به نام خداوند عیسی مسیح

از سری درسهای کوتاه

«ارتباط بین عید پسح با شام خداوند»

 

آیا ارتباط بین عید پسح با شام آخر خداوند را می‌دانید؟

 

خداوند همیشه پیش از برملا نمودن راز و حقیقتی، نماد و سایه‌ای از آن را در عهد عتیق برای قوم برگزیدۀ خود اسرائیل به تصویر کشیده بود. آن چه امروزه به عنوان شام آخر خداوند می‌شناسیم، حقیقتِ شکل گرفته از پسح خداوند است. به این گونه که زمانِ شام آخر، مصادف با زمان موعد پسح است، و مسیح که برّۀ بی‌عیب و قربانی اعظم خدا برای نجات بشر است، همان برّۀ ذبح شدۀ پسح می‌باشد که باعث نجات و رهایی قوم اسرائیل از مصر گردید.

ماجرای شکل‌گیری پسح به زمانی بر می‌گردد که خداوند موسی را برای رهایی قوم اسرائیل از اسارت فرعون به مصر می‌فرستد. فرعون از رها کردن قوم سر باز می‌زند و متعاقباً خداوند بلایای بسیاری بر مصر نازل می‌کند، هر بار فرعون می‌ترسد و از موسی می‌خواهد تا خدا آن بلا را برگرداند، و وقتی خدا بلا را دور می‌ساخت باز دل فرعون سخت می‌گردید و از رها کردن قوم اسرائیل امتناع می‌کرد؛ تا این که خدا فرمان به نزول آخرین و بدترین بلا که کشته شدن نخست‌زاده‌های مصر بود را صادر کرد، امّا برای مصون ماندن قوم خودش، طریقی را به موسی می‌آموزد تا هر کس آن را به کار ببندد از بلای آخر در امان بماند.

شبی که خدا بلای آخر را نازل می‌کند و کاری را که قوم اسرائیل برای در امان ماندن انجام می‌دهند، از آن شب به بعد با فرمان خدا به عنوان”عید پسح”تبدیل به یک فریضۀ ابدی می‌گردد.

این واقعه در سی و سوّمین سال زندگی خداوند عیسی مسیح بر روی زمین، که مصادف با عید پسحِ یهودیان بوده اتّفاق افتاد. در آن شب که آخرین شب خداوند با شاگردانش بوده و در فردای آن شب می‌بایست مصلوب می‌گردید، او با انجام سه کار و افزودن آنها در شام پسح، به عنوانِ سنّتی که در عهد جدید می‌بایست نگاه داشته شود، پرده از راز پسح حقیقی بر می‌دارد.

سه کاری که خداوند در آن شب افزود عبارتند از: 1- شستن پاهای شاگردان، 2- تقسیم کردن یک عدد نان فطیر و توزیع آن بین تمام حاضرین برای خوردن به نماد این که بدن او است، 3- پر نمودن یک پیاله از شراب و چرخاندن آن میان حاضرین برای نوشیدن به نماد آن که خون او در عهد جدید است. و از شاگردانش خواست تا این عمل را هر ساله به نیّت او برگزار کنند.

این سنّت از آن پس با نام”شام آخر خداوند”در کلیسا مرسوم شد و یکی از سنّتهای ضروری و لازم‌الاجرا در کلیسا گردید.

از سری درسهای کوتاه

«برّه نرینۀ پسح»

 

آیا می‌دانید برّه در کتاب مقدّس نماد چیست؟

و چرا خداوند برای رهایی قوم خود از دست مصریان در فریضۀ پسح، برّۀ بی‌عیب و نرینۀ یک ساله را انتخاب نمود؟

 

برّه در مفهوم روحانیِ کتاب مقدّس، به خداوند عیسی مسیح اشاره دارد. حال دقّت کنید! نگفت گوسفند، بلکه گفت برّه! برّه به معنی یک گوسفند خیلی جوان است، از سویی دیگر برّه گوسفندی است که تا آن زمان هنوز جفت‌گیری نکرده است. این اوّلین نشانه و سایه است، این برّۀ در پسح، نماد جوان بودن منجی است که می‌بایست گناه را از جهان بر می‌داشت، جوانی که هرگز با هیچ دختر و زنی نبوده و ازدواج نکرده است. این یک نشانه از خداوند عیسی مسیح بود.

نکتۀ مهم دیگری که این جا وجود دارد آن است که این برّه‌ای که می‌بایست بلا را از قوم برگرداند در روز دهم از ماه نیسان انتخاب و برای آن منظور مبارک می‌گردید. بعدها و در زمان مسیحِ خداوند، این روز مصادف گردید با ورود ظفرمندانۀ خداوند عیسی مسیح به اورشلیم که سوار بر کرّه الاغی بوده و مردم هلهله‌کنان او را نشان می‌دادند و خداوندا می‌خواندند.

این روز با نام یک‌شنبۀ نخل در نزد مسیحیان شناخته می‌شود. ورود مبارک خداوند به اورشلیم نه از برای اکرام نمودن مردم بود، بلکه این ورود برّۀ حقیقی روز پسح بود که می‌بایست برای برگزیدگان خدا قربانی می‌شد. و هوشیعانا گفتن قوم در حقیقت نشان کردن برّۀ قربانی پسح بود. به انجیل ( مرقس 11 : 7 – 11 ) رجوع شود.

برّۀ پسح می‌بایست بی‌عیب باشد، به این معنی که، آن برّه‌ای که قرار است تا گناه را از جهان بردارد، نمی‌بایست در او هیچ عیب و گناهی یافت شود، همان گونه که جهان نیز نتوانست بر مسیح گناهی وارد آورد.

برّه می‌بایست نرینه بوده، یعنی از جنس مذّکر باشد. یک ساله باشد، که به معنی یک مردِ جوان است. از گوسفندان یا بزها باشد، که این به طبع و خوی این حیوانات بر می‌گردد، از آن روی که این جنس حیوانات، کاملاً مطیع می‌باشند و حتّی وقتی آنان را برای سلاّخی می‌برند هرگز ناله و فریاد نمی‌زنند و لگد نمی‌اندازند بلکه کاملاً مطیع آن چیزی هستند که بر سرشان می‌آورند؛ دقیقاً مانند خداوند عیسی مسیح، وقتی که او را برای کشتن مصلوب می‌نمودند، او هیچ اعتراض و شکایتی نکرد.

حال قوم اسرائیل را داریم که نماد تنها کلیسای برگزیدۀ خداوند است. برّۀ قربانی می‌بایست خوراک نفوس قوم اسرائیل می‌شد، یعنی مسیح خداوند که می‌بایست بیاید و قربانی گردد، توسّط نفوس کلیسا به عنوان برّۀ پسح پذیرفته و با گوشت و خون آن آمیخته می‌شدند.

 

از سری درسهای کوتاه

«نشان خون برّه»

 

آیا می‌دانید چرا خون برّه ذبح شده می‌بایست بر سر در و دو قائمۀ در خانه مالیده  می‌شد؟

«و آن‌ را تا چهاردهم‌ این‌ ماه‌ نگاه‌ دارید، و تمامی‌ انجمن‌ جماعت‌ بنی‌اسرائیل‌ آن‌ را در عصر ذبح‌ کنند و از خون‌ آن‌ بگیرند، و آن‌ را بر هر دو قائمه‌، و سر درِ خانه‌ که‌ در آن‌، آن‌ را می‌خورند، بپاشند.» ( خروج 12 : 6 – 7 )

 

عصر چهاردهم ماه نیسان، مصادف بود با شبی که مسیح با شاگردانش شام آخر را خورد و توسّط یهودا اسخریوطی برای قربانی شدن، تسلیم سلاّخانش گردید.

در آیۀ هفتم یک نماد زیبا را داریم. برّه‌ای که برای هر خانه قربانی می‌شد، اهل خانه می‌بایست خون او را به عنوان نشانه بر بالای سر درِ خانه و در دو سمتِ قائمه، یعنی سمت راست و چپ درب خانه می‌مالیدند. حالا شما یک درب خانه را در نظر بگیرید که برّه در پایین در قربانی شده و خون او در بالای سر در و در دو طرف آن مالیده شده، اگر با همان خون بخواهید یک رد مسیر بر جای بگذارید چه می‌بینید؟ دقیقاً یک صلیب. این ترسیمی بود از خدا برای چگونگی کشته شدن مسیح به عنوان برّه‌ای که می‌بایست گناه را از جهان بردارد.

