میشود. تمام نسخههای موجود از تفسیر بر انجیل یوحنّا، که به ۳۲ کتاب میرسد، بر یک کدکس محفوظ در مونیخ است که تنها شامل چند کتاب میشود. این کدکس و یک نسخۀ مرتبط در کالج ترینیتی کمبریج ( Trinity College Cambridge )، تنها شاهدان بر نسخۀ یونانی کتابهای ۱۰ تا ۱۷ تفسیر بر انجیل متّی هستند. قطعات یونانی این چنینی مانند اکثر آثار تفسیری اوریجن، در نوشتههایی به نام”کتینا ( Catenae )”( یعنی زنجیرهها، که مجموعهای از نظرات پدران کلیسا بر کتب مقدّس است. ) باقی ماندهاند.
پیش از سال ۲۳۱ میلادی، اوریجن”دربارۀ اصول”را نوشت، که بیان منظّمی از آموزۀ مسیحی در مقیاسی بلند پروازانه و بر اساس این فرض بود که هر مسیحی متعهّد به بنای ایمانی که توسّط رسولان تعیین شده، میباشد ( خالق همان خدای عهد عتیق و جدید، تجسّم خدای ازلی، روحالقدس به عنوان یکی از سه اقنوم الهی، آزادی ارادۀ روح، عالم ارواح بدون جسم، ازلی نبودن جهان، داوری آینده )، امّا خارج از این محدوده ایمانداران تحصیلکرده برای تفحّص آزادند.
اوریجن نظریّهای را مطرح کرد که بر اساس آن، ارواح قبل از تولّد و پیش از داشتن بدن فیزیکی، یک وجود ازلی دارند. اوریجن معتقد بود که تمام ارواح در ابتدای زمان توسّط خدا آفریده شدند و پس از سقوط در بدنهای فیزیکی قرار گرفتند. این ایده به نظریّه ازلی بودن روحها معروف است.
اوریجن همچنین دربارۀ طبیعت جهان به یکسری تکرار از عصرها یا دورههای جهان معتقد بود. بر اساس دیدگاه او سیر تاریخ خطی نیست بلکه چرخهای است و جهان یک سری از چرخهها یا تحوّلات تکراری را طی میکند. این مفهوم، شامل این ایده است که پس از یک دوره، جهان تجدید میشود و از نو آغاز میگردد.
به علاوه این که اوریجن متون کتاب مقدّس را نه تنها به صورت لفظی، بلکه با معانی عمیقتر و نمادین تفسیر میکرد؛ یعنی مجموعۀ وقایع متعدّدی که در طول تاریخ نجات در کتاب مقدّس به آنها اشاره شده فراتر از داستان و گزارشهای تاریخی، تمثیلهایی هستند که حقایق روحانی را بیان میکنند.
جهان مادی توسّط خدا به عنوان وسیلهای برای تربیت خلق شد ( و بلایای طبیعی مانند زلزله و بیماریها به انسان یادآوری میکنند که این جهان مقصد نهایی او نیست ). اوریجن بر این باور بود که ارواح به درجات مختلفی رسیدند: برخی به فرشتگان تبدیل شدند، برخی دیگر به بدنهای انسانی نزول کردند، و بدترین آنها به شیاطین تبدیل شدند. ( او به پیشین بودن ارواح باور داشت، امّا نه به تناسخ و نه به حلول ارواح دارای خرد در بدن حیوانات ).
اوریجن به رنج ابدی گناهکاران در جهنّم اعتقاد نداشت. برای او همۀ ارواح از جمله خود شیطان سرانجام به رستگاری خواهند رسید، حتّی اگر برای این مدّت طولانی طول بکشد. زیرا اوریجن معتقد بود که محبّت خدا چنان قدرتمند است که حتّی سختترین قلبها را نیز نرم میکند، و عقل انسان – که تصویر خدا است – هرگز نسیان را بر مجاورت به خدا که منبع خود خرد است، انتخاب نخواهد کرد.
برخی از منتقدانِ اوریجن ادّعا کردهاند که این آموزه پافشاری راسخ او بر ارادۀ آزاد را تضعیف میکند، زیرا، این منتقدان استدلال میکنند، روحها باید آزادی اراده داشته باشند تا در نهایت خدا را رد کنند یا بپذیرند، و گر نه ارادۀ آزاد به یک توهّم صرف تبدیل میشود. آن چه از نظر این منتقدان دور مانده، این واقعیّت است که تصوّر اوریجن از ارادۀ آزاد همچون تصوّر ما نیست.
او آزادی را به معنای افلاطونی توانایی انتخاب خوب میدانست. از آن جایی که شر مخالف قطب خیر نیست، بلکه صرفاً فقدان خیر است – و در نتیجه وجود واقعی ندارد – پس انتخابِ شر به معنای تصمیمگیری آگاهانه نیست، بلکه به معنای نادیده گرفتن معیارهای عقلانی است. اوریجن قادر نبود خدایی را تصوّر کند که روحهایی را بیافریند که در نسیان شر ( عدم ) برای همیشه مستهلک گردند.
بنابراین، او استدلال کرد که یک مدّت طول عمر برای یک روح برای رسیدن به نجات کافی نیست زیرا برخی از جانها بیشتر از دیگران به تعلیم یا اصلاح نیاز دارند. بنابراین او دکترین خود را درباره اعصار متعدّد که در آن روحها دوباره متولّد میشوند توسعه داد تا بار دیگر قدرتهای تربیتی خدا را با هدف نجات نهایی تجربه کند. البتّه این آموزه دلالت بر نوعی انتقال روح یا ( Metempsychosis ) دارد.
Origen.(2024, November 28).In Wikipedia
https://en.wikipedia.org/wiki/Origen
Chadwick, H. (2024, October 12). Origen. Encyclopedia Britannica. Retrieved November 16, 2024, from
https://www.britannica.com/biography/Origen
Moore, E. (n.d.). Origen of Alexandria (185–254 C.E.). Internet Encyclopedia of Philosophy (IEP). Retrieved November 16, 2024, from
https://iep.utm.edu/origen-of-alexandria