فرشتۀ مرگ وقتی این نشانه را در جلوی درب هر خانه‌ای می‌دید نمی‌توانست از آن عبور کند و گزندی به ساکنان آن خانه برساند. به عبارتی خون آن برّۀ پسح جان نخست‌زاده‌های آن خانه را حفظ می‌نمود، همان گونه که امروزه خون خداوند عیسی مسیح جان تمام فرزندان خدا را که به او ایمان می‌آورند و وارد خانۀ امن او می‌شوند، حفظ می‌کند.

از سری درسهای کوتاه

«نان فطیر، سبزیهای تلخ»

 

آیا می‌دانید در آیۀ زیر چرا گوشت برّه می‌بایست حتماً به آتش بریان شده و با نان فطیر و سبزیهای تلخ خورده می‌شد و هیچ چیزی از آن تا صبح باقی نمی‌ماند؟

«و گوشتش‌ را در آن‌ شب‌ بخورند. به‌ آتش‌ بریان‌ کرده‌، با نان‌ فطیر و سبزیهای‌ تلخ‌ آن‌ را بخورند. و از آن‌ هیچ‌ خام‌ نخورید، و نه‌ پخته‌ با آب‌، بلکه‌ به‌ آتش‌ بریان‌ شده‌، کلّه‌اش‌ و پاچه‌هایش‌ و اندرونش‌ را. و چیزی‌ از آن‌ تا صبح‌ نگاه‌ مدارید. و آن چه‌ تا صبح‌ مانده‌ باشد، به‌ آتش‌ بسوزانید.» ( خروج 12 : 8 – 10 )

 

این آیه می‌گوید باید تمام گوشت برّه در آن شب خورده شود. برّه نماد عیسی مسیح است. مسیح کلام زندۀ خدا است، هیچگاه نمی‌توانید بخشی از کلام خدا را بپذیرید و بخشی دیگر را رها کنید، اگر حتّی یک حکم خدا را رها کنید مردود هستید. گوشت برّه باید تا نرسیدن سپیدۀ صبح فردا کاملاً خورده شود. یعنی کلیساها می‌بایست تمام احکام خداوند عیسی مسیح را در همین روز ششم و پیش از رسیدن به هزارۀ هفتم را با جان و خون خود درآمیزند.

به چه طریق؟ با آتش، آتش نماد روح‌القدس است، یعنی آن گونه که آتش برّه را آمادۀ خوردن می‌کند، کلام خداوند نیز باید آن گونه که روح‌القدس ارائه می‌کند پذیرفته شود؛ نه در آب پخته، آب نماد جماعت بسیار است، نماد دسته‌جات و فرقه‌های بسیار، تفکّرات انسانی، خدا از ابتدا با هر تفکّر انسانی مخالف بوده. او در باغ عدن برگ درختان را از آدم و حوّا جدا کرد که نشانۀ پوششی حسب تفکّر انسانی آنان بود؛ و آنگاه خودش با پوست قربانی دو حیوان، آنان را پوشش داد.

به گوشت قربانی که در آتش کباب می‌گردد، هیچ چیزی افزوده نمی‌گردد، مانند آب؛ به همین قِسم نیز به قوم گفت با نان فطیر بخورید، نان فطیر نیز هیچ خمیرمایه‌ای و افزودنی در خود ندارد، نان فطیر نماد کلام خدا است، مسیح همان کلام خدا بود که جسم گردید، این به آن معنی است که چیزی از آن چه کلام خدا می‌گوید کم یا زیاد نکنید، در کلام خداوند نمی‌باید هیچ چیزی برای مزه‌دار کردن به آن افزود؛ بلکه خدا می‌خواهد که با سبزیهای تلخ خورده شود. تلخی هر چند در دهان کسی که آن را فرو می‌برد ناخوشایند است، مانند کلام خدا که برای بسیاری سخت و دشوار و تلخ است، امّا وقتی به کام فرو می‌رود مانند دارو و دوای بسیاری از دردها است، و خدا می‌خواهد کلام او را در جان خود داشته باشید.

تا زمانی که روز ششم به پایان نرسیده، فرصت دارید تا پسح خداوند را به تمامیّت در وجود خود جای دهید.

از سری درسهای کوتاه

«کمر بستن، نعلین بر پا، عصا در دست، به تعجیل خوردن»

 

آیا می‌دانید کمر بستن، نعلین بر پا کردن،  عصا در دست داشتن  و به تعجیل  خوردن در آیۀ زیر نماد چه چیزی می‌باشد؟

«و آن‌ را بدین‌ طور بخورید: کمر شما بسته‌، و نعلین‌ بر پایهای‌ شما، و عصا در دست‌ شما، و آن‌ را به‌ تعجیل‌ بخورید، چون که‌ فِصَح‌ خداوند است‌.» ( خروج 12  : 11 – 12 )

 
کمر شما بسته:

این نماد خادمین در خدمت است؛ یعنی مانند خادمین او می‌بایست هر فرد مسیحی در کلیسا آماده برای خدمتی باشد، هیچ عضو عادی در کلیسای خداوند عیسی مسیح وجود ندارد، یا همه در خدمت هستند و اگر هم کسی در خدمتی نمی‌باشد، نام او اصلاً در بدنۀ کلیسا وجود ندارد. اگر کلیسایی به شما اجازه خدمتی نمی‌دهد، آن جا را ترک کنید، زیرا شبانش مسح خداوند را ندارد که به دیگران اجازۀ خدمت‌گذاری نمی‌دهد.

 

نعلین بر پایهای شما:

 نعلین نماد مبشّران کلام خدا است؛ آن گونه که کتاب مقدّس می‌گوید: «15و نعلینِ استعدادِ انجیلِ سلامتی را در پا کنید» ( افسسیان 6 : 15 ). مژدۀ بشارت انجیل حکمی است که خداوند عیسی مسیح به گردن تمام شاگردان و پیروان خود پیش از آن که به آسمان صعود کند، گذاشته است. هر فرد مسیحی، حتّی اگر خدمت مبشّری ندارد، امّا می‌بایست در رساندن مژدۀ خوش انجیل به دیگران سهیم باشد. یعنی اگر او توانایی بشارت دادن را ندارد، جانهایی که تشنه شده‌اند را به دستان مبشّران بسپارند و بی‌تفاوت از کنار هیچ کس عبور نکنند.

 

عصا در دست شما:

 عصا در این جا نماد قوّت خدا است که بر دستان کسانی قرار می‌گیرد که به فرمان او مسیر را می‌پیمایند؛ این به معنی حرکت با هدایت و قوّت روح خدا می‌باشد، همان گونه که موسی در مصر و بیابان، با عصایی که در دست داشت، هرگاه خداوند به او می‌فرمود، معجزات عظیم می‌نمود.

 

و آن را به تعجیل بخورید:

 به کوتاه بودن زمان و سرعت بخشیدن در انجام کلام خداوند تا پیش از رسیدن به پایان زمان باقی مانده از روز ششم و آغاز هزارۀ هفتم اشاره دارد؛ که عمله‌های حصاد روحانی فرصت چندانی در این روز شریر ندارند.

از سری درسهای کوتاه

«آشکار سازی افکار در شام آخر»

 

آیا می‌دانید در شام آخر، خداوند عیسی مسیح پرده از افکار همگان بر می‌دارد؟

 

مرقس در خصوص آن شب می‌گوید که: «17شامگاهان با آن دوازده آمد.18و چون نشسته غذا می‌خوردند، عیسی گفت: هر آینه به شما می‌گویم که، یکی از شما که با من غذا می‌خورد، مرا تسلیم خواهد کرد.19ایشان غمگین گشته، یک یک گفتن گرفتند که آیا من آنم و دیگری که آیا من هستم.20او در جواب ایشان گفت: یکی از دوازده که با من دست در قاب فرو برد!21به درستی که پسر انسان به طوری که دربارۀ او مکتوب است، رحلت می‌کند. لیکن وای بر آن کسی که پسر انسان به واسطۀ او تسلیم شود. او را بهتر می‌بود که تولّد نیافتی.» ( مرقس 14 : 17 – 21 ).

این یک نبوّت از عهد عتیق بود که خداوند علاوه بر آگاهی از آن، از افکار دل شخصی که در آن مکان و در میان دوازده شاگردش نشسته بود، خبر داشت که کدام یک از آنان می‌باشد، امّا با وجود اعلام خائن، نام او را نمی‌گوید، بلکه برای نشان دادن او نشانه‌ای می‌گذارد. لوقا در خصوص آن نشانه‌گذاری چنین می‌گوید: «21لیکن اینک، دست آن کسی که مرا تسلیم می‌کند با من در سفره است.22زیرا که پسر انسان بر حسب آن چه مقدّر است، می‌رود لیکن وای بر آن کسی که او را تسلیم کند» ( لوقا 22 : 21 – 22 ). این سخن نشان می‌دهد که آن اتّفاق می‌بایست می‌افتاد، پس خداوند آن شخص را معرّفی نمی‌کند تا کار خودش را به انجام رساند، امّا به طور واضح افکار دل آن شخص و طرح خیانت او را آشکار می‌کند.

این یک فکر پلید از یک شریر بود که آشکار شد، امّا آیا فقط همین یک مورد آشکارسازی بوده؟ خیر! باز هم ادامه داشت. لوقا در خصوص پیشگویی خداوند نسبت به انکار نمودن پطرس اشاره می‌کند: «31پس خداوند گفت: ای شمعون، ای شمعون، اینک، شیطان خواست شما را چون گندم غربال کند،32لیکن من برای تو دعا کردم تا ایمانت تلف نشود؛ و هنگامی که تو بازگشت کنی برادران خود را استوار نما.33به وی گفت: ای خداوند حاضرم که با تو بروم حتّی در زندان و در موت.34گفت: تو را می‌گویم ای پطرس، امروز خروس بانگ نزده باشد که سه مرتبه انکار خواهی کرد که مرا نمی‌شناسی» ( لوقا 22 : 31 – 34 ).

و این گونه نیز واقع شد و پطرس سه مرتبه آشنایی خود با خداوند عیسی مسیح را منکر می‌شود و حتّی او را لعن می‌کند. امّا می‌دانیم که بعد از این اتّفاقات، توبه و بازگشت می‌کند و خداوند کلیسا و کلیدهای ملکوت آسمان را به او می‌سپارد و او وظیفۀ شبانی و تربیت و تعلیم کلیسا را به عهده می‌گیرد، پس چه لزومی داشت که خداوند این را در آن جمع اعلام کند؟ اندکی دیگر صبر کنید.

آشکارسازی افکار و اعمال فقط به این دو مورد بسنده نشد، بلکه خدا پرده از افکار همگان بر می‌دارد. لوقا می‌گوید: «24و در میان ایشان نزاعی نیز افتاد که کدام یک از ایشان بزرگ‌تر می‌باشد» ( لوقا 22 : 24 ). درست در نزد سرور خود عیسی مسیح، به ناگه همگان افکار دل خود را بیرون می‌ریزند و با یک دیگر بر سر بزرگ‌تری مجادله می‌کنند. گویی به چیز وحشتناکی که آن لحظه شنیده بودند دیگر فکر نمی‌کردند و ذهنشان کلاً منحرف شده بود، و حال نوبت بیرون زدن افکار یکایک آنان بوده. چه کسی بزرگ‌تر است! دقّت کردید؟ این اصلاً موضوع صحبت آن شب نبود! این تنها در فکر هر کدامشان بود. و هنگام شام چه شد؟ افکار همه بیرون ریخت.

امروزه نیز شاید در لحظۀ شام همه چیز بیرون نزند، امّا قطعاً طولی نمی‌کشد که اسرار برملا خواهد شد، مانند نیّت یهودا اسخریوطی که می‌خواست مسیح را بفروشد، او در جمع سخن نگفت و کاری نکرد که این قصد او برملا شود، امّا چند ساعت بعد وقتی از میان آنان خارج شد مقصودش را عملی کرد.

از سری درسهای کوتاه

«شایستگی در خوردن شام خداوند»

 

آیا می‌دانید به هنگام خوردن شام خداوند که نمادی از بدن و خون مسیح است می‌بایست شخص در طهارت و پاکی روح و فکر قرار داشته باشد؟

 

یکی از درسهایی که شام آخر خداوند به ما می‌دهد این است که هر کسی به ناشایستگی بر سر سفرۀ شام آخر یا همان پسح خداوند بنشیند، افکار او به زودی آشکار و برملا خواهد شد. نمی‌بایست کسی به ناشایستگی بر سر سفرۀ شام خداوند بنشیند. شام خداوند زمان آشکارسازی حقیقت است.

به هنگام خوردن شام خداوند که نمادی از بدن و خون مسیح است می‌بایست شخص در طهارت و پاکی روح و فکر قرار داشته باشد. بدن مسیح مقدّس است و هر گونه ناپاکی را محو می‌سازد. او با گناه و ناپاکی رفاقت ندارد.

پولس رسول در این خصوص هشدار می‌دهد: «26زیرا هرگاه این نان را بخورید و این پیاله را بنوشید، موت خداوند را ظاهر می‌نمایید تا هنگامی که بازآید.27پس هر که به طور ناشایسته نان را بخورد و پیالۀ خداوند را بنوشد، مجرم بدن و خون خداوند خواهد بود.28امّا هر شخص خود را امتحان کند و بدین طرز از آن نان بخورد و از آن پیاله بنوشد.29زیرا هر که می‌خورد و می‌نوشد، فتوای خود را می‌خورد و می‌نوشد اگر بدن خداوند را تمیز نمی‌کند.30از این سبب بسیاری از شما ضعیف و مریض‌اند و بسیاری خوابیده‌اند» ( اوّل قرنتیان 11 : 26 – 30 ).

یهودای اسخریوطی در فکر فروختن خداوند بود و چون با این فکر از شام خداوند خورد فوراً شیطان به او داخل شد و فکر خود را به انجام رسانید. یوحنّا در خصوص نفوذ شیطان در یهودا، می‌نویسد: «26عیسی جواب داد: آن است که من لقمه را فرو برده، بدو می‌دهم. پس لقمه را فرو برده، به یهودای اسخریوطی پسر شمعون داد.27بعد از لقمه، شیطان در او داخل گشت. آنگاه عیسی وی را گفت: آن چه می‌کنی، به زودی بکن.28امّا این سخن را احدی از مجلسیان نفهمید که برای چه بدو گفت.29زیرا که بعضی گمان بردند که چون خریطه نزد یهودا بود، عیسی وی را فرمود تا مایحتاج عید را بخرد یا آن که چیزی به فقرا بدهد» ( یوحنّا 13 : 26 – 29 ).

خود من نیز هر ساله در شام خداوند که در کلیسا حضور داشتم، شاهد سقوط و افتادن بسیاری از ایمان و خروج از کلیسا بودم. همۀ آنان با افکار و اعمالی ناشایست در شام خداوند حاضر می‌شدند و گویی برای یک شامِ مهمانی، گرد هم جمع می‌شدند؛ امّا دقیقاً پس از مدّتی کوتاه، عفونت افکار آنان که با کلیسای خداوند نمی‌توانست سازگاری یابد بیرون می‌زد و با فضاحت از کلیسای خداوند خارج می‌شدند و حتّی بعداً سعی در لطمه زدن به کلیسا می‌نمودند. دقیقاً مانند یهودای اسخریوطی.

خداوند می‌دانست که می‌بایست تسلیم و کشته گردد و از این جهت در معرّفی عامل خود دست نگه داشت، ولی در خصوص یهودا اسخریوطی یک وای وحشتناک فرمود: «21به درستی که پسر انسان به طوری که دربارۀ او مکتوب است، رحلت می‌کند. لیکن وای بر آن کسی که پسر انسان به واسطۀ او تسلیم شود. او را بهتر می‌بود که تولّد نیافتی» ( مرقس 14 : 21 ).

برخی می‌گویند پطرس که گناه او بزرگ‌تر بود چون هم خداوند را سه مرتبه انکار کرد و هم دشنام داد. حقیقت امر این است که کار پطرس با توبه قابل بخشش بود. چرا؟ به یاد داشته باشید که هنوز مسیح مصلوب نشده و روح‌القدس افاضه نگردیده بود تا به خاطر انکار، شخص دوباره به سیطرۀ شیطان درآید، هنوز نجاتِ از گناه محقّق نشده بود؛ پس هر کسی مسیح خداوند را می‌توانست داشته باشد تا به موقع از فیض خداوند بهرهمند شود.

امّا یهودا اسخریوطی چه کرد؟ او منجی خود را که شناخته بود، به بهای سی سکّۀ نقره به شیطان فروخت. او وارد یک معاملۀ شیطانی شد. او با فروختن تنها راه نجات خود، روح خود را نیز به شیطان سپرد. بعد چه شد؟ وقتی از این کار خود پشیمان شد، دیگر شیطان به او مجال نداد چون او خود را به شیطان تقدیم کرده بود و شیطان نیز در وقت لزوم جان او را گرفت. از این جهت خداوند در حق او فرمود: «وای بر آن کسی که پسر انسان به واسطۀ او تسلیم شود. او را بهتر می‌بود که تولّد نیافتی.»

می‌دانید؟ همان گونه که یک شریر در جمعی مقدّس نمی‌تواند عرض اندام کند، و شرارت او برای وقتی که از آن جمع خارج شده، می‌باشد؛ همچنین اگر در جمعِ گروهی کاذب که در ناشایستگی و بی‌حرمتی، مراسم شام آخر خداوند را برگزار می‌کنند، حاضر باشد، هرگز بر ضد آن جمع کاری نمی‌کند و چیزی برملا نمی‌شود؛ می‌دانید چرا؟

در جایی که بدن خداوند را تمیز نمی‌دهند و بی‌حرمت می‌سازند، روح‌القدس نیست تا شرارت را ملتهب کند. این اتّفاقِ بسیار تلخی است برای کسانی که با برگزاری ناشایستِ شام خداوند، و متعاقب آن، برملا نشدن افکار و اعمالشان، می‌پندارند که در سلامت ایمانی و رفتاری به سر می‌برند. آن هم در زمانه‌ای که روز شریر و تمام جهان در گناه خوابیده است. در این روز شریر، همیشه نبود طوفان در کلیسا را می‌بایست دلیلی بر استیلای شیطان دانست.

از سری درسهای کوتاه

«خوردن کامل شام خداوند»

 

آیا می‌دانید زمان برگزاری سنّت شام آخر، رسم بر خوردن شام می‌باشد؟

 

کمتر جایی دیده شده که شام آخر را به درستی و به همان شکلی که باید باشد برگزار کنند. ظاهراً اکثریّت کلیساها فراموش کرده‌اند که شام آخر پیوسته به پسح خداوند است و رسم بر خوردن شام می‌باشد. خود مسیح هیچ موعد پسح را بدون شام نگذراند حتّی در شام آخر.

تمام انجیل نگاران به موضوع خوردن شام واقعی اشاره کردند نه تنها یک عمل نمادین. متّی می‌گوید: «و چون ایشان غذا می‌خوردند، …»؛ مرقس می‌گوید: «شامگاهان با آن دوازده آمد. و چون نشسته غذا می‌خوردند، …»؛ لوقا می‌گوید: «و همچنین بعد از شام پیاله را گرفت و گفت، …»؛ و یوحنّا می‌گوید: «از شام برخاست و جامۀ خود را بیرون کرد و دستمالی گرفته، به کمر بست. …»؛ هر چهار انجیل نگار به خوردن مفصّل شام اشاره دارند.

به هنگام شام آخر خداوند، حتماً می‌بایست بساط شام مفصّل فراهم باشد. هر چند امروزه می‌دانیم که آن برّه پسح نمادی از خداوند عیسی مسیح بود، و خداوند در شام آخر چه کرد؟ او نان فطیر را به عنوان نمادی از بدن خود پاره کرد و به حاضرین داد تا بخورند و گفت: «26و چون ایشان غذا می‌خوردند، عیسی نان را گرفته، برکت داد و پاره کرده، به شاگردان داد و گفت: بگیرید و بخورید، این است بدن من.» و پس از آن یک پیالۀ شراب را در بین حاضرین چرخاند و گفت: «27و پیاله را گرفته، شکر نمود و بدیشان داده، گفت: همۀ شما از این بنوشید،» و به این گونه یک جا به جایی در عهد جدید صورت گرفت: «28زیرا که این است خون من در عهد جدید که در راه بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته می‌شود.» ( متّی 26 : 26 – 28 ). امّا این بخشی از شام آخر خداوند بود که جایگزین برّۀ قربانی عهد عتیق شد، ولی سایر متعلّقات شام، پس از آن برجای خود برقرار بود.

اسم این سنّت خداوند بر روی خودش است،”شام”یعنی یک وعدة غذایی، که می‌بایست به هنگام شب خورده شود، نه در صبح یا ظهر و یا در عصر، بلکه فقط در شب. باید همان گونه که از زمان موسی بوده و خود خداوند نیز به همان گونه حرمت می‌گذاشت به انجام برسد. فقط خداوند سه مورد ( شستن پاها ، خوردن نان فطیر، نوشیدن از یک پیاله شراب ) را به این سنّت افزود و جایگزین کرد. لذا هرگاه شام آخر را پاس می‌دارید، می‌بایست دقیقاً همان گونه که خداوند عیسی مسیح برای ما نمونه گذاشت، حرمت بدارید.

از سری درسهای کوتاه

«زمان برگزاری شام خداوند»

 

تاریخ دقیق برگزاری شام خداوند چه زمانی است و چه قدر اهمیّت دارد؟

 

پسح خداوند که یک فریضۀ ابدی است، هر ساله در وقتی مقرّر در قوم اسرائیل اجرا می‌شده و عیسی خداوند نیز در همان شب آن را به جا آورد و آن را به عنوان عهد و پیمان، و مشارکت در جسم و خون خود با خوردنِ نان و شراب و شستن پاها به یادگار گذاشت.

شام خداوند می‌بایست هر ساله و فقط در شب چهاردهم از ماه نیسان، یعنی دقیقاً در شبی که خداوند عیسی مسیح با شاگردانش آن را هر ساله به جا آورد، خورده شود؛ در این صورت است که به یادگار ماندن، معنی می‌یابد.

 این واقعه در ماه”نیسان”که در آن زمان با نام”ابیب”شناخته می‌شد، اتّفاق افتاد، خدا این ماه را در زمان موسی برای گاهشمار رسمی اسرائیل به عنوان اوّلین ماه سال عبری مقرّر کرده بود که مصادف با مارس یا آپریل میلادی، و در گاهشمار ایرانی مصادف با ماه فروردین و گاهاً اردیبهشت می‌باشد. علاوه بر این به قوم برگزیدۀ خود می‌فهماند که تاریخِ شروع زندگی نوی آنها در آزادی خداوند، با موعد پسح مفهوم و حقیقت می‌یابد.

این فریضۀ ابدی به عنوان عهد و پیمان، و مشارکت در جسم و خون خداوند عیسی مسیح است که به صورت سالیانه بین تمام مسیحیان باید با او تجدید گردد.

خدا در زمان موسی به طور خاص موعد پسح را در چهاردهم ماه نیسان اعلام فرموده و خداوند عیسی مسیح نیز در تمام طول زندگانی خود در زمین در این روز آن را حسب کلام حکم شدۀ خدا حرمت نگه می‌داشت. لذا تغییر آن به هر روز دیگری، بنا به هر دلیلی، طبق هر فرمولی، یک بدعت و انحراف ضد کتاب مقدّسی است.

از سری درسهای کوتاه

«شستن پاها در شام خداوند»

 

یکی از اعمالی که می‌بایست در شام خداوند اعمال گردد، شستن پاها است. آیا می‌دانید در کلیسا به چه طریقی باید انجام شود؟ و چه رازی در این کار نهفته است؟

 

شستن پاها امر غریبی در میان یهودیان نبوده، و در میان آنان مرسوم بوده که هرگاه مهمانی به خانه‌های آنان داخل می‌شده، برای حرمت گذاشتن و اکرام مهمان، صاحب خانه مبادرت به شستن پای مهمان و زدودن غبار راه می‌نمود.

در خیلی از مواقع، اگر میزبانی این کار را نمی‌کرد، حتّی جای تعجّب بود. به طور مثال دعوت یک فریسی از خداوند عیسی مسیح را به یاد بیاورید، که میزبان وظیفۀ میزبانی و حرمت گذاشتن خود را به عمل نیاورد. رجوع شود به کتاب ( لوقا 7 : 36 – 50 ).

می‌دانیم این امر که به طور معمول رسم بوده، به بزرگی و کوچکی شخصیّت اجتماعی یا جایگاه ویژۀ افراد ربطی نداشته و همیشه صاحب خانه و مکان، بزرگ‌تر محسوب می‌گردیده و می‌بایست نسبت به مهمان خود اکرام می‌نمود. پس در شام خداوند که موعد پسح خداوند است، همه در زیر مکانی قرار می‌گیرند که بزرگ آن خداوند عیسی مسیح است، لذا این امر می‌بایست توسّط او انجام گیرد.

پس از صعود خداوند به آسمان دیگر او در میان ما نیست، پس تکلیف چگونه است؟ او به شاگردانش در آخرین شام گفت: «14پس اگر من که آقا و معلّم هستم، پایهای شما را شستم، بر شما نیز واجب است که پایهای یک دیگر را بشویید.15زیرا به شما نمونه‌ای دادم تا چنان که من با شما کردم، شما نیز بکنید.16آمین آمین به شما می‌گویم غلام بزرگ‌تر از آقای خود نیست و نه رسول از فرستندۀ خود» ( یوحنّا 13 : 14 – 16 ).

دقّت کردید؟ بعد از خداوند اگر در جمعی یکی از رسولان خداوند باشد، او می‌بایست به تنهایی پای همۀ حضّار را بشوید. و اگر رسولی نبود به همان مراتب، نبی در خدمت، اگر نبی نبود، شبان کلیسا، اگر نبود، معلّم کلیسا و … الی آخر. زیرا هر که در خدمت بزرگ‌تر می‌نماید در حقیقت در خدمت‌گذاری کوچک‌ترین است.

خداوند این امر را به شاگردانش واجب اعلام نمود، شستن پاها در شام خداوند امری واجب و لازم‌الاجرا می‌باشد که می‌بایست توسّط بالاترین جایگاه خدمتی انجام گیرد. لذا اگر در جمعی به هنگام شام خداوند، کسی را دیدید که مدّعی رسالت یا شبانی است و پای او را دیگری می‌شوید، شک نکنید که او فاقد مسح آسمانی و یک خادم کاذب است؛ زیرا کدام خادم است که اعمال آقای خود را نداند؟

در جایی دیگر شبانِ جمعی می‌گوید که حاضرین هر کدام پای شخص دیگری را دو به دو بشویند! اوه! این نیز کتاب مقدّسی نیست، هیچگاه شاگردان مسیح چنین حکم نکردند. این با مفهوم شستن پاها کاملاً مغایرت دارد. در این صورت هر کسی خود را در جایگاه بالای خدمتی می‌نشاند!

در خیلی از جاها هم به هنگام شام خداوند، شستن پاها را از برنامه حذف می‌کنند! این از همه بدتر است، زیرا با این کار، یکی از ارکان شام خداوند را که واجب می‌باشد، حذف می‌کنند.

شستن پاها در هنگام شام خداوند، در عهد جدید مقرّر شد و به مراتب در کلیسا از خداوند عیسی مسیح به رسولان و سایر خادمین کهانتی رسیده؛ و اگر در خانه‌ای که خادمی در آن نباشد، این وظیفه با شخصی است که به عنوان سَرِ آن خانه محسوب می‌گردد.

لذا آن کسی که سایۀ سر در کلیسا یا خانه‌ای باشد، اگر دارای برکات آسمانی باشد، آنانی که توسّط او خدمت می‌شوند با او نصیب می‌برند، البتّه چنان چه هر کدام، به شایستگی حاضر شده باشند.

از سری درسهای کوتاه

«نان فطیر در شام خداوند»

 

آیا می‌دانید که خداوند عیسی مسیح در شام آخر تنها یک نان فطیر را پاره و بین شاگردان تقسیم نمود و امروزه ایمانداران مسیحی نیز باید به همین گونه این سنّت را به جا بیاورند؟

 

نان فطیرِ بدون خمیرمایه، نماد بدن مسیح است، در شام خداوند، مسیح فقط یکی از نانهای فطیر موجود در سفره را برداشت و آن را تکّه تکّه کرد و به هر نفر داد در صورتی که نانهای فطیر دیگری نیز آن جا بود، امّا او فقط یک نان را نمادی از بدن خود معرّفی کرد، او آن یک نان را به تعداد تمام حاضران قسمت کرد و داد تا بخورند. یک خدا، یک خداوند، یک ایمان، یک تعمید، و یک حیات فقط وجود دارد و او همان یکی را در بین همگان تقسیم کرد.

مسیح تنها نجات دهنده و فقط دارای یک بدن بود که برای همگان قربانی کرد، پس وقتی در شام خداوند نانهای متعدّدی توزیع می‌گردد به آن معنی است که آن جمع به منجی و قربانی شوندگان دیگری نیز اعتقاد دارند؛ این به معنی شرک و خروج از مسیحیّت است و همۀ آن جمع که از آن نانها می‌خورند منقطع خواهند شد.

در شام خداوند می‌توانید بسیار بخورید، امّا فقط یک نان فطیر ضامن حیات شما است. هر کس در خوردن آن یک نان مشارکت کند، کلام خداوند را در خود می‌پذیرد. مسیح یکی است و او گفت: «این را به یاد من به جا آرید.» به یاد او، نه این که این نان شما را نجات می‌دهد. مسیح آن نان حقیقی است که می‌بایست خورده شود، به چه طریق؟ کلام او را در خود بپذیرید. کلام او را بدون کم و زیاد بخورید، کلام او را کاملاً فطیر بخورید. نان فطیر تنها نمادی از بدن مسیح است نه خود بدن مسیح.

امروزه بسیاری از کلیساها با شکلهای عجیبی آن را به جا می‌آورند!

بعضی کلیساها از نانهای گرد و کوچکی به نام کوشر ( Kosher ) استفاده می‌کنند، به این ترتیب که کشیش در دهان هر نفر یکی از این نانها را قرار می‌دهد. اوه! این خود شرک است، این یک آموزۀ شیطانی است که مفهوم نان فطیر و بدن خداوند را منحرف می‌کند.

بعضی کلیساها هم، به خاطر زیاد بودن تعدادشان، نانهای زیادی می‌پزند و آنها را بین همه توزیع می‌کنند؛ این نیز ضد کتاب مقدّسی و یک انحراف بزرگ است. این دیگر نماد مسیح نیست بلکه نماد منجیان بسیاری است، این نیز یک عمل مشرکانه و شیطانی است.

برخی به فطیر بودن نان اصلاً توجّه نمی‌کنند و نانهایی که حاوی خمیرمایه‌ می‌باشد را از مراکز فروش نان، تهیّه می‌کنند؛ این کار تماماً در ضدیّت با کلام خدا است.

تعداد شرکت کنندگان هر قدر هم که باشد، فقط یک عدد نان فطیر می‌بایست به نماد بدن خداوند عیسی مسیح برای همگان پاره و تقسیم گردد؛ به همان گونه که خود مسیح انجام داد، او یک نان را گرفته، پاره نمود و به شاگردانش داد و آنها هر کدام قطعه‌ای از آن را برای خود گرفته و مابقی را به نفر بعدی می‌سپردند و به همین طریق بین همه تقسیم می‌شد. به غیر از این به هر شیوۀ دیگری آن را به جا آوردن، یک بدعت و ضدیّت با کلام خدا می‌باشد.

کلیساهایی که تعداد اعضایشان بسیار زیاد است و یک نان کفاف آن جمع را نمی‌کند، اصلاً لزومی ندارد که این سنّت را در کلیسا به انجام برسانند؛ در اصل نیز این سنّت در خیمۀ اجتماع یا هیکل مقدّس خداوند نبوده، بلکه این یک سنّت در خانه‌ها بوده و شکل درستش این است که در خانه‌ها گذرانده شود.

از سری درسهای کوتاه

«نان فطیر  نماد چیست؟»

 

آیا می‌دانید نان فطیر در مراسم شام خداوند نماد چیست؟

 

در عهد عتیق رسم بر این می‌بود که به هنگام”شام پسح”نان فطیر خورده می‌شد، از این روی همیشه به هنگام پسح نانهای فطیر بسیاری پخته و بر سفره می‌نهادند.

نان نماد قوت روزانه و حیات جسم است. وقتی خداوند قوم اسرائیل را به بیابان می‌برد تا از آن مسیر، آنان را به سرزمین موعد برساند. برای جان آنان منِّ یعنی نان از آسمان می‌فرستاد. آن نان به مدّت چهل سال خوراک قوم اسرائیل بود تا به سرزمین موعود داخل شوند: «35و بنی‌اسرائیل‌ مدّت‌ چهل‌ سال‌ منّ را می‌خوردند، تا به‌ زمین‌ آباد رسیدند، یعنی‌ تا به‌ سر حد زمین‌ کنعان‌ داخل‌ شدند، خوراک‌ ایشان‌ منّ بود» ( خروج 16 : 35).

آن منِّ آسمانی نمادی بود از بدن مسیح که می‌بایست می‌آمد و به گرسنگان عدالت که جویای حیات جاویدان بودند، زندگی می‌بخشید. خود مسیح خیلی پیش‌تر از شام آخر به این مهم اشاره کرده بود که او همان منِّ آسمانیِ حقیقی است که می‌بایست می‌آمد.«48من نان حیات هستم.49پدران شما در بیابان منّ را خوردند و مردند.50این نانی است که از آسمان نازل شد تا هر که از آن بخورد نمیرد.51من هستم آن نان زنده که از آسمان نازل شد. اگر کسی از این نان بخورد تا به ابد زنده خواهد ماند و نانی که من عطا می‌کنم، جسم من است که آن را به جهت حیات جهان می‌بخشم.52پس یهودیان با یک دیگر مخاصمه کرده، می‌گفتند: چگونه این شخص می‌تواند جسد خود را به ما دهد تا بخوریم؟ ( یوحنّا 6 : 48 – 52 ).

نان فطیرِ بدون خمیرمایه، نماد بدن مسیح است، یعنی در مسیح تمام خالصیِ از خدا وجود دارد، او با هیچ خمیرمایه‌ای از دنیا شکل نگرفته، حتّی در تولّد جسمانی او می‌بینید که هیچ انسانی در تولّد خداوند عیسی مسیح نقش نداشته و نطفۀ او از روح‌القدس به وجود آمده بود.

امّا مهم‌تر از این، افکار، کلام و اعمال مسیح نیز کاملاً فطیر بود و هیچ خمیرمایه و آموزه‌ای به غیر از کلام خدا در او وجود نداشت، اعمال و گفتار او به این شهادت می‌دهند و می‌فرماید: «49زآنرو که من از خود نگفتم، لیکن پدری که مرا فرستاد، به من فرمان داد که چه بگویم و به چه چیز تکلّم کنم.50و می‌دانم که فرمان او حیات جاودانی است. پس آن چه من می‌گویم چنان که پدر به من گفته است، تکلّم می‌کنم» ( یوحنّا 12 : 49 – 50 ).

نان فطیرِ بدون خمیرمایه، نماد بدن مسیح است، حال خود مسیح همان نان فطیر است و در شام خداوند او یک نان فطیر را به عنوان نمادی از بدن خود برداشت: «19و نان را گرفته، شکر نمود و پاره کرده، به ایشان داد و گفت: این است جسد من که برای شما داده می‌شود؛ این را به یاد من به جا آرید» ( لوقا 22 : 19 ).

خوردن نان فطیر در شام خداوند به این معنی است که فراخواندگان و برگزیدگان خداوند نمی‌بایست هیچ خمیرمایه و آموزه‌‌ای به غیر از آن چه مسیح به ما داده را در خود داشته باشند. نباید هیچ سنّت، رسم، عقیده، و باوری از مذاهب و آیینها و تفکّرات دیگر، در یک مسیحی وارد گردد.

نمی‌بایست هیچ سنّتی خارج از کلام خدا در کلیسا مرسوم گردد، هر رسم غیر کتاب مقدّسی مانند کریسمس، درخت کریسمس، بابانوئل، عید نوروز، والنتاین، هالووین، روشن کردن شمعها و ده‌ها فضاحت دیگر که در کلیساها رواج یافته، در زمرۀ رسوم امّتها و سنّتهای مشرکانه است؛ اینها همان خمیرمایه‌هایی هستند که نان را مخمور می‌کنند و نمی‌باید خورده شوند. هرگاه گروهی پیِ یکی از این موارد رفت، در مسیحیّت یک شاخۀ کفر آمیز که به آن فرقه می‌گویند سر برآورد.

خدا در نگه داشتن پسح گفته بود تا هفت روز در خانه‌های خود خمیرمایه نگه ندارید. هر که در یکی از این روزها نان خمیرمایه‌دار بخورد او را منقطع می‌کند. تنها نان فطیر خداوند عیسی مسیح است، وقتی به تعالیم او فقط یک چیز بیافزایید و آن را باور کرده و بپذیرید، بدانید که نان خمیر شده خورده‌اید و خداوند شما را منقطع خواهد کرد. هر فرقه‌ای که در مسیحیّت سر برآورده از نانی خمیر شده خورده، و آن نانی که خورده‌اند، کلام خدا نیست.

نمی‌توان حتّی حرفی به کلام خدا افزود و یا از آن کاست، کسی که چنین می‌کند نصیبش هلاکت است. حال تمام فرقه‌ها چه کردند؟ کلام خدا را بسیار منحرف کردند.

از سری درسهای کوتاه

«شراب در شام خداوند»

 

یکی از اعمالی که می‌بایست در شام خداوند اعمال گردد، خوردن شراب است، آیا می‌دانید شراب نماد چیست؟

 

خوردن شراب در شام خداوند نمادی از خون مسیح است که برای بسیاری ریخته شد. مسیح گفت آن را بخورید، خون او در بدن کسی که او را می‌پذیرد، در این روزِ شریر نشانی می‌گذارد تا مرگ آن شخص را در بر نگیرد، همان گونه که در مصر خون برّه، نشانی بود که نگذاشت تا فرشتۀ مرگ بتواند داخل خانه شود.

حال این خون برّه در عهد عتیق و خون مسیح در عهد جدید، تنها یک نشانه است. خون فقط یک نشانۀ ملکیّتی است. این نشانۀ داغ خدا برای قوم خود و نشانۀ داغ مسیح برای کلیسای خودش است. دیده‌اید شبانان برای گلّه‌های خود یک نشانِ مشخّص می‌گذارند تا با گلّۀ دیگری قاطی نشوند و بتوانند گلّۀ خود را پیدا کنند؟ خون مسیح نشان کلیسای او است.

حال مسیح گفت این شراب نشانۀ خون من در عهد جدید است. خون مسیح که بر صلیب ریخته شد، خونی انسانی بود که مقدار و مدّت نگهداری آن نمی‌توانست برای قرنها و میلیاردها انسان در طول تاریخ به عنوان نشانه‌گذاری استفاده شود، پس او چه کرد؟ برای این که در تمام قرنهای آتی نشانی باشد، شراب که در عالم مادّه به شباهت خون مسیح است را در شام آخر خود، به عنوان نماد و نشانی از خون خود جایگزین کرد، تا هر ساله وقتی کسی آن را به شایستگی نوشیده باشد، بر او نشانی از خداوند بماند.

آیا می‌دانید که همیشه خدا در کلامش هست؟ مسیح نیز در کلامش حیات دارد چون او همان کلام حیات است که جسم انسانی پوشید، و حال او می‌گوید این شراب «… خون من در عهد جدید که در راه بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته می‌شود.» او شراب را در شام آخر خود نشان عهد جدیدِ خود ساخت و هر کسی که این کلام را به درستی پاس بدارد، مسیح را بر حسب عهدی که او بسته در درون خویش پذیرفته و صاحب حیات او خواهد شد. پس وقتی چیز دیگری مانند آب میوه را جایگزین شراب می‌کنید و می‌خورید، این دیگر هیچ ربطی به نشانه و کلام خداوند ندارد.

هر فرد ایماندار مسیحی می‌بایست لااقل برای یک بار هم که شده در بدن و خون خداوند عیسی مسیح با او عهد و پیمان ببندد و او را در خود جای دهد، پیش از آن که عمر او یا انقضای زمان سر برسد.

از سری درسهای کوتاه

«علّت انتخاب شراب در شام خداوند»

 

آیا  می‌دانید علّت انتخاب شراب در شام آخر خداوند چه بود؟

 

شاید جالب باشد اگر بدانید قدرت خون خداوند عیسی مسیح شباهت بسیاری به شراب دارد. امّا پیش از اشاره به این شباهت، برای درک بهتر موضوع با مثالی دیگر که حکمی شبیه به شراب دارد، مبحث را شروع می‌کنیم.

به زن و عمل آمیزش جنسی با او توجّه کنید. بر خلاف سایر موجودات که خداوند از ابتدا همه را نر و ماده آفرید، انسان را فقط نر یعنی مرد آفرید و بعد از پایان خلقت بود که زن را از درون آدم بیرون آورد و او را بساخت. رجوع شود به کتاب ( پیدایش 2 : 21 – 23 ).

اگر یک زن خارج از پیمان ازدواج با مردی آمیزش کند چه می‌شود؟ اوه! آنها زناکار، مجرم و گناهکار و محکوم به مرگ خواهند بود. این همان اتّفاقی هست که در باغ عدن افتاد و حوّا خارج از پیمان ازدواجی که با آدم داشت با مار وارد آمیزش جنسی شد و مرگ را برای تمام نسل بشر به ارمغان آورد.

می‌بینید، آمیزش با زن در عهد و پیمان ازدواج بسیار نیکو، تا جایی که حتّی پولس رسول ازدواج را یکی از شروط لازم برای اسقفان و کشیشان و شمّاسان می‌داند: رجوع شود به کتاب ( اوّل تیموتاؤس 3 : 2 ). و در خارج از عهد و پیمان ازدواج، زناکاری و گناهی مهلک محسوب می‌شود.

حال نوشیدن شراب نیز دقیقاً مانند آمیزش با زن است، خدا در خصوص این هر دو هشدار می‌دهد که. «11زنا و شراب‌ و شیره‌ دل‌ ایشان‌ را می‌رباید» ( هوشع 4 : 11 ).

همان گونه که شراب در مراسم مذهبی و عروسیها استفاده می‌شد، به همان میزان نیز فریبنده و اغواگر است تا به حدی که می‌تواند باعث هلاکت کسانی که جنبۀ آن را ندارند بشود.

سلیمان حکیم می‌گوید: «31به‌ شراب‌ نگاه‌ مکن‌ وقتی‌ که‌ سرخ‌فام‌ است‌، حینی‌ که‌ حبابهای‌ خود را در جام‌ ظاهر می‌سازد، و به‌ ملایمت‌ فرو می‌رود؛32امّا در آخر مثل‌ مار خواهد گزید، و مانند افعی‌ نیش‌ خواهد زد.33چشمان‌ تو چیزهای‌ غریب‌ را خواهد دید، و دل‌ تو به‌ چیزهای‌ کج‌ تنطّق‌ خواهد نمود،34و مثل‌ کسی‌ که‌ در میان‌ دریا می‌خوابد خواهی‌ شد، یا مانند کسی‌ که‌ بر سر دکل‌ کشتی‌ می‌خسبد؛35و خواهی‌ گفت‌: مرا زدند لیکن‌ درد را احساس‌ نکردم‌، مرا زجر نمودند لیکن‌ نفهمیدم‌. پس‌ کی‌ بیدار خواهم‌ شد؟ همچنین‌ معاودت‌ می‌کنم‌ و بار دیگر آن‌ را می‌طلبم‌» ( امثال 23 : 31 – 35 ).

شراب هم برای معدۀ انسان مفید و مانند دارو است، و هم می‌تواند جام زهر در معده باشد. شراب هم شادی و سرمستی می‌آورد، و هم می‌تواند عقل را زایل و تباه سازد. شراب هم درد و رنج را از انسان بر می‌گیرد، و هم بدن را به بدترین دردها مبتلا می‌سازد. شراب دنیا دوستی را از شخص دور می‌کند، و همان قدر شخص را مشتاق خود می‌کند که یک دنیا می‌خواهد تا خرج آن کند. شراب سنگ مصادمی است در پیش پای همگان چنان که کتاب مقدّس به ما می‌آموزد.

آیا می‌دانید خون خداوند عیسی مسیح نیز دو سوی حیات و هلاکت دارد؟ خون مسیح همان گونه که حیات می‌بخشد، برای رد کنندگان و جایگزین کنندگان آن، هلاکت ابدی دارد. کسی که شام خداوند را رد کند و به جای نیاورد، در عمل معترف است که بدن مسیح را نپذیرفته و آن کسی هم که حکمی از آن را تغییر و جایگزین نماید، بدن مسیح را تمیز نداده و در ناشایستگی رفتار نموده، لذا همان خون مسیح او را محکوم و پاره می‌کند.

در شام آخر، خداوند عیسی مسیح با انتخاب نان فطیر و شراب به عنوان نمادی از خون خود خواست تا این مفهوم را به کلیسای خود بفهماند که بکوشند تا بدن او را تمیز دهند و در شایستگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای به مانند او رفتار کنند. حال وقتی کسی همین یادگار و آموزۀ واضح خداوند را حتّی در صورت ظاهر آن نفهمد و نپذیرد، از بنیاد در گمراهی و ضلالت افتاده است.

 از سری درسهای کوتاه

«مکان خوردن شام خداوند»

 

آیا می‌دانستید شام آخر خداوند نیز مانند پسح خداوند می‌بایست در خانه یا  فضایی سربسته که درب  وروری دارد، گذرانده بشود نه در فضای آزاد؟

 

در عهد عتیق برّۀ پسح را هر شخصی با اهل خانه و در خانۀ خود می‌خورد، و نهایتاً اگر تعدادشان برای برّه کم بود، با همسایگان خود در خانه می‌خورد. «3تمامی‌ جماعت‌ اسرائیل‌ را خطاب‌ کرده‌، گویید که‌ در دهم‌ این‌ ماه‌ هر یکی‌ از ایشان‌ برّه‌ای‌ به‌ حسب‌ خانه‌های‌ پدران‌ خود بگیرند، یعنی‌ برای‌ هر خانه‌ یک‌ برّه.4و اگر اهل ‌خانه‌ برای‌ برّه‌ کم‌ باشند، آنگاه‌ او و همسایه‌اش‌ که‌ مجاور خانۀ او باشد آن‌ را به‌ حسب‌ شمارۀ نفوس‌ بگیرند، یعنی‌ هر کس‌ موافق‌ خوراکش‌ برّه‌ را حساب‌ کند» ( خروج 12 : 3 – 4 ).

این فریضه برای هر خانه بود. در شام آخر، خداوند آن را با شاگردانش در بالاخانۀ یک مهمان‌سرا گذراند: «11و به صاحب خانه گویید، استاد تو را می‌گوید مهمان‌خانه کجا است تا در آن پِسَح را با شاگردان خود بخورم.12او بالاخانه‌ای بزرگ و مفروش به شما نشان خواهد داد؛ در آن جا مهیّا سازید.13پس رفته چنان که به ایشان گفته بود یافتند و پِسَح را آماده کردند» ( لوقا 22 : 11 – 13 ).

کلاً چه پسح خداوند در عهد عتیق و چه شام خداوند، در خانه‌ای که سقف پوشیده و دروازه‌ای ورودی داشت، گذرانده می‌شد. دلیل آن را می‌دانیم زیرا در عهد عتیق می‌بایست خون برّه بر سر در و دو قائمۀ ورودی خانه مالیده می‌شد تا فرشتۀ مرگ نتواند وارد خانه گردد. در انعقاد شام آخر در عهد جدید، با این که مسیح آن را در خانۀ خود یا هیچ یک از شاگردانش نگذراند، امّا با جمعی از شاگردانش در بالاخانه‌ای که دروازۀ ورودی داشته گذراند. این به ما می‌آموزد که شام آخر نیز مانند پسح خداوند می‌بایست در خانه یا فضایی سربسته که درب وروری دارد، گذرانده بشود نه در فضای آزاد.

نکتۀ دیگر این که مسیح با شاگردانش آن را گذراند زیرا از پیش، آنان را برادر خود خوانده بود، یعنی با اهل خانۀ روحانی خود، که زیر سایۀ پدر آسمانی، همسایه و از یک خانه محسوب می‌شدند.

در کل، کتاب به ما می‌آموزد که شام آخر خداوند را، یا اهل هر خانه و ایمانداران می‌توانند در خانه‌های خود بگذرانند و یا در ساختمانی دیگر مانند کلیسا. محصور بودن مکان به این دلیل است که بیگانه در آن تردد نکند، از آن روی که شام پسح خداوند برای برگزیدگانِ ایماندار است. لذا آن چه مسلّم است چون شام خداوند گذرانده می‌شود، به هیچ وجه در آن جمع و مکان شخصی بی‌ایمان، و یا کسی که به هر دلیلی نمی‌خواهد یا نمی‌تواند شام آخر خداوند را بخورد، حضور نداشته باشد.

از سری درسهای کوتاه

«موعد پسح و شام آخر»

 

چرا برّۀ پسح در چهاردهم ماه نیسان ذبح و خورده می‌شد، در حالی که مسیح در یک روز بعد یعنی پانزدهم ماه نیسان مصلوب شد؟

 

برّۀ قربانی پسح سایه‌ای بود از شام آخر خداوند، و این هر دو، سایه‌ای بودند از برگزیدگان خداوند در انتهای روز ششم از خلقت، برای آزادی از اسارت مرگ تا ابدیّت.

برای بعضیها که کتاب مقدّس را کمی موشکافانه‌تر می‌خوانند همیشه این پرسش وجود دارد که”اگر مسیح همان برّه پسح است که موجب آزادی قوم اسرائیل از اسارات مصر گردیده و هم زمانی موعد پسح با مصلوب شدن مسیح گواهی دیگر بر این مدّعا است، پس چرا برّۀ پسح در چهاردهم ماه نیسان ذبح و خورده می‌شد، در حالی که مسیح در یک روز بعد یعنی پانزدهم ماه نیسان مصلوب شد؟”

در صورتِ ظاهر شاید این برای بسیاری تناقض به نظر برسد! امّا در حقیقت خداوند عیسی مسیح در شام آخر خود هر تناقضی را از بین برد. حال قدم به قدم، به دو روز چهاردهم و پانزدهم ماه نیسان که موعد قربانی برّه پسح و آزادی قوم اسرائیل از مصر، و شام آخر و مصلوب شدن مسیح و آزادی از اسارت شیطان است، می‌پردازیم تا حقیقت آشکار شود.

ابتدا به عهد عتیق در زمان موسی نگاه کنید. در روز چهاردهم ماه نیسان قرار بود هر خانه‌ای از قوم یک برّۀ یک سالۀ نرینه را قربانی کرده و خون آن را بر سردر و دو قائمۀ خانۀ خود به عنوان نشانه بمالند تا وقتی فرشتۀ مرگ برای کشتن نخست زادگان در مصر می‌آید با دیدن این نشانۀ خون، وارد آن خانه‌ها نگردد و نخست زادگان آن خانه‌ها از مرگ در امان بمانند؛ ساکنان خانه نیز می‌بایست گوشت آن برّه را کباب کرده و تا صبح تمام آن را بخورند و تا پیش از سپیدۀ صبح چیزی از آن زیاد نیاید.”یعنی بدن و خون آن برّه از ساکنان آن خانه محافظت نموده تا وارد روز دیگر که پانزدهم ماه نیسان بوده، می‌شدند.”

در روز پانزدهم فرعون مصر، به اجبار تمام قوم اسرائیل، یعنی تمام کسانی که نخست زاده‌های آنان به خاطر خون برّۀ قربانی در امان مانده بودند را آزاد و اجازۀ خروج از مصر داد. حتّی اجازه داد تا هر چه می‌خواهند از مصر بگیرند و با خود ببرند.”پس روز پانزدهم ماه نیسان، یعنی موعد پسح، روز آزادی اسرائیل از اسارت و بندگی فرعون بود.”

حال به عهد جدید نگاه کنید. ابتدا به روز پانزدهم ماه نیسان بنگرید. مسیح همان برّۀ بی‌عیب خدا، که مقرّر بود تا گناه را از جهان بردارد. او با دادن جان خود، مانند آن برّۀ قربانی پسح، می‌تواند هر کسی که او را بپذیرد و به او ایمان آورد را از اسارت شیطان برای همیشه رهایی دهد. و چه شد؟ دقیقاً در لحظه‌ای که مصلوب شد، تمام قبرهای مقدّسین شکافت و همة آنانی که در اسارت شیطان و در عالم اموات بودند آزاد شدند و بسیاری این صحنه را دیدند و تاریخ نیز شهادت داده.

آزادی هر کس از اسارت شیطان و عالم اموات فقط به بهای خون و جان مسیح است که امکان‌پذیر می‌گردد، پس مسیح می‌بایست حسب کتاب مقدّس در زمانی که سایۀ آن خیلی پیش‌تر در عهد عتیق زده شده بود، کشته می‌گردید، که این گونه هم شد.

اگر مسیح مانند برّۀ قربانی پسح در روز چهاردهم ماه نیسان قربانی می‌شد، در ارتباط بین آزادی اسرائیل از اسارت فرعون که نمادی از آزادی مسیحیان از اسارت شیطان بوده، یک اختلاف تاریخی و مفهومی رخ می‌داد. امّا این معمّای مهم نیز باید حل می‌شد!

خون برّه در شبِ قبل بر سردرِ خانه‌ها نشانه‌گذاری و گوشت آن تا پیش از سپیدۀ صبح باید خورده می‌شد. خداوند عیسی مسیح برای حل مسئله چه کار کرد؟ او که همان برّۀ قربانی خدا در عهد عتیق بود، بدنش خوردنی و خون او برای هر فرد مسیحی نشانه است.

پس او که همان کلام خدا است و همۀ جهان حسب کلام او آفریده شده، متکلّم گردید و در شب چهاردهم ماه نیسان یک نان فطیر را برداشت و گفت این است بدن من: «26و چون ایشان غذا می‌خوردند، عیسی نان را گرفته، برکت داد و پاره کرده، به شاگردان داد و گفت، بگیرید و بخورید، این است بدن من» ( متّی 26 : 26 ). او آن برّۀ حقیقی بود که باید خورده می‌شد، لذا او در عهد جدید نان فطیر را به عنوان نمادی از بدن خود در شام آخر، جایگزین گوشت برّۀ پسح در عهد عتیق نمود.

او به عوض خون خود که می‌بایست بر روی تمام مسیحیان، تا انتهای زمان قرار گیرد، یک پیالۀ شراب را برداشت و با کلام خود آن را به عنوان نشانۀ خون خود داد تا هر که از آن بنوشد، این نشانه را تا ابد با خود داشته باشد: «27و پیاله را گرفته، شکر نمود و بدیشان داده، گفت، همۀ شما از این بنوشید،28زیرا که این است خون من در عهد جدید که در راه بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته می‌شود» ( متّی 26 : 27 – 28 ).

خداوند در عهد عتیق یک برّۀ یک سالۀ نرینه را به نشان و نماد وجود خود به قوم اسرائیل داد تا در چهاردهم ماه نیسان بخوردند، تا هر کسی که حسب کلام او این کار را بکند، نشانۀ او بر آن شخص قرار گیرد و با خون و بدن مسیح متّحد گردد.

و در عهد جدید یک نان فطیر و یک پیالۀ شراب را به نشان و نماد وجود خود به کلیسا داد تا در چهاردهم ماه نیسان خورده شود، تا هر کسی که حسب کلام او این کار را بکند، نشانۀ او بر آن شخص قرار گیرد و با خون و بدن مسیح متّحد گردد.

این گونه بود که وقایع چهاردهم و پانزدهم ماه نیسان در موعد پسحِ عهد عتیق و شام آخر خداوند در عهد جدید، همسان و برابر گردید و کلام محقّق شد